گنجور

 
ایرج میرزا

ای خایه به دست تو اسیرم

بنموده‌ای از جماع سیرم

دستم نشود به تخم کَس بند

تا باد تو کرده دست گیرم

چندان نشوی تو خوب تا من

از حسرت کون و کس بمیرم

تا حضرت مستطابِ عالی

کوچک بشوید بنده پیرم

زین پس ز جِماع رخ نتابم

خوب ار نشدی، نشو به کیرم