گنجور

حاشیه‌ها

علی احمدی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:

در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است        

صُراحیِ میِ ناب و سَفینهٔ غزل است

در این زمانه تنها رفیقی که آسیبی ندارد جام شراب خالص و دفتر غزلهاست. سفینه در اینجا به معنای دفتر یا چیزیست که در آن نوشته باشند.البته سفینه را با توجه به ابیات بعدی شاید بتوان به معنای کشتی در نظر گرفت. 

جَریده رو که گذرگاهِ عافیت، تنگ است      

پیاله گیر که عُمرِ عزیز  بی‌بَدَل است

چون رفیق کم است برای عبور از گذرگاهی تنگ و باریک که به عافیت می رسد باید تنها (جریده) حرکت کنی. پس پیاله ات را از می پر کن که این سرمایه عمر عزیز است و دیگر فرصتی پیدا نمی کنی.

چون حافظ در این بیت به مسیری اشاره می کند که در نهایت به عافیت می رسد و می گوید باید پیاله را پر کنی معلوم می شود بدون باده نمی توان این راه را طی کرد و همین باده خالص باید سفینه غزل را به کار اندازد خواه سفینه دفتر شعر باشد یا کشتی.دوباره صحبت از می و غزلخوانی  و مطربی است ( حدیث می  و مطرب) اما آیا این کافی است؟

نه من ز بی‌عملی در جهان مَلولَم و بس      

      مَلالتِ عُلما هم ز علمِ بی‌عمل است

در این دنیا نه تنها من عاشق در صورت عمل نکردن افسرده می شوم بلکه عاقلان و اهل دانش هم از دانشی که به عمل درنیاید افسرده خواهند شد .

در اینجا نکته جدیدی را در راه عاشقی بیان می کند .عاشق باید پس از مستی و آگاهی از جلوه معشوق علاوه بر غزلخوانی و مطربی کاری انجام دهد و تصمیمی بگیرد . امید بدون عمل و تصمیم ، امیدی واهی خواهد بود .عاشق هم باید هدفهایی داشته باشد و برای رسیدن به هدف تصمیم بگیرد وگرنه پایان عاشقی افسردگی خواهد بود.

به چشمِ عقل در این رهگذارِ پرآشوب         

جهان و کارِ جهان بی‌ثبات و بی‌محل است

از نگاه عقل در این مسیر که پر از آشوب است همه دنیا و کارهایی که در آن انجام می شود با عدم اطمینان همراه است پس قابل اعتنا و اتکا نیستند. یعنی نه تنها همه چیز از بین رفتنی است بلکه همه تصمیم ها هم غیر قابل پیش بینی هستند . پس باید چه کرد ؟

بگیر طُرِّهٔ مه‌چهره‌ای و قِصّه مخوان     

که سعد و نَحس ز تأثیر زهره و زُحَل است

اگر بخواهی عاشق بمانی باید گیسوی زیبارویی را بگیری و چنین داستانی نخوانی که خوشبختی و بدبختی حاصل تاثیر حرکات سیاره زهره یا زحل است . یعنی شانس و اقبال قابل اتکا نیستند بلکه آن گیسوی زیبا روی است که در این راه به تو اطمینان می بخشد و در تصمیم گیری ها قدرتت را بیشتر می کند.اشاره به قدرت عشق در برابر عقل دارد . اگرچه با مدد عقل می توانی تصمیم بگیری ولی عدم اطمینان در موفقیت تصمیم تو را آزار می دهد هیچ نقطه اتکایی هم نداری ولی عاشق به معشوق متکی است .

دلم امید فراوان به وصلِ رویِ تو داشت      

ولی اجل به رَهِ عمر، رهزنِ اَمَل است

دلم برای وصال روی تو امید زیادی داشت ولی حواسم هست که مرگ در این راه زندگی همیشه مانع امید و آرزوهاست یعنی همیشه معلوم نیست امیدها هم به موفقیت ختم شود . معلوم نیست امید به وصال ، به وصال ختم گردد.به نوعی وصال غیر ممکن است ولی من هنوز به آن امیدوارم . امید به ناممکن ها را حافظ با ظرافت خاصی بیان کرده است.

به هیچ دَور نخواهند یافت هشیارش       

چنین که حافظ ما مستِ بادهٔ ازل است

هیچوقت در زمان گردش می در  میخانه حافظ را هشیار و عاقل نمی بینید چون او با نوشیدن باده ازلی ( امید) مستی( آگاهی فراتر ) را تجربه می کند و عاشقی را بر عاقلی ترجیح داده است.

حافظ نشان می دهد که باید حتی در تصمیم گیری هم عاشقانه نگاه کرد . تنها در عشق است که می توانی به اطمینان معشوق تکیه کنی چون معشوق نماد اطمینان کامل است و در راه عاشقی ما به سمت اطمینان کامل حرکت می کنیم چون معشوق مطمئن ما را به سوی خود می کشاند.

آصف در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۹ در پاسخ به بشارتی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۵:

احسنت بسیار زیبا و با احساس به استقبال از این غزل مولانا رفتید. لذت بردم

Mahmood Shams در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶:

از شگفتی های عصر حاضر و نسلی که ذهن ها توسط رسانه های ماهواره 📡 ای و فضای مجازی تسخیر شده و ارزش ها برای عده ای دگرگون،  برای این جماعت ضد ارزش و ابتذال و سطحی نگری شده ارزش شده است ‌و درکی از شعر عرفانی و کشف و شهود ندارند 

یاد آن سلبریتی فعلی و روحانی سابق افتادم که بعد از خلع لباس در برنامه ای با یک مجری سلبریتی می گقت من به فلان پیامبر فکر کنم حضرت موسی بود نقد و انتقاد دارم و رفتارش را زیر سوال می برد اینجا که مولاناست و یک عاشق و دانشمند و عارف و هنرمند کم نظیر در تاریخ 

صادق و در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۱:

در بعضی از همین نسخ خطی که عکسش در بالا بارگذاری شده تفاوت‌هایی با متن اصلی دارد

از جمله "دنیادار" به جای "دنیادوست" که البته به صورت "دنیی دار" نگاشته شده و در نسخه‌های مختلف از جمله قدیمی ترین نسخه از عکس های فوق (تصویر ۵۱ سال ۸۳۰  ) اینطور آمده

 

همچنین طبق یکی از عکس های فوق (تصویر ۱۶۵  - سال ۱۱۳۵) اینطور آمده:

گاهی گفتی هوای اسکندریه دارم که هوا خوش است باز گفتی سفر دریا خوشتر است

البته در این مورد آخر در نسخ دیگه منطبق بر متن گنجور است و با توجه به خطای نگارشی در کلمه ی "خوشست" که نقطه‌ی بی‌جا گذاشته، احتمال می‌رود دقت مستنسخ کافی نبوده و کلمه را نیز عوض کرده. چنانکه در سایر نسخ آمده: "هوایی خوش است" و اینجا نوشته "هوا خوش است"

 

ولی نکته در مورد "دنیا دار"، مشترک بین همه‌ی نسخ در تصویر بود و معنیش آدم متمول نیست، بلکه کسیه که فقط دنیا را می‌دارد (فقط از دنیایش محافظت می‌کند ) یا اینکه ‌کسی که دنیا را دا (منزل و منزلگاه و مقصود) خود قرار داده

عرفان آزادی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:

خیلی از شاعران ما بدلیل رسومات عصر خودشون درگیر شاهد بازی و همجنسگرایی بوده اند و نمیشه گفت صرفا هزلیات هستند .

شخصی مث سنایی نیز از بستر فرهنگی برخواسته که همین الان نیز پس از گذشت قرن ها این کارها در بین بزرگانشان عادی است .

من افراد ادیبی را از آن ولایت ها میشناسم که هنوز این گرایش ها را دارند و آنرا بد نمیدانند متاسفانه.

حتی در اشعار شاعران ایرانی مث سعدی وعطار و حافظ نیست از این رگه ها زیاد دیده میشه و شاهد باز بوده اند و بهرحال ناشی از فرهنگ رایج آن دوران هاست .

در ایران نیز تا زمان رضاخان این چیزها عادی بود و پس از سختگیریهای وی کمرنگ شد و ممنوع شد.

عرفان آزادی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۹ در پاسخ به سورنا دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:

خب درست میگه این دوستمان .کافیه بری این بخش روبخونی .از شعرا بت سازی نکنید.از پی عطار آمدیم یا نیامدیم هم شعره ،قرار نیست ازشون بت بسازیم .

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۳ دی بدان رستهٔ صرافان من بر دَرِ تیم پسری دیدم تابنده‌تر از در یتیم

 

این قسمت رو حتما بخون 

 

عرفان آزادی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۴ در پاسخ به سورنا دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:

خب درست میگه تو همین دیوان اشعارش .اشعار زیادی وجود داره که اصلا نمیشه هضمش کرد و نمیشه گفت هزلیات است.پس بت سازی نکنید از شعرا.

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳   دی بدان رستهٔ صرافان من بر دَرِ تیم

پسری دیدم تابنده‌تر از در یتیم

صادق و در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۹ در پاسخ به mazyar abadi دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۱:

نمی‌دونم انگیزه‌ی این پیام چیه ولی ما نه چنین سوره ای داریم (سوره حج و حجر داریم اما حجج نداریم) و نه چنین عبارتی یا چنین مفهومی در قرآن داریم

الف رسته در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر:

عشر در اینجا به معنی ده آیهٔ قرآن

در گذشته قرآن را ده آیه، ده آیه به دانش آموزان می‌آموختند

کوروش در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۳ - حکایت آن رنجور کی طبیب درو اومید صحت ندید:

حبذا خوان مسیحی بی‌کمی

حبذا بی‌باغ میوهٔ مریمی

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۳ - حکایت آن رنجور کی طبیب درو اومید صحت ندید:

بر جمادات آن اثرها عاریه‌ست

از پی روح خوش متواریه‌ست.

منظور از روح متواریه چیست ؟

الف رسته در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۴ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر:

از سر = دوباره

کوروش در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر:

که ز سایهٔ یوسف صاحب‌قران

شد زلیخای عجوز از سر جوان

 

منظور از سر چیست ؟

 

کوروش در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر:

عالم خاموشی آید پیش بیست

وای آنک در درون انسیش نیست

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر:

عشرهای مصحف از جا می‌برید

می‌بچفسانید بر رو آن پلید

 

منظور از عشر چیست ؟

 

کوروش در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۱ - قصهٔ درویشی کی از آن خانه هرچه می‌خواست می‌گفت نیست:

کاله‌ای که هیچ خلقش ننگرید

از خلاقت آن کریم آن را خرید

 

منظور از خلاقت چیست ؟

 

محسن عبدی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:

این غزل در دیوان سنایی هم آمده ولی با کمی تفاوت، هر دو را می توان مقایسه کرد

نیما در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ فایز » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳:

رسد بر تخته تابوت تا بوت

آفرین بر جان و رحمت بر تنت...

مهدی قادری در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۵:

با سلام، در نسخۀ دکتر فروغی این غزل هشت بیت هست که شما ننوشته‌اید و ادامۀ آن به این گونه است:

 

" گفته‌ای جان بیار و عشق ببر    چشم بد دور ازین کله داری

بار عشق تو بر دلم خوش بود   هجر خوش‌تر کنون به سر داری(به سرباری)

مردمی کن مجوی آزارم         که نه کاری‌ست مردم‌آزاری

سعدی از دست تو نخواهد شد    گر کشی ور معاف می‌داری "

 

لطفا این چهار بیت را نیز بنویسید

با سپاس

پیروز در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۱۱ در پاسخ به Mojtaba Razaq zadeh دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲:

خیر از اختیار بدل استفاده شده به جای دو هجای کوتاه یک هجای بلند می‌آید

۱
۱۴۴
۱۴۵
۱۴۶
۱۴۷
۱۴۸
۵۶۷۲