بوی کباب داری تو نیز دل کبابی
در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی
زین سر چو زنده باشی تو سرفکنده باشی
خود را چو بنده باشی ما را دگر نیابی
ای خواجه ترک ره کن ما را حدیث شه کن
بگشا دهان و اه کن گر مست آن شرابی
دوشم نگار دلبر میداد جام از زر
گفتا بکش تو دیگر گر مست نیم خوابی
گفتم که برنخیزم گفتا که برستیزم
هم بر سرت بریزم گر مستی و خرابی
چون ریخت بر من آن را دیدم فنا جهان را
عالم چو بحر جوشان من گشته مرغ آبی
ای خواجه خشم بنشان سر را دگر مپیچان
ما را چه جرم باشد گر ز آنک درنیابی
سر اله گفتم در قعر چاه گفتم
مه را سیاه گفتم چون محرم نقابی
ای خواجه صدر عالی تا تو در این حوالی
گه بسته سؤالی گه خسته جوابی
ای شمس حق تبریز بستم دهان ازیرا
هر دیده برنتابد نورت چو آفتابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمایز بین حال و روح انسانی میپردازد و احساساتی چون شور و شوق و عشق را به تصویر میکشد. شاعر به معشوق خود (خواجه ترک) اشاره میکند و از او میخواهد که در میخانه به گفتگو بپردازد و از می و محبت صحبت کند. او همچنین از تجربهی عشق و مستی سخن میگوید و به جمر عشق اشاره دارد که در لحظهای از زندگی از دنیا فارغ میشود. در نهایت، شاعر به شمس تبریزی، مرشد خود، ارادت نشان میدهد و بر نور وجود او تأکید میکند که همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد. شعر بر تضاد میان عشق، حال و ناکامیها و همچنین جستجوی حقیقت و روشنفکری تأکید دارد.
هوش مصنوعی: بوی کباب به مشام میرسد و دل من هم به خاطر آن آتشین و تپنده است. هر چیزی که در بازی زندگی گم شده، میتوانی دوباره پیدا کنی.
هوش مصنوعی: وقتی زندهای و سرافراز، باید خود را به گونهای همچون یک بنده ببینی؛ در غیر این صورت، دیگر ما را نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: ای آقا، بیخیال ما شو و فقط از زیبایی و جذابیت عشق و دیوانگی صحبت کن. دهانت را باز کن و از شوق و شیدایی بگو، حتی اگر به خاطر آن شراب مست شدهای.
هوش مصنوعی: دیروز محبوبم ظرفی از طلا به من داد و گفت: اگر احساس خوابآلودگی میکنی، دیگر از نوشیدن آن پرهیز نکن.
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی به دیگری میگوید که نمیخواهد از جایی بلند شود، اما آن دیگری به او پاسخ میدهد که اگر نمیخواهی برخیزی، من کاری میکنم که تو را به حرکت وادار کنم. حتی اگر مست و خراب باشی، من بر سر تو میریزم تا تو را بیدار کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که آن زیبایی بر من نازل شد، فنا و زوال جهان را مشاهده کردم و حالا مانند دریاچهای خروشان، من هم به مرغ آبی تبدیل شدم.
هوش مصنوعی: ای آقا، خشم خود را آرام کن و دیگر ما را معذب نکن. ما چه گناهی کردهایم اگر تو ما را نادیده بگیری؟
هوش مصنوعی: در عمق چاه به الهای که پرستشاش میکنم، گفتم که خود را تیره و تار احساس میکنم، مثل کسی که در زمان راز و نیاز، نقاب به چهره دارد و خود را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: ای آقای بزرگوار، تا زمانی که تو در این منطقه حضور داری، گاهی از من سوال میکنی و گاهی هم به من جواب میدهی.
هوش مصنوعی: ای شمس حق تبریز، من زبانم را به خاطر تو بستهام، زیرا هیچ چشمی نمیتواند نورت را مانند خورشید تحمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی
دریاب کار عشرت گر مرد کار آبی
زان پیش کز دو رنگی عالم خراب گردد
ساقی برات ما ران بر عالم خرابی
گفتی من آفتابم بر رخنه بیش تابم
[...]
ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی
هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی
در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی
در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی
بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی
[...]
رویی، چگونه رویی؟ رویی چو آفتاب
زلفی، چگونه زلفی؟ هر حلقه یی و تابی
هر پرتوی ز رویت، در چشم عقل نوری
هر حلقه یی ز زلفت، در حلق جان طنابی
گر عکس عارض تو، بر صحن عالم افتد
[...]
ای صورت خیالت در پیش من شرابی
وی پرتو جمالت در چشمم آفتابی
از چشم پرخمارت در مغزِ من بخاری
وز زلفِ تابدارت در جانم اضطرابی
شبهای تا به روزم از دیده رفته سیلی
[...]
با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی
راضی شدم که: بینم روی ترا به خوابی
صد نامه مشق کردم در شرح مهربانی
نادیده از تو هرگز یک نامه را جوابی
هر گه که بر در تو من آب روی جویم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.