جهن یزداد در ۴ سال قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
به گمان این کمینه که بسیار در سخن شهنامه چشم و دل داشته ام تنها هفت بند از این سروده ها فردوسی وار است
ترا دین و دانش رهاند درست
در رستگاری بباید بجست
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین اب شوی
که من شارستانم علیم دراست
درست این سخن گفت پیغمبر است
گرت زین بد اید گناه منست
چنین است و این دین و راه منست
برین زادم و هم بر این بگذرم
چنین دان که خاک پی حیدرم
از این در سخن چند رانم همی
همانا کرانش ندانم همی
پیوند هر بند زنجیره وار است در رستگاری باید جست و به گفتار پیغمبر راهجوی که من شارستانم و علیم در رستگاری است شاید امروز سخن پیامبر و فردوسی را درست درنیابیم در جهان باستان که هر از گاهی روستاها تاراج میشد شهر با داشتن بارو اسودگی می اورد سپس میگوید اگر چشم داری بدیگر سرای - میبینیم کخ زنجیره سخن با این بندها بهم پیوسته و سخنی دیگر در نمی گنجد
جهن یزداد در ۴ سال قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
به گفتار پیغمبرت راهجوی
دل از تیرگی ها بدین اب شوی
ترا دین و دانش رهاند درست
در رستگاری بباید بجست
که من شارستانم علیم در است
درست این سخن گفت پیغمبر است
گرت زین بد اید گناه منست
چنینست و این دین و راه منست
بنگریم که میان این سه بند سخن هیچ چیز دیگری نمی گنجد بویژه میان دو بند نخست - ازیرا هیچ کدام از بندهای میان این سه بند فردوسی وار نیست
احمـــدترکمانی در ۴ سال قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:
اگر از دیده تحقیق به عالم نگری
عشق و معشوقه و عاشق,دل و دلدار یکیست
تا که من اینچنین بر همگان مینگرم
فَرو فرزانه و فرزادو فریبا,دل و دلبند و دل آرم یکیست
ملیکا رضایی در ۴ سال قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:
مسجد و میکده و خانه و بتخانه یکی ست
ای غلط کرده ره کوچه ما یکی خانه یکی ست
هر کس از جام ازل گرچه به نوعی مستند
چشم مست تو گواهست که پیمانه یکی ست
صورت و آدم و حوا به حقیقت دام است
معنی آدم اگر یافته ای دانه یکی ست
اختلافی ز ره صورت اگر هست چه باک
آتش و شمع و شب و مجلس و پروانه یکی ست
هر کس از روی صفت یافته اسمی ورنه
مفلس و محتشم و عاقل و دیوانه یکی ست
چشم احول ز خطا گر چه دو بیند یک را
روشن است این که دل و دلبر و جانانه یکی ست
چون نسیمی طلب گنج بقا کن به یقین
شاه و درویش در این منزل ویرانه یکی ست
حامد مهدوی دوست در ۴ سال قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۷ - جمال حق:
بسیار زیبا. الهش بیامرزاد
حامد مهدوی دوست در ۴ سال قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » سوزد مرا سازد مرا:
بسیار زیبا.الهش بیامرزاد
حامد مهدوی دوست در ۴ سال قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱ - آتش دل:
بسیار زیبا. الهش بیامرزاد
Polestar در ۴ سال قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴ - جلوه جواله:
در بیت چهارم، قاصد راه، بیمعناست
چون قاصد راه، همون نامهرسانه و معنا نداره بگیم نامهرسانی نیست بجز نامهرسان!
یا باید قاصد آه باشه یا چیزی مشابه اون
مریم در ۴ سال قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت گور کنی که عمر دراز یافت:
مغاک: گودال
مریم در ۴ سال قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد:
احول: لوچ
اعور: یک چشمسعیر: آتش افروخته
مریم در ۴ سال قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد:
یعنی بیشمار، بیحد. مار در فارسی قدیم به معنای شمار بوده. بیمار ظاهراً در معنای کسی بوده که از شمار خارجه، بیعدده، بیوجوده. نهمار، به سیاق «بیبها (چیزی که قابل ارزشگذاری نیست، بها نداره اینقدر که گرونه)» یعنی بیشمار، بیحد. به گفته حسین شنبهزاده استاد ادبیات و ویراستار بیت
لیک چون در عشق دعوی دار بود
سربریدن سازدش نهمار زود
یعنی درسته که سر او را بریدند، ولی از همین سر بریدن، ارزشش بیاندازه زیاد شد.
احمـــدترکمانی در ۴ سال قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:
صبا هرگاه وصف آن پری کرد
همه آفاق مهر و مشتری کرد
Polestar در ۴ سال قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴ - جلوه جواله:
این سروده عالیه
ولی آهنگ راغب رو خوشم نیومد. پیشنهاد نمیشه
جهن یزداد در ۴ سال قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۵:
وای چه خون الود است این سروده خدا می داند این پیر چه اشکها ریخته هنگام سرودن این چند بند
همیرضا در ۴ سال قبل، جمعه ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۳۵ در پاسخ به امير كرمی دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱:
با تشکر، مواردی که اعلام فرمودید تصحیح شد.
احمـــدترکمانی در ۴ سال قبل، جمعه ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۵۳ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
گهی هشیار و گه مست و ملنگم
قلندر مشربم ابدال رنگم
امیر کرمی در ۴ سال قبل، جمعه ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۶:۴۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۲:
درود
مصرع اول بیت چهارم دل ما گر نه دشت جلوه ی اوست
مصرع دوم بیت ششم گل رویت چراغ محفل کیست ، صحیح می باشد
سفید در ۴ سال قبل، جمعه ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استادهام تا بسوزم تمام
علیرضام در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳:
من یک نسخه نسبتا قدیمی از شاهنامه دارم که خیلی با این چیزی که توی گنجور نوشته شده فرق داره و «ز شیر شتر خوردن...» هم توش اومده. میتونید از لینک های زیر تصاویرش رو ملاحظه بفرمایید :
برمک در ۴ سال قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر: