همایون در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۹:
دعوت از شخصی است که خواجه خطاب میشود که طالب حقیقت است و از طلب و مستی بویی برده است
و با او رازی را در میان میگذارد سربسته و پوشیده که شمس تبریز هم آفتاب است و هم اله و تنها او میتواند هر خوابی را بیدار کند و پرسشی را بی پاسخ نگذارد و تو را از کژبینی و سوالات بیهوده رها سازد البته دیدن شمس آنگونه که هست شدنی نیست مانند دیدن آفتاب
علی احمدی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:
در این غزل ، سحرگاه تنها یک لحظهی طبیعی نیست، بلکه لحظهی تجلی است؛ لحظهای که جهان، چهرهی ساقی میپوشد و هستی، جام شراب معرفت را در دست گرفته است. حافظ در این غزل، از نسیم و شبنم و سحاب و چمن سخن میگوید، اما آنچه در پس این تصاویر موج میزند، شوریست از بادهی هستی، بادهای که از لب طبیعت میتراود.
او طبیعت را چونان میخانهای بزرگ میبیند؛ جهانی که در هر برگ و بادش، سرمستی پنهان است. در این میخانهی کلان، شراب نه در جام، که در طلوع، در بوی گل، در گیسوی ابر، در بوسهی نسیم بر رخ لاله جاریست.
اما ناگهان، درِ میخانه را بسته مییابد. این اتفاق، نه فقط یک حادثه بیرونی، بلکه نمایندهی لحظهایست که فرد از شور هستی محروم میگردد؛ شاید بهخاطر غفلت، فراق، یا منعهای بیرونی. در این نقطه، شاعر درمیماند: وقتی در بسته شد، سرنوشت مستی چه خواهد شد؟
و درست در اینجاست که حافظ چرخشی لطیف و ژرف در غزل میآفریند. از درِ بسته، به لب معشوق میرسد. لبی که همچنان باده میبخشد؛ و عشقی که آنچنان در جانِ عاشق نشسته، که حتی اگر میخانه خاموش شود، آن سوز و شور، همچنان روشن است. لب و دندان یار، با جانهای سوخته، با سینههای کباب، پیوندی ناگسستنی دارند. این «حق نمک» یادآور پیوندیست که نه زمان، نه فراق، نه هیچ در بستهای، یارای بریدنش را ندارد.
و سرانجام، غزل را با امید میبندد:
ساقیِ پریپیکر هنوز هست،
مِیِ ناب هنوز جاریست،
و آنکه چون حافظ چشم به چهرهی او دارد، از درهای بسته هراسی ندارد،
چرا که در میخانهی هستی، مستیِ عشق هرگز پایان نمیپذیرد.
احمد خرمآبادیزاد در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۱:
به استناد نسخه مرجع و نیز نسخه دیگر شادروان وحید دستگردی شکل درست این دوبیتی عبارت است از:
بلا بی دل خدایا دل بلا بی/گنه چشمان کر و دل مبتلا بی
اگر چشمان نکردی دیدهبانی/چه دانستی دلم، خوبان کجا بی
گفتنی است که در بیت دوم شکل اصلی، از نظر دستور زبان، سازگاری کامل بین «نکردی» و «دانستی» وجود دارد.
در شگفتم کسی که مانند آب خوردن و با ظرافتی نسبی، واژههای مورد سلیقه خود را در یک شعر میگنجاند، چرا به دنبال انتشار حرفها و شعرهای خودش نیست.
علی میراحمدی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
سرشکِ گوشهگیران را چو دریابند، دُر یابند
رخِ مِهر از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند
خدا استاد حسین آهی را رحمت کناد.ایشان هرگاه میخواستند قدر و منزلت بیتی را بیان کنند با آن صدای دلنشین خود میگفتند:«براستی به یک دیوان می ارزد این بیت»
من این تکیه کلام را ازیشان وام میگیرم و میدانم که ایشان هم راضی هستند که در مورد این بیت حافظ چنین گفته شود:
براستی به یک دیوان می ارزد این بیت...
HRezaa در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:
درود
با اینکه میشه درک کرد که از سر اجبار این ۴ تا شعر رو در مدح درباریان سروده، ولی خب چرا اینقدر عالی و افسانهای سروده براشون؟!؟!؟!؟!؟
ای کاش میشد......
فرهود در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۹ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:
طرفدار در اینجا یعنی بخشی از لشکر که طرفین لشکر را محافظت میکنند یا پشتیبانی لشکر.
و در اینجا گفته مثل کوه محکم هستند و قویپنجه
HRezaa در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۴ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:
درود
از نظر این کمترین
در کل چون از شاعران تزدیک به دربار بودند، به نوعی اجبارا باید مدح و ثنای حاکمان وقت را میسرودند، حتی در بیت۳۳ و ۳۴ در همین شعر نیز داره میگه چه بهونهای داری که این اشعار رو داری میسرایی، و جواب میده که تنها یک عذر دارم اینکه این پادشاه دارای صفات خوب الهی است
و در بیت ۳۸ رسما داره میگه که شاه سلیمان است(یعنی لقب شاهی برازندهی شخصی چون سلیمان است) که از ماهی گرفته تا ماه با او سخن میگوید
و عبارت با او، منظور همان حضرت سلیمان است
سیدمحمد جهانشاهی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴:
مست می عشق شد ، وز تو شرابی نیافت
فرهود در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۳ - حکایت آن مجاهد کی از همیان سیم هر روز یک درم در خندق انداختی به تفاریق از بهر ستیزهٔ حرص و آرزوی نفس و وسوسهٔ نفس کی چون میاندازی به خندق باری به یکبار بینداز تا خلاص یابم کی الیاس احدی الراحتین او گفته کی این راحت نیز ندهم:
میانتی مختصر میانتهی است.
فرهود در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۳ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:
با درود و ضمن تشکر از شما برای توضیحات مفیدی که در حاشیهها مینگارید
در مورد توضیح ارتباط دبیر با زر و خاک بهنظر میرسد که بهاین شکل باشد که دبیران گاهی به خاک نظر میکنند و گاهی به زر.
دبیران، بهعبارتی نماینده و حسابدار شاه بودهاند تا سباک (زرگری که سکه میزند) کار را بهدرستی انجام دهد. دبیر پولش را از شاه میگیرد، از سباک نمیگیرد.
حالا اینکه چرا گاهی زر را محاسبه میکردهاند و گاهی به خاک توجه میکردهاند باید بحث فنی زرگری و محاسبه باشد.
منظور بیت این است که شاه (دبیر) که یک مقام بالاست گاهی به آدمهای مهم نظر میکند و گاهی نیز به آدمهای کمتر.
سوره صادقی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:
سپاه روم را که از ترکان پیش افتاده بودند با تیغ (شمشیر) هندی تسلیم و بنده (هندو)ی خود کرده و شکست دادهست.
سوره صادقی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:
از چند معنی موجود برای طرفدار به نظر میرسد اینجا منظور مرزنشین باشد. یعنی کسانی که در اطراف کوه زندگی میکنند از سنگ کوه استفاده میکنند تا حاسد اتابک را رجم کنند.
سوره صادقی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:
این بیت با بیت قبلی موقوفالمعانی است. صاحبقِران هم صحیح است با کسر قاف. به معنی دارای بخت خوش.
قران به قرار گرفتن دو جرم آسمانی (چون اصطلاح قدیمی است، اجرامی که با چشم غیرمسلح دیده میشوند) در فاصله کمتر از یک درجه از یکدیگر میگفتند که طبق باور قدیم موجب یمن بوده و به فال نیک میگرفتند. پادشاهی را صاحبقران میگفتند اگر در هنگام تولد یا آغاز سلطنت او، سیارات مهم مثل مشتری و مریخ یا مشتری و زحل در وضعیت مقارنه قرار گرفته بوده.
سوره صادقی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:
در معنی، این بیت همچنان به دو بیت قبلی پیوسته است: شرایط بگیر نگیر دارد و دبیران گاهی قسمتشان زر است و گاه خاک. (چقدر مایه تاسف و اندوه!)
از بیت ۳۱ تا پایان این بیت مضمون یکی است و آن اینکه نظامی به خود یادآوری میکند اگر هم شاه با او همسازی نکرد و او را ننواخت، غمی نداشته باشد و گاه پیش میآید.
اینجا این بحث را میبندد و از بیت بعدی و قسمت بعدی و آخر این بخش به دعای خیر برای شاه میگذرد و در حالی که با اندوه، این یادآوریها را به خود کرده بود ـــ که گاه بخت یار است و گاه نه ـــ در آخر که این دعاهای زیبا و صادقانه را برایش میکند، نشان از روح بزرگ و بلند او (نظامی) دارد و البته خود او هم باکی ندارد که این نکته را (داشتن روح بزرگ و بخشنده) مودبانه و با ظرافت به شاه هم بفهماند!
سوره صادقی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:
به نظرم این بیت و بیت قبلی در بیان معنای مشابهی هستند و آن هم اینکه شرایط یکسان ممکن است برای افراد متفاوت به نحو متفاوتی درک شود یا اثر کند. در این بیت میگوید شاه مانند سلیمان است و سبب میشود حرف موجودات مختلف را بفهمد. به این معنا که گاهی بخت با ماهی یار است و گاهی با ماه که حرفشان شنیده شود.
البته هرچه کردم متوجه معنی «با او» در اینجا نشدم که منظور کیست. اگر از دوستان فاضل کسی میداند راهنماییام بفرمایید. بطور کلی این برداشت من با توجه به مضمون این بخش که مدیحه است، بود و ممکن است اشتباه باشد که در اینصورت حتما تصحیح بفرمایید.
سوره صادقی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:
مصرع دوم به نظر من باید سوالی خوانده شود؛ در اینصورت: وقتی تو (شاه خطاب به خودش) کیخسرو هستی چطور رضایت میدهی که حتی یک جام هم به نظامی نرسد؟ (در ادامه بیت قبل که گفته بود حتی یک جام هم از میخانه ما به او نرسیده)
خیالات نظامی که از طرف شاه دارد فکر میکند و درواقع به ظرافت حرف در دهانش میگذارد که از بیت شماره ۲۱ شروع شده و ادامه داشت، با این بیت تمام میشود.
همیرضا در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
استاد گرامی آقای علی شاپوران سلسله نوشتههایی در کانال تلگرام خودشان -فنّ ادبیّات- در مورد مدح خلفا و همینطور اظهار شیعیگری فردوسی بزرگ در شاهنامه دارند (شروع از اینجا) که برای علاقمندان به این موضوع خواندنی و قابل توجه است.
خلاصهٔ کلام این استاد عزیز طبق برداشت من این است که این مدحیهها را علی رغم آن که در قدیمیترین نسخههای به جا ماندهٔ شاهنامه دیده میشوند اصیل نمیداند و اعتقاد دارد توسط دیگران در همان قرون نزدیک به عصر فردوسی وارد شاهنامه شده است.
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۰۵ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضلترست و عزیزتر و شریفتر و مکرمتر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او:
درود
به دو سه بیت قبل توجه کن میگه طوطیان خاص یعنی انسانهای کامل واولیای حق از شیرینی وقند معارف حق بهره مندند و عامه مردم (طوطیان عام)از آن بی نصیبند وپایبندان به ظواهر نمیتوانند از این شیرینی بهرهای ببرند وآن شیرینی وقند ،همان معارف الهی است نه مباحث کلامی (فعولن فاعلات) واین قند را به خر عیسی هم عرضه میکنند ولی او خود به کاه علاقه دارد واشاره به آیه ۶۵ سوره یاسین، آنجا که خدا فرموده بر لبانشان مهر نهاده ،کرده که عارفان قند معرفت را به مردم عرضه میکنند ولی خود آنان دهن بسته واز آن بی بهرهاند حال بیت مورد سوال
شاید به برکت پیروی از طریقت خاتم رسولان (پیامبر اکرم) این مهر از لبان آنان برداشته شود وقابلیت درک معارف را پیدا کنند .
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۹ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضلترست و عزیزتر و شریفتر و مکرمتر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او:
درود
آن اول به معنای سعادت درک و پذیرش روح والای آدمی که امانتی از سوی خداست ،میباشد به دوبیت قبل توجه کن موضوع روشن میشه
آن اولی مراد سعادت وقابلیت ابلیس در سجده بر آدم ،و آن دوم کنایه از جان و روح آدمی است
شاد باشی
همایون در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۰: