جلال ارغوانی در ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:
چو گفته سعدی شاد وخرم باش
گرت نیاز به چشم زخم ودعایی هست
جلال ارغوانی در ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:
وصف گلزار توسعدی وگل روی نگار
هرچه گویند زخوبی وززیبایی هست
جلال ارغوانی در ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:
سعدیا چون دهنت کام گهر ریزی نیست
کس نگوید که چو شعر شکرت لفظ شکر باری هست
احسان میرزائی در ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹:
درسال هفتم شعری بدین گونه در فارسی آمده است :
با بدان منشین که صحبت بد ، گرچه پاکی تو را پلید کند
آفتابی بدین بزرگی را ، لکه ای ابر ناپدید کند
ولی در سال نهم فارسی نظام جدید شعر به صورت درست و صحیح نوشته شده در درس چهارم:
منشین با بدان که صحبت بد، گرچه پاکی تو را پلید کند
آفتاب ار چه روشن است او را ، پاره ای ابر ناپدید کند
جلال ارغوانی در ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:
دل عالم به گفته سعدی دل سعدی به گفته تو
معشوق کنون شده عاشق عجب معمایی است
جلال ارغوانی در ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳:
به چشم سعدی خوش سخن ،فکن نظری
که زاشک دیده دفتر رویش چو دریایی است
سُلگی قاسم . در ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۵ - حکایت:
سلام عرض احترام همه عزیزان گنجور و آنهایی که نظر خود را فرمودند شعر فوق
چو غنچه گرت بسته بودی دهن
دریده ندیدی چو گل پیرهن
توضیحش این هست اگه دقت کنید می بینید گل بیشاز در معرض چیده شدن تست چون غنچه لفظ گل را به زبان آورده یا به تعبیری در اثر رشد تبدیل به گل شده خود را معرفی کرده و اگر غنچه میماند گل نمیشد آسیب نمیدید به نظر میاد جناب سعدی در لفافه گفته:
غنچه وقتی میخواب لب باز کنه و خود را گل معرفی کند او را دیده اند یا چیده اند پس با حرف زدن و گل گفتن و یا شکفتن باعث شده دیگران به خود جذب کند و انسان از روی زیبایی گل ، آن را از شاخه جدا کنند توصیه سعدی این است که تا میتونی زیبایی خود را پنهان کنید و خوبی ها و زیبایی های خود در معرض مزایده نگذارید
مولوی هم سخنی نزدیک به این مضمون دارد
دانه پنهان کن بکلی دام شو
غنچه پنهان کن گیاه بام شو
هر که داد او حسن خود را در مزاد
صد قضای بد سوی او رو نهاد
باتشکر قاسم سُلگی
بابک چندم در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۴ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۵:
"یار" است که به دلیلی نامعلوم گنجور علامت سکون بر "ر" نهاده.
سبحان پناهنده پور در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۷ در پاسخ به حسین دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
از جمله موفقیت حافظ همین است
مثلاً دیگر مدح ها کاملا مختص یک نفر است و جنبه عمومی ندارد و برای همین میان اشعار دیگر گم شده اند.ولی مدح های حافظ در آن لحظه جنبه مدح داشته و امروزه حتی می توان به عنوان شعر عاشقانه از آن ها استفاده کرد و همین موجب این شده که نسبت به دیگر مدح های زبان فارسی معروف تر باشد.
امین مروتی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۴:
شرح غزل شمارهٔ ۵۳۴ (مستان سلامت میکنند)
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
محمدامین مروتی
فضای غزل فضای سماع و طرب است و اشارات مولانا به برپا کنندگان این بزم است. ردیف غزل یعنی "مستان سلامت می کنند"، مراتب قدردانی مولانا را نسبت به صاحبدلان عاشق بیان می کند.
رو آن ربابی را بگو مستان سلامت میکنند
وان مرغ آبی را بگو مستان سلامت میکنند
مولانا به نوازندۀ رباب سلام می کند. پرندۀ آبی می تواند عارف واصل باشد که از خشکی به دریا پای نهاده است. یعنی تغییر فاز و احوال پیدا کرده است.
وان میر ساقی را بگو مستان سلامت میکنند
وان عمر باقی را بگو مستان سلامت میکنند
ساقی هم کسی است که دیگران را مست می کند و می تواند عنصر محوری این سماع یعنی شیخ گروه باشد. عمر باقی هم تعبیر دیگری برای همین شخص است.
وان میر غوغا را بگو مستان سلامت میکنند
وان شور و سودا را بگو مستان سلامت میکنند
میر غوغا اشاره به کسی است که از فرط شور و شیدایی و سودا و جنون، سرو صدایش در آمده است.
ای مه ز رخسارت خجل، مستان سلامت میکنند
وی راحت و آرام دل، مستان سلامت میکنند
به نظر مولانا ین عنصر محوری زیبا تر از ماه و مایۀ آرامش دل است.
ای جان جان! ای جان جان! مستان سلامت میکنند
ای تو چنین و صد چنان، مستان سلامت میکنند
"جانِ جان" و "چنین و صدچنان"، تعابیری است که مولانا از سر ناچاری و ناتوانی بیان، از آن ها استفاده می کند.
اینجا یکی با خویش نیست، مستان سلامت میکنند
یک مست این جا بیش نیست، مستان سلامت میکنند
همه ساکنان حلقه مست اند و مولانا می گوید همه شان در واقع یکی هستند.
ای آرزوی آرزو، مستان سلامت میکنند
آن پرده را بردار زو، مستان سلامت میکنند
آرزوها هم آرزویشان همان عنصر محوری بزم است و مولانا از او می خواهد پرده از روی حقیقت خود که عشق و مستی است، برگیرد.
5 دی 1403
مهدی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰:
شهرهای فراوانی با نام «بیره» وجود دارند ولی چون سیف در انتهای عمر در «آقسرای» (ترکیه امروزی) زندگی میکرده احتمالا منظورش از بیره، بیرهجک (Birecik) امروزی است.
سیف در سال ۷۴۹ هجری قمری (۱۳۴۸ میلادی) درگذشته. احتمالا «چون لشکرِ کافر از دَرِ بیره» به رویدای میان سلطنت مملوکها و گروه دیگری اشاره دارد.
جلال ارغوانی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱:
نگاه سعدی به لب آبدار تو گشت
جهان نگاه به شعر آب دار من دارد
کوروش در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته:
طنطنهٔ ادراک بینایی نداشت
دمدمهٔ روبه برو سکته گماشت
مصرع اول یعنی چه
جلال ارغوانی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲:
کلام ناب سعدی یک کلام است
دل ما طاقت دوری ندارد
صبا مرادی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
با سلام و تشکر از زحمات بی دریغ شما در حفظ و نشر شعرهای زیبای پارسی
این ترجیع بند زیبا یک خوانش بسیار زیبا و صحیح نیز با صدای آقای مصطفی ملکیان دارد که در صورت تمایل شما من میتوانم آن را اینجا آپلود کنم
پاینده باشید
رضا از کرمان در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۵:
سلام
در مصرع دوم یاز به چه معناست بنظرم بهترین معنی محدوده دسترسی وبرخورداری است.
شاد باشید
مجید کاظم زاده در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۵:
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
بجز عشق به جز مهر دگر تخم نکاریم
.
.
.
چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم
که امروز همه روز خمیریم و خماریم
رضا از کرمان در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۷ در پاسخ به محمد مهدی حامدی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:
درود خدا بر شما
تفسیر ساده شما بسیار زیبا وگویای مطلب بود ممنونم
محمد سلماسی زاده در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۷:
در بیت :
هر که به جز عاشقست در ترشی لایقست
لایق حلوا شکر لایق سرکا کبر
کبر گیاهی است که مردم در ترشی بپرورند و بخورند ( نقل از دهخدا )
جلال ارغوانی در ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸: