گنجور

حاشیه‌ها

خلیل شفیعی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

✅ *نگاه دوم : عناصر کلیدی غزل ۲۲۶* 

این غزل یکی از شاهکارهای حافظ است که ترکیبی از عشق، عرفان، رنج، و امید را در قالبی شاعرانه بیان می‌کند. حافظ در این شعر، راز عشق خود را با اندوهی عمیق و لحنی محتاط بازگو می‌کند و مخاطب را با لایه‌های مختلف معنایی عشق و عرفان آشنا می‌سازد.

*مضمون اصلی شعر*

غزل بر محور عشق پنهان و رنج‌های ناشی از آن شکل گرفته است. حافظ در عین حال که از سختی‌های این مسیر سخن می‌گوید، به ارزش والای عشق و صبر نیز اشاره می‌کند. او در آرزوی وصال، ناملایمات و دشواری‌های این راه را به تصویر می‌کشد و در نهایت، ضمن شکایت از رقیب و بی‌وفایی جهان، به قدرت عشق در دگرگون کردن زندگی تأکید دارد.
✯✯✯✯

*عناصر کلیدی در غزل*

*1. راز عشق و اندوه*:
حافظ با بیان ترس از افشای راز عشق خود، نشان می‌دهد که عشق او عمیق و پنهانی است و از فاش شدن آن هراس دارد. این عشق برای او یک حقیقت درونی و اسرارآمیز است که نمی‌خواهد در میان دیگران عیان شود.


*2. رنج و سختی عشق*:
شاعر با تشبیه وصال به سنگی که باید به لعل تبدیل شود، تأکید می‌کند که رسیدن به عشق حقیقی تنها با تحمل رنج و فداکاری ممکن است. این نگاه به عشق، آن را فراتر از یک احساس ساده ، به یک مسیر تعالی‌بخش تبدیل می‌کند.

*3. پناه به میکده*:
حافظ برای گریز از غم و رنج عشق، میکده را نمادی از پناه و آرامش می‌داند. میکده در اینجا نه صرفاً جایی برای نوشیدن شراب، بلکه نمادی عرفانی از مکانی برای رهایی از دغدغه‌های دنیا و اتصال به حقیقت است.

*4. دعا و امید*:
او با اشاره به دعاهای بی‌شمار خود، نشان می‌دهد که عشق و رنج، او را به دعا و امید سوق داده است. این دعاها نشانه‌ای از تسلیم در برابر اراده الهی و امید به عنایت معشوق است.

*5. عشق به‌عنوان کیمیا:*
حافظ محبت معشوق را همچون کیمیا توصیف می‌کند که می‌تواند حتی خاک را به زر تبدیل کند. این اشاره‌ای به قدرت عشق برای تعالی‌بخشیدن به انسان است.

*6. حسادت و نخوت رقیب:*
شاعر از نخوت و تکبر رقیب در عشق گلایه می‌کند و آرزو دارد که این دشمن، هرگز به جایگاهی معتبر دست نیابد. این بخش، حس انسان‌دوستانه و لطیف حافظ را در تقابل با تکبر و خودبینی برجسته می‌کند.

*7. نیاز به کمال فراتر از زیبایی:*
حافظ به این نکته تأکید می‌کند که زیبایی ظاهری به‌تنهایی برای جلب نظر خردمندان کافی نیست و باید کمالات معنوی و اخلاقی نیز وجود داشته باشد.

*8. شکوه وصال:*
شاعر وصال را به کنگره‌ای بلند و دست‌نیافتنی تشبیه می‌کند که عاشقان برای رسیدن به آن سر به خاک می‌سایند. این تصویر نشان‌دهنده عظمت و شکوه وصال است.

*9. رازداری و احتیاط:*
در پایان، حافظ با پند به رازداری و احتیاط در عشق، بار دیگر اهمیت پنهان نگاه‌داشتن رازهای عاشقانه را بیان می‌کند. این نگاه به حفظ حرمت عشق و دوری از افشای بی‌مورد آن اشاره دارد.

✯✯✯✯

*نتیجه‌گیری:*

این غزل تصویری از عشق کامل را ترسیم می‌کند: عشقی که با رنج، صبر، امید، و راز همراه است. حافظ، عشق را مسیری می‌بیند که انسان را از خاک به افلاک می‌رساند، اما این مسیر ساده نیست و نیازمند تحمل سختی‌ها و مراقبت از رازهای عشق است. این غزل با مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه، بینشی ناب از نگاه حافظ به عشق و حیات ارائه می‌دهد.

خلیل شفیعی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

✅ *نگاه اول : شرح مختصر غزل۲۲۶* 

 

*خلیل شفیعی ⁦مدرس ادبیات⁦←*

✯✯✯✯

 

*بیت ۱*

 

ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود

وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود

✯✯✯✯

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*پرده‌در*: آشکارکننده راز.

*رازِ سر به مُهر*: راز مهر و موم‌شده و پنهان.

*سَمَر*: سخن یا داستانی که نقل مجالس شود.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تشخیص*: اشک مانند انسان رفتار می‌کند.

*مراعات‌النظیر*: پرده، راز، سر به مهر، سمر (همگی به پنهان‌کاری و افشاگری اشاره دارند).

*ایهام*: « *پرده‌در*» هم به معنای افشاکننده راز و هم از بین‌برنده پوشیدگی است.

 

*شرح*:

اشاره به عمق عشق و اندوه شاعر دارد. او نگران است که گریه‌هایش پرده از راز عشقش بردارد و ماجرای پنهان او به آگاهی عموم برسد. این بیت نشان‌دهنده‌ حجب و حیا در عشق است.

✯✯✯✯

 

*بیت ۲*

گویند سنگ لَعل شود در مقامِ صبر

آری شود، ولیک به خونِ جگر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*لعل*: سنگ قیمتی سرخ‌رنگ، نماد وصال یا نتیجه مطلوب.

*مقامِ صبر*: حالت یا جایگاه صبر و شکیبایی.

*خون جگر*: کنایه از تحمل سختی و رنج بسیار.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تشبیه*: سنگ به لعل تشبیه شده است.

*کنایه*: « *خون جگر شدن*» به معنای تحمل رنج فراوان است.

*تلمیح*: اشاره به این مثل رایج که صبر را کلید گشایش می‌دانند.

 

*شرح*:

در اینجا به سختی راه صبر و تحمل در عشق اشاره دارد. هرچند رسیدن به لعل (نماد وصال یا نتیجه‌ مطلوب) ممکن است، اما نیازمند فداکاری و رنج فراوان است.

✯✯✯✯

 

*بیت ۳*

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دستِ غم خلاصِ من آنجا مگر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*میکده*: محل نوشیدن می، نماد مکانی برای آرامش روحانی.

*دادخواه*: طلب‌کننده عدالت و فریادرس.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*مراعات‌النظیر*: میکده، می، غم، خلاص (همگی به حالات روحی مرتبط‌اند).

*نماد* : میکده نماد عرفانی مکانی برای رسیدن به حقایق است.

 

*شرح*:

شاعر می‌خواهد به میکده (نماد پناه و آرامش) برود و با دلی شکسته شکایت کند، شاید شراب و مستی او را از غم‌های جانکاه نجات دهد. این بیت نوعی تسلیم در برابر عشق و اندوه است.

✯✯✯✯

 

*بیت ۴*

از هر کرانه تیرِ دعا کرده‌ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*کرانه*: سوی، جهت،سمت

*تیر دعا*: استعاره از دعاهایی که به سوی خدا روانه می‌شوند.

*کارگر*: مؤثر، به هدف رسیده.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تشبیه* : تیر دعا، تشبیه دعاها به تیر که به سمت هدف روان می‌شوند.

*تناسب یا مراعات النظیر*: کرانه (گوشه و کنار، سمت) و میانه (وسط).

 

*شرح*:

حافظ در اینجا به دعاهای پیوسته خود اشاره می‌کند. او امیدوار است یکی از دعاهایش، همچون تیری که به هدف می‌خورد، مؤثر واقع شود.

✯✯✯✯

 

*بیت ۵*

ای جان حدیثِ ما بَرِ دلدار بازگو

لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*حدیث ما*: داستان و راز عاشقانه ما.

*صبا*: باد آمیخته به رایحه ی گل که پیام‌رسان عشق است.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*نماد* : صبا در ادبیات فارسی نماد پیام‌رسان است.

 

*شرح*:

خطاب به جان (یا محرم راز)، از او می‌خواهد که راز عشق را برای محبوب بازگو کند، اما با احتیاط، تا باد صبا (نماد افشای راز) از آن آگاه نشود.

✯✯✯✯

 

*بیت ۶*

از کیمیایِ مهرِ تو زر گشت رویِ من

آری به یُمْنِ لطفِ شما خاک زر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*کیمیا*: ماده‌ای افسانه‌ای که مس را به طلا تبدیل می‌کند، نماد تغییرات شگفت‌آور.

*یُمن*: برکت، خوش‌یمنی.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تشبیه*: مهر معشوق به کیمیا تشبیه شده است.

*مراعات‌النظیر*: کیمیا، زر، خاک (واژه‌های مرتبط با تبدیل و ارزش).

 

*شرح*:

محبوب او چنان کیمیای  است که محبتش می‌تواند خاک بی‌ارزش را به طلا تبدیل کند. شاعر خود را در این بیت مدیون لطف و عشق او می‌داند.

✯✯✯✯

 

*بیت ۷*

در تنگنایِ حیرتم از نخوتِ رقیب

یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*تنگنای حیرت*: حالت دشوار همراه با سردرگمی.

*نخوت رقیب*: تکبر و غرور دشمن یا رقیب عاشقی.

*گدا معتبر شود*: کنایه از بی‌لیاقتی که شأن و مقام پیدا می‌کند.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تضاد*: گدا و معتبر.

*حسن تعلیل*: آرزوی شاعر که گدا معتبر نشود، به نخوت رقیب نسبت داده شده است.

 

*شرح*:

شاعر از تکبر و نخوت رقیب (رقیب عاشقی) به تنگ آمده است و آرزو می‌کند که مقام بی‌ارزش او هرگز معتبر و برجسته نشود.

✯✯✯✯

 

*بیت ۸*

بس نکته غیرِ حُسن بِباید که تا کسی

مقبولِ طبعِ مردمِ صاحب‌نظر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*نکته*: خصوصیات برجسته یا کمالات.

*مقبول*: پذیرفته‌شده.

*صاحب‌نظر*: افراد خردمند و باتجربه.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*مراعات‌النظیر*: نکته، حسن، مقبول، نظر (همگی به موضوع ارزش و پذیرش مرتبط‌اند).

 

*شرح*:

تأکید می‌کند که زیبایی به‌تنهایی کافی نیست. برای جلب نظر اهل خرد و صاحب‌نظران، باید به کمالات معنوی و فکری نیز مجهز بود.

✯✯✯✯

 

*بیت ۹*

این سرکشی که کنگره ی کاخِ وصل راست

سرها بر آستانه ی او خاکِ در شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*سرکشی*: غرور و گردن گشی.

*کنگره کاخ وصل*: بلندای وصال، نماد دست‌نیافتنی بودن آن.

*خاک در شدن*: کنایه از تواضع و فروتنی.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تشبیه*: وصل به کاخ تشبیه شده است.

*استعاره*: کنگره استعاره بلندی و شکوه است.

 

*شرح*:

 این بیت  از بزرگی و شکوه وصال سخن می‌گوید. این وصال چنان بلندمرتبه است که همه‌ آرزومندان، با تواضع، در برابر آن سر به خاک می‌سایند.

✯✯✯✯

 

*بیت ۱۰*

حافظ چو نافه ی سرِ زلفش به دستِ توست

دَم درکش ار نه بادِ صبا را خبر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*نافه*: ماده ای خوشبو از ناف آهوی ختن، نماد بوی خوش و راز زلف معشوق.

*دم درکش*: سخن نگو، راز را پنهان کن.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تلمیح*: به سنت پنهان کردن راز در عرفان و عشق.

 

*شرح*:

خطاب به خودش یا عاشق است. او توصیه می‌کند راز عشق و بوی خوش (نافه زلف معشوق) را پنهان کند تا باد صبا( اغیار) که رازدار نیست و آن را افشا نکند.

سفید در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

 

باده عام از برون باده عارف از درون

بوی دهان بیان کند، تو به زبان بیان مکن

 

 

سفید در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

 

خواجه لامکان تویی، بندگی مکان مکن

 

 

سفید در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

 

کای تو بدیده روی من، روی به این و آن مکن...

 

 

سفید در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

 

چقدر بیت به بیت این شعر زیبا و شاهکار است... از آن شعرها که اصلا نمی‌توانی یک بیت را شاه‌بیت بگیری

 

اوست پناه و پشت من، تکیه بر این جهان مکن 

 

 

سُنباد در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۳:

دو بیت اول ضربان قلب رو بالا میبره 

خیلی شیرین و شور انگیزِ

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸:

گشت  دریای سخن سعدی ودریا دل او

این عجب نیست که از دیده دو دریا دارم

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:

سعدی سخن بگو  زکمال نگار خویش

که گوش فلک تیز گشت کنون به گفتارم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:

سعدی تلخی هجران زگفتت شنیدنیست

 تلخی که  دید  بگو زگفته شکر بارم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:

عجب مدار گلستان بود کلامت ای سعدی

گل رخسار دوست بوددر خیال  ودر نظرم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:

 

سعدی به عشق تو دارد سر شعر وسخنوری

حرارت عشق توافتاد در سخن وبه سرم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:

از نظر واله وشیدا چو بکردی سعدی

عالمی واله وشیدا شده زگفت ونظرم

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱:

دهید گوش  دل خود  به گفته  سعدی 

کلام عشق  شنیدم ولی  چو این نشنیدم

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰:

 

 

سعدی از شربت شیرین سخن جامم ده

تلخ کام از غم هجران وپریشان بودم

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:

سعدی رموز عشق زتو آموخت روزگار 

تو گنج نشیمن عشقی  و کلید اسراری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

 

اقرار کرده  عالم  بر خستگان قراری

سعدی خوش کلامت خواهد زتو قراری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:

به باغ سخن گرچه ساخت سعدی کاخ

زداغ  هجر  رخش  ببین  هنوز آواری 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱:

سعدی این الفاظ رنگین کز دل دفتر برآری

معنی باغ وگل هستی شرح زیبای بهاری

علیرضا محمدزاده در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۰ - سؤال کردن صاحب راز از شیخ عطّار قدّس سرّه:

منظور از "صاحب راز" شخص خاصی هست در این شعر؟

 

چون اینطور شنیدم که عطار از طرفداران فاطمیون مصر بود و از القاب اونا صاحب راز هستش. 

۱
۱۶۸
۱۶۹
۱۷۰
۱۷۱
۱۷۲
۵۴۶۷