بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضلترست و عزیزتر و شریفتر و مکرمتر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او
واعظی را گفت روزی سایلی
کای تو منبر را سنیتر قایلی
یک سؤالستم بگو ای ذو لباب
اندرین مجلس سؤالم را جواب
بر سر بارو یکی مرغی نشست
از سر و از دم کدامینش بهست
گفت اگر رویش به شهر و دم به ده
روی او از دم او میدان که به
ور سوی شهرست دم رویش به ده
خاک آن دم باش و از رویش بجه
مرغ با پر میپرد تا آشیان
پر مردم همتست ای مردمان
عاشقی که آلوده شد در خیر و شر
خیر و شر منگر تو در همت نگر
باز اگر باشد سپید و بینظیر
چونک صیدش موش باشد شد حقیر
ور بود جغدی و میل او به شاه
او سر بازست منگر در کلاه
آدمی بر قد یک طشت خمیر
بر فزود از آسمان و از اثیر
هیچ کرمنا شنید این آسمان
که شنید این آدمی پر غمان
بر زمین و چرخ عرضه کرد کس
خوبی و عقل و عبارات و هوس
جلوه کردی هیچ تو بر آسمان
خوبی روی و اصابت در گمان
پیش صورتهای حمام ای ولد
عرضه کردی هیچ سیماندام خود
بگذری زان نقشهای همچو حور
جلوه آری با عجوز نیمکور
در عجوزه چیست که ایشان را نبود
که ترا زان نقشها با خود ربود
تو نگویی من بگویم در بیان
عقل و حس و درک و تدبیرست و جان
در عجوزه جان آمیزشکنیست
صورت گرمابهها را روح نیست
صورت گرمابه گر جنبش کند
در زمان او از عجوزه بر کند
جان چه باشد با خبر از خیر و شر
شاد با احسان و گریان از ضرر
چون سر و ماهیت جان مخبرست
هر که او آگاهتر با جانترست
روح را تاثیر آگاهی بود
هر که را این بیش اللهی بود
چون خبرها هست بیرون زین نهاد
باشد این جانها در آن میدان جماد
جان اول مظهر درگاه شد
جان جان خود مظهر الله شد
آن ملایک جمله عقل و جان بدند
جان نو آمد که جسم آن بدند
از سعادت چون بر آن جان بر زدند
همچو تن آن روح را خادم شدند
آن بلیس از جان از آن سر برده بود
یک نشد با جان که عضو مرده بود
چون نبودش آن فدای آن نشد
دست بشکسته مطیع جان نشد
جان نشد ناقص گر آن عضوش شکست
کان بدست اوست تواند کرد هست
سر دیگر هست کو گوش دگر
طوطیی کو مستعد آن شکر
طوطیان خاص را قندیست ژرف
طوطیان عام از آن خور بسته طرف
کی چشد درویش صورت زان زکات
معنیست آن نه فعولن فاعلات
از خر عیسی دریغش نیست قند
لیک خر آمد به خلقت که پسند
قند خر را گر طرب انگیختی
پیش خر قنطار شکر ریختی
معنی نختم علی افواههم
این شناس اینست رهرو را مهم
تا ز راه خاتم پیغامبران
بوک بر خیزد ز لب ختم گران
ختمهایی که انبیا بگذاشتند
آن بدین احمدی برداشتند
قفلهای ناگشاده مانده بود
از کف انا فتحنا برگشود
او شفیع است این جهان و آن جهان
این جهان زی دین و آنجا زی جنان
این جهان گوید که تو رهشان نما
وآن جهان گوید که تو مهشان نما
پیشهاش اندر ظهور و در کمون
اهد قومی انهم لا یعلمون
باز گشته از دم او هر دو باب
در دو عالم دعوت او مستجاب
بهر این خاتم شدست او که به جود
مثل او نه بود و نه خواهند بود
چونک در صنعت برد استاد دست
نه تو گویی ختم صنعت بر تو است
در گشاد ختمها تو خاتمی
در جهان روحبخشان حاتمی
هست اشارات محمدالمراد
کل گشاد اندر گشاد اندر گشاد
صد هزاران آفرین بر جان او
بر قدوم و دور فرزندان او
آن خلیفهزادگان مقبلش
زادهاند از عنصر جان و دلش
گر ز بغداد و هری یا از ریاند
بیمزاج آب و گل نسل ویاند
شاخ گل هر جا که روید هم گلست
خم مل هر جا که جوشد هم ملست
گر ز مغرب بر زند خورشید سر
عین خورشیدست نه چیز دگر
عیب چینان را ازین دم کور دار
هم بستّاری خود ای کردگار
گفت حق چشم خفاش بدخصال
بستهام من ز آفتاب بیمثال
از نظرهای خفاش کم و کاست
انجم آن شمس نیز اندر خفاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، سخنی از واعظی به میان میآید که به سؤالی درباره مرغی میپردازد که بر دیوار نشسته است. پرسش این است که از کدام ویژگی (سر یا دم) میتوان تشخیص داد که مرغ به سمت شهر یا ده میرود. واعظ به این نکته تأکید میکند که همت و تلاش انسانها به ویژه در عشق و علم مهمتر از ظاهر است. او به اهمیت آگاهی و درک در زندگی انسان اشاره میکند و میگوید که روح انسان تحت تأثیر آگاهی و شناخت قرار دارد.
سپس به بحثی درباره مقام انسان در خلقت و نسبت او با خدا و ملائک میپردازد و به شفا و هدایت پیامبر اکرم (ص) اشاره میکند. در نهایت، واعظ بحث را به مسئله ختم نبوت میکشاند و به ویژگی خاص پیامبر اسلام به عنوان شفیع در دنیا و آخرت اشاره میکند، و این که برکاتی که از وجود او حاصل میشود، در دو جهان تأثیر دارد. متن به تبیین مفهوم نورانیت و ویژگیهای خاص پیامبر (ص) در بین انسانها میپردازد.
هوش مصنوعی: روزی شخصی از واعظی پرسید که چرا تو بیشتر بر منبر مینشینی و سخن میگویی؟
هوش مصنوعی: یک سوال دارم، ای صاحب خرد! در این جمع، پاسخ سوال من را بده.
هوش مصنوعی: بر روی دیوار، یک پرنده نشسته بود. نمیتوان گفت که زیباییاش از سرش است یا از دمش.
هوش مصنوعی: اگر او به شهر برود و دهانش به ده باشد، میتوان از نفس او فهمید که به کجا رفته است.
هوش مصنوعی: اگر بادی از طرف شهر بیاید، در آن لحظه به طرف روستای خود برو و از آن دم فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: پرنده با بالهایش پرواز میکند تا به لانهاش برسد. این کار مردم را به تلاش و همت در دنیای خود تشویق میکند. ای مردم!
هوش مصنوعی: عاشق اگر در مشکلات و خوبیها گرفتار شود، نباید به خوبیها و بدیها توجه کند، بلکه باید به نیت و ارادهاش نگاه کند.
هوش مصنوعی: اگر دوباره سفید و بینظیر باشد، اما چون شکارش موش است، پس بزرگ و ارزشمند نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر چغندری باشد و میل او به سمت شاهش باشد، سرش را از کلاه بیرون میآورد و به آن توجه نکن.
هوش مصنوعی: انسان به اندازه یک ظرف بزرگ خمیر برآمده است، که از آسمان و از عالم بالا شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: هیچ موجودی تا به حال نشنیده که این آسمان چه چیزهایی را شنیده و این انسان پر از غم چه احوالاتی را دارد.
هوش مصنوعی: هیچکس از روی زمین و آسمان خوبی، عقل، سخنان زیبا و آرزوهای بیجا را ارائه نکرده است.
هوش مصنوعی: تو در آسمان زیبایی جلوهگری میکنی و همه بر این باورند که تو چهرهای خاص و دلانگیزی داری.
هوش مصنوعی: در برابر زیباییهای موجود در حمام، ای جوان، هیچیک از جذابیتهای جسمانیات را ارائه ندادی.
هوش مصنوعی: اگر از آن نقشها و زیباییها بگذری، مانند حوریان، جلوهای زیبا و دلفریب خواهی داشت، حتی اگر با یک زن سالخورده و ناتوان باشی.
هوش مصنوعی: چرا آن پیرزن چیزی دارد که نمیتواند تو را با خود به سوی آن تصاویر ببرد؟
هوش مصنوعی: اگر تو سخن نگویی، من باید بگویم که تمام این مفاهیم به عقل، حس، درک و تدبیر و همچنین به جان و روح انسان مرتبط هستند.
هوش مصنوعی: در این بیت به مفهوم جدایی میان جسم و روح اشاره شده است. به این معنا که اگرچه ظاهر بعضی مکانها یا چیزها ممکن است جذاب و دلنشین به نظر برسد، اما بدون وجود روح یا معنای عمیق، آن جذابیت واقعی نیست. به عبارت دیگر، زیبایی ظاهری بدون عمق و روح معنادار، بیاهمیت و بیمعناست.
هوش مصنوعی: اگر در گرمابه حرکتی ایجاد شود، در همان لحظه میتواند اثرات قابل توجهی داشته باشد و حتی نسبت به یک موجود زشت و ناخوشایند، فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: جان انسان از اینکه از خوبیها و بدیها آگاه است، شاد میشود از نیکیها و از آسیبها غمگین میگردد.
هوش مصنوعی: هر کس که از حقیقت وجود و جوهر نفس خود بیشتر آگاه باشد، از زندگی و روح خود نیز بیشتر بهرهمند است و بهتر میتواند از آن استفاده کند.
هوش مصنوعی: آگاهی بر روح تأثیر میگذارد و کسی که از این آگاهی بهرهمند باشد، به مقام والایی نزدیکتر است.
هوش مصنوعی: این جانها به دنیای خارج از این بدنها و محدودیتها مینگرند و به میدانهای بزرگتری مربوط میشوند که فراتر از اینجا و حال حاضر است.
هوش مصنوعی: روح نخستین، نمایانگر درگاه الهی شد و روح اصلی نیز خود تجلی خداوند گشت.
هوش مصنوعی: تمام فرشتگان به عقل و جان خود تعلق داشتند، اما جان تازهای وارد شد که جسمی از آن فرشتگان به او داده شد.
هوش مصنوعی: زمانی که خوشبختی به آنجا رسید، مانند اینکه جان به تن خدمت کرد، افراد نیز به خدمت روح درآمدند.
هوش مصنوعی: او که از جان بریده بود، نمیتوانست با روحی که مثل یک عضو مرده بود، یکی شود.
هوش مصنوعی: چون او را نمیخواسته، نتوانستهایم به خاطر او خود را فدای او کنیم و جانمان هم برایش ارزش نداشته است.
هوش مصنوعی: اگر بخشی از وجود انسان آسیب ببیند، نقصی در جان او ایجاد نمیشود زیرا آنچه از آن دست انسان است، دوباره قابل ترمیم و بازسازی است.
هوش مصنوعی: در طرف دیگر، موجودی هست که گوشهایش توانایی شنیدن زیباییهای خاصی را دارد، مانند طوطیای که برای جذب شیرینی و خوشگلی آماده و مستعد است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که طوطیهای خاص و منحصر به فرد از یک شیرینی و لذت عمیق برخوردارند، در حالی که طوطیهای عادی و عمومی تنها به بخش کوچکی از آن لذت دسترسی دارند و در واقع به نوعی محروم هستند.
هوش مصنوعی: هیچ درویشی طعم زیبایی آن را نمیچشد، زیرا که درک معنای واقعی آن به زکات روحی نیاز دارد؛ نه اینکه تنها به قالبهای موزون و وزن شعر اکتفا کند.
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به این دارد که شخصی دارای ویژگیها و خوبیههای زیادی است، اما به خاطر طلای درون و ارزشهایش نمیتواند از ظاهری که دارد دل بکند. به عبارت دیگر، با وجود اینکه او چیزهای خوبی دارد، همچنان همانطور که هست باقی میماند.
هوش مصنوعی: اگر به خر خرما بدهی و او را شاد کنی، در مقابل میتوانی مقدار زیادی شکر از او بگیری.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در برخی شرایط، حقایق یا مسائل مهمی وجود دارد که افراد نمیتوانند آنها را به زبان بیاورند یا بیان کنند. به عبارتی، برخی از افراد ممکن است توانایی یا شهامت بیان آنچه را که در دل دارند نداشته باشند. بنابراین، در مسیر زندگی، برای پیشرفت و درک بهتر، شناخت و درک این مسائل و چالشها ضروری است.
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبر آخرین، خاتم پیامبران، از راه ظهور کند، طلوعی خواهد داشت که از لبان او نوری منتشر خواهد شد.
هوش مصنوعی: پیامهایی که پیامبران پیشین به مردم رساندند، در نهایت به طریق و روش پیامبر احمد (پیامبر اسلام) ادامه پیدا کرد و به او منتقل شد.
هوش مصنوعی: در این بیت، به یادآوری قفلهایی اشاره شده که باز نشده بودند و حالا دریچهای از فتح و پیروزی باز شده است. این به نوعی بیانگر امید و گشایش پس از سختیها و موانع است.
هوش مصنوعی: او واسطهای است برای نجات در این دنیا و آن دنیا؛ در این دنیا برای دین و در آن دنیا برای بهشت.
هوش مصنوعی: این دنیا از تو میخواهد که راهی برای رسیدن به خودش پیدا کنی، اما دنیای دیگر از تو میخواهد که به بالاترین مقام و مقام معنوی برسی.
هوش مصنوعی: شغل او در آشکار بودن و در پنهان، هدف قومیتهایی است که خودشان هم از آن بیخبرند.
هوش مصنوعی: هر دو در دو عالم، از طرف او به نوعی به زندگی بازگشتهاند و دعوت او در هر دو جا پذیرفته شده است.
هوش مصنوعی: این انگشتر به خاطر شخصی به وجود آمده است که در بخشندگی و نیکوکاری مانند او وجود ندارد و در آینده نیز نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: وقتی که استاد در هنر و مهارت خود توانایی دارد، به نظر میرسد که تمامی آن هنر به شما منتقل شده است.
هوش مصنوعی: تو در پایان کارها مانند خاتمی، و در جهان به کسانی که روح را میافزایند، شبیه حاتم هستی.
هوش مصنوعی: اشارات پیامبر بزرگوار، همچون درهایی وسیع و بیپایان است که هر یک به دنیایی جدید و پربار راه میبرد.
هوش مصنوعی: به راستی که ستایشهای فراوانی بر روح او نثار میشود و برای آمدن و رفتههای فرزندانش نیز همینطور.
هوش مصنوعی: آن فرزندان خلیفه، از جوهر روح و دل خود به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است کسی از بغداد، هری یا ری باشد، اما ویژگیهای او به سرشت و طبیعت او بستگی دارد. کسی که اصل و نسبش به مکانهای مختلف برمیگردد، در نهایت نمیتواند از مزاج و حالتهای ذاتی خود فرار کند.
هوش مصنوعی: هرجا که شاخ گل بروید، گل خواهد بود و هرجا که عسل پیدا شود، عسل نیز خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر خورشید از سمت غرب طلوع کند، همان خورشید است و چیز دیگری نیست.
هوش مصنوعی: از این دم کسانی را که عیبجویی میکنند نابینا کن، ای خداوند، تا خود را در امان نگه دارم.
هوش مصنوعی: من بهخاطر بدخلقی و بداخلاقیام، حق را از خودم دور کردهام و خود را از روشنایی بینظیر آفتاب محروم کردهام.
هوش مصنوعی: از دید خفاشها، چیزهایی که در شب دیده میشود، کم و کاستی ندارد، اما نور خورشید در کمین است و همیشه در خفا حضور دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.