گنجور

 
رضی‌الدین آرتیمانی

صبا هر گاه وصف آن پری کرد

همه آفاق مهر و مشتری کرد

بدست آورده بودم دامنش را

و لیکن طالع خشکم تری کرد

دلم برد و رهم بست و سرم داد

مسلمانان کسی این کافری کرد؟

لب او رونق اعجاز بشکست

نگاهش کار سحر سامری کرد

در این برق تجلی گز نسوزی

توانی دعوی پیغمبری کرد

رضی مشکل که از شادی نمیری

که امشب طالعت اسکندری کرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

بمکر آن گاو کز زر سامری کرد

سجود آن گاو را خلق از خری کرد

اسیری لاهیجی

چو حسن روی او جلوه گری کرد

ز فکر دین و دل ما را بری کرد

دل و جان را بغارت داد عاشق

چو با سودای عشقش همسری کرد

بدین ماست مؤمن آنکه عمری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه