گنجور

حاشیه‌ها

امین مروتی در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

شرح غزل شمارهٔ ۹ (من از کجا پند از کجا)

مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)

 

محمدامین مروتی

 

در این غزل مولانا از شوریدگی خود سخن می گوید.

 

من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا

آن جام جان افزای را، برریز بر جان ساقیا

عاشق پندپذیر نیست بلکه می خواهد شوریدگی و مستی اش افزون گردد. لذا ساقی(خدا یا پیر) را به یاری می خواند.

 

بر دست من نِه جام جان، ای دستگیر عاشقان

دور از لب بیگانگان، پیش آر پنهان ساقیا

دستم را بگیر و می ام ده. اما مگذار نامحرمان بدانند و به آنان منوشان.

 

نانی بده نان خواره را، آن طامع بیچاره را

آن عاشق نانباره را، کنجی بخسبان ساقیا

کسانی که به طلب نان امده اند و نه عشق، لقمه ای ده و بخوابان تا مزاحم مان نشوند.

 

ای جانِ جانِ جانِ جان، ما نامدیم از بهر نان

برجَه گدارویی مکن، در بزم سلطان ساقیا

اما من برای نن نیامده ام. برای جان آمده ام. خساست را کنار بنه و شاهانه بخشش و عطا کن.

 

اول بگیر آن جام مِه، بر کفهٔ آن پیر نِه

چون مست گردد پیرِ ده، رو سوی مستان ساقیا

اول بزرگ مجلس را مست کن و سپس دیگر مستان را بنوشان.

 

رو سخت کن ای مرتجا، مست از کجا شرم از کجا

ور شرم داری، یک قدح بر شرم، افشان ساقیا

ای مایه امید! خجالت نکش و شرم را هم مست کن تا شرمگین نباشد و او هم سخت رو گردد.

 

برخیز ای ساقی بیا، ای دشمن شرم و حیا

تا بخت ما خندان شود، پیش آی خندان ساقیا

پس بدون حیا و شرم، حال ما را خوش کن.

 

13 بهمن 1403

رضا از کرمان در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۰ در پاسخ به برمک دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:

من چنین قصدی نداشتم وکسی را هم بیسواد نخواندم ولی از شما که سعدی خوانده اید  اینگونه نوشتن انتظار نیست دانستن و بکارگیری ادبیات به ادعا نیست عزیزم به ادبه  

بنده به نوبه خودم ادعایی ندارم اینجایم که بیاموزم ولی نه هرچیزی را، از هر کسی

شاد باشی

ابوالقاسم افشاری در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳:

گدای گلشن عرفان را به صحرا چه حاجت است ،     

 

چون گلستان عارفان هست بباغ اغنیا چه حاجت است .

 

اسباب و مُلک وجان سراسر از آن توست ،

 

اهدا در بهای وصل خانمان را چه حاجت است .

 

بس بار محنت که کشیدم ز دست میراب روزگار،

 

با جویبار سرشکم به آب دریا چه حاجت است .

 

قاضی الحاجات که حاجت حاجتمدان استجاب کند ،

 

نیازمند ارباب دفع بلا را تمنّا چه حاجت است .

 

مکتب عرفاست قاسم معارف حق و کانون اهل شناخت ،

 

ره یافته را سپس به کعبه و کلیسا چه حاجت است .              (ذرّه)

حمید زارعیِ مرودشت در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۵ در پاسخ به ایلیا محمدی دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:

درود بر شما. تصحیح دکتر انصاری بهترین تصحیح است. در آن زمان که این حاشیه را نوشتم به این تصحیح بی‌نظیر دسترسی نداشتم. و بعدها که به دستم رسید حقیقتا در مقابل ظرافت این استاد در تصحیح دیوان عرفی متحیر ماندم. قطعا پیشنهاد استاد انصاری ازجح است. ممنون از شما بابت تذکر 🌹

برمک در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۵۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:

هشدار تا نیفکندت پیروی دیو
در ورطه‌ای که سود ندارد شناوری

آهسته رو که بر سر بسیار مردم است

این جرم خاک را که تو امروز بر سری

آبستنی که این همه فرزند زاد و کشت

دیگر که چشم دارد از او مهر مادری؟

ور صد هزار عذر بخواهی گناه را

مر شوی کرده را نبود زیبِ دختری

 

 

ع.ر.گوهر در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۷:

هر چه حضرت خداوندمتعال کمال ملت و الدین مولانا جلال الدین در وصف خویش در مقدمه مثنوی فرموده اند خرد را به سمتی میکشاند که دیدار با جناب شمس پله ای برای عروج ایشان بوده و اگر عشق بازی با جناب شمس فرموده اند نه از اثر دلدادگی که در تجلی حقیقت در جناب شمس بوده است و به واقع حقیقت را ستوده اند .
ع.ر. گوهر

 

هستی سعیدی در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۲ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:

با عرض سلام و وقت بخیر

معنی هایی که با هوش مصنوعی در سایت گذاشته میشه با معنی اصلی شعر فاصله زیادی دارند ممنون میشم معنی درست و صحیح شعر رو هم قرار بدید 

برمک در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۴۱ در پاسخ به احمد خرم‌آبادی‌زاد دربارهٔ شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۹:

 واژگرد(ابدال) د/ر  در پهلوی بسیار رخ دهد  و  در پهلوی اذری  و همچنین تالشان و همچنین  پهلوی ارانی و همچنین نزد کردان زازا و همچنین در بخشی از خراسان و همچنین   نزد ارمن   انجام میشود  مانند بغداد/ بغرات  یا سده/سره
 زادوک/زاروک . اسپندیاد/اسفندیار

همچنین واژگرد  د/ل نیز بسیار در پارسی رواج دارد

در پارسی هیچ   حرفی به اندازه د   نمیگردد  د /ر/ ل  و همچنین د/ذ/ز/ج و همچنین د/ی
 و همچنین د/گ  و همچنین د/ه میبینیم

برمک در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۲ در پاسخ به nabavar دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:

از من بگوی عالِم تفسیرگوی را
گر در عمل نکوشی نادان مفسری

به عالم تفسیر گوی بگوی اگر عمل نکنی مفسری نادان  هستی
  درباره عالم تفسیرگوی داوری نکرده و نگفته  کارش تنها حرف است .

برمک در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۹ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:

شما گمان میکنید همه کسانی که سعدی میخوانند بی سوادند  که ندانند فضیح چیست ؟ برادر من وازه  فضیح در این بیت  هیچ جایی ندارد  به هیچ  عنوان  -  با سیاق کلام جور نیست

برمک در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۷ در پاسخ به یاسان دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:

شعر ناشناس ترین  مردم جهان  دین ورزان نا اگاهند
 فردا فصیح باشی اگر عذری بگستری




اگر اندکی به زبان اشنا باشید میدانید که به هیچ گونه فضیح در این سروده جای ندارد
 میگوید امروز به فصاحت  خود مینازی  مناز   فردا  فصیح باشی اگر  بتوانی  عذری بگویی
 ان واژه که به معنی رسوا است   مفضوح  است و نه فضیح   که هیچ کدام در این  بیت نمیتواند  بنشیند و از نگاه معنایی نادرست است

برمک در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۳ در پاسخ به یاسان دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:

 

امروزه غرّه‌ای به فصاحت؛ که در حدیث

هر نکته را هزار دلایل بیاوری

فردا فصیح باشی در موقف حساب

گر علتی بگویی و عذری بگستری


اگر اندکی به زبان اشنا باشید میدانید که به هیچ گونه فضیح در این سروده جای ندارد
 نخست انکه میگوید امروز به فصاحت  خود مینازی  مناز   فردا  فصیح باشی اگر  بتوانی  عذری بگویی

- انکس که  بتواند فردا روز رستاخیز  عذری بگسترد که دیگر  مفضوح  نیست    دیگر انکه  فضیح یعنی رسواگر  چگونه   فردا روز رستاخیز رسواگر باشد

برمک در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:

هشدار تا نیفکندت پیروی دیو

در ورطه‌ای که سود ندارد شناوری

پرویز شیخی در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۵ در پاسخ به بابک چندم دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۸:

دوست محترم سخنان شما فقط از روی تقلید است والا من برای یک به یک گفته ها چندین سند و دلیل دارم

پس قبل از سخنان کلی و بی دلیل و تقلیدی که زدی شایسته بود  در مورد هر چیزی سوال میکردی

حمید محمدی در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

بنام خداوند ملک آفرین 

البته در زمانه ای زندگی میکنیم که نصیب و قسمت بی معنا شده

 

 

رزا آزاد در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۷:

واژه‌ها

بیت ۲: رَستن: نجات یافتن

بیت ۳: عُطارِدوار: مانندِ عطارد که پیشینیان آن را ستارۀ دانشمندان و دبیران می‌دانستند // دفترباره: عاشقِ خواندن و نوشتن. شیفتۀ مطالعه // زبردستِ کسی نشستن: بالا دستِ او قرار داشتن. از او برتر و بالاتر بودن

بیت ۵: آب‌دست: وضو. دست‌نماز

بیت ۷: خَستن: زخمی کردن

بیت ۸: مبادم: مرا مباد. امیدوارم برای من نباشد // سر: امید و آرزو، یا خواست و اراده // بسوزا: مخفف «بسوزاد» (فعل دعایی). امیدوارم که بسوزد

بیت ۹: کِنِشت: محلِ عبادتِ یهودی‌ها. کنیسه

بیت ۱۰: جَعْد: (کنایه) زلف. گیسو // شَست: دام. تور

بیت ۱۱: چشم‌سیر: خشنود و خرسند. قانع و راضی

بیت ۱۲:  لنگان: افرادِ لنگ و شل // لنگ رفتن: خود را به لنگی زدن و مانند انسان‌های لنگ راه رفتن

بیت ۱۴: بُریدن: جدا شدن // اِستم: ستم. ظلم و بیدادگری

بیت ۱۵: ری: حرف «ر» از حروف الفبا

بیت ۱۶: جماعت: کنار هم قرار گرفتن. به هم پیوستن

بیت ۱۷: ظاهرا “مُفتَرَس”: احتمالاً به معنی «دریده‌ و پاره شده» است

 

دکتر صحافیان در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:

عید فطر با پایان فصل گل مقارن شده است و دوستان چشم به راه حال خوش‌اند، ای ساقی! در ماه نو به شگون دیدار چهره شاه، شراب بیاور!(ایهام: چهره شاه ماه است- دیدار این چهره عید فطر را می‌آورد"قالت ما هذا و نحن صیام/قلت وجهک بدر والصیام بعدها حرام. معشوقه:این افطار چیست در حالی که ما همه روزه‌ایم گفتم: چهره‌ات ماه عید است و روزه پس از آن حرام)
۲- پس از پایان فصل گل به کلی از حال خوش دل کنده بودم، ولی همت و شوق روزه‌داران اثر نیکو بخشید.
۳- میوه حال خوشم، دل نبستن به جهان و در پی مستی حال خوش بودن است. آری مستی را از جام و دل نبستن را از گذرا بودن پادشاهی جمشید جویا شو!( لف و نشر مشوش- خانلری: ز مستی سوال کن)
۴- جز جانم نقد دیگری ندارم، شراب کجاست تا افزون بر جانم نثار ساقی و کرشمه‌هایش کنم.
۵- اکنون به دولتی با شکوه رسیده‌ام در کنار پادشاهی بخشنده، خداوندا از گزند چشم بد زمانه برایم پایدار نگاه دار!
۶- با شعر من شراب بنوش که جام گوهر نشان تو با شعر من که چون مروارید شاهانه است، زیبایی مضاعف می‌گیرد.
۷- اگر سحری نخوردیم چه اشکالی دارد، شراب صبحگاهی بیاور! مشتاقان معشوق، با شراب افطار می‌کنند( این بیت در خانلری نیست)
۸- آنگاه که چون تو بخشنده‌ای پرده‌پوشی کند، دلمان را که چون سکه‌ای بی‌بهاست مورد بخشش قرار ده!
۹- آری می‌ترسم برایت ای زاهد! که در روز جزا تسبیح شیخ و جامه رند شراب‌خوار، هم‌دوش هم در برابر پرودگار جلو روند.
۱۰- ای حافظ! اکنون که ماه روزه و روزگار گل تمام شده، چاره‌ای جز باده‌نوشی نیست که فرصتی نمانده است(برای حال خوش)
آرامش و پرواز روح

پیوند به وبگاه بیرونی 

محمد سلماسی زاده در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۱:

در ابیات : 

آویختم اندیشه را کاندیشه هشیاری کند

ز اندیشه بیزاری کنم ز اندیشه‌ها پژمرده‌ام

دوران کنون دوران من گردون کنون حیران من

در لامکان سیران من فرمان ز قان آورده‌ام

 

یک مفهوم بنیادین که در عرفان قدیم و معنویت جدید مشترک است دیده می شود و آن رهایی از افکار ناخواسته و توجه به خود واقعی است که آدمی را برتر از گردون سازد.

در بیت دوم هم "قان" مخفف قان قان به معنای خاقان است.

 

مراجعه به لغت نامه دهخدا و غور در معانی واژه "اندیشه" و شواهد عالی که مولفان آورده اند بسیار رهگشاست.

رستم نوروزی در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۸ - تضرع آن شخص از داوری داود علیه السلام:

به نظر میرسد روزن کردن یعنی مشاهده افکار و ذهن و گذر کردن از شکاف بین افکار و دسترسی به جان و خرد الهی که درونمان هست .

مجید در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

به نظرم صائب در این بیت پیشگویی جالبی از آینده داشته

هر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی می‌کنند

چهرهٔ امروز در آیینهٔ فردا خوش است

چهره امروز در آیینه فردا فقط میتونه جریان دوربین و عکاسی و قاب عکس باشه 

دیدن عکسهای قدیم که خاطره هستن

۱
۱۴۲
۱۴۳
۱۴۴
۱۴۵
۱۴۶
۵۴۷۰