گنجور

حاشیه‌ها

نسیم صبا در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۲۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

بیت ۴:‌ آیا خواناتر نیست اگربس کم‌زنی استاد شد بی خانه و بنیاد شد را اینگونه نگارش کنیم: بس کم‌زنی استاد شد بی‌خانه‌وبنیاد شد  چونکِ بی هم به خانه مربوط است و هم به بنیاد. با برداشت فاصله‌ها بین واژه‌های ترکیب‌دهنده گنگی ایجار می‌شود. اینکه آیا بی‌خانه شده ولی بنیاد پیدا کرده، بی‌خانه اما پابرجا شده یا  بی‌خانه شده و بی‌بنیاد. هنگامی که منظورهم بی‌خانه وهم بی‌بنیاد می‌باشد ولی وزن بهم می‌خورد و بی دومی را باید برداشت.

نسیم صبا در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۱۳ در پاسخ به ن و القلم دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

دُردآشام یک واژه است. یعنی کسی که جام را یکجا سرمی‌کشد. واژه‌ دَردآشام وجود ندارد. این فاصله بیجا مرا هم برای مدتی گیح کرد. من فقط دیپلم دارم. وار به حال کم‌سوادترها.

نسیم صبا در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۴۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

دُرد آشام یک واژه است : دُردآشام   کسی که جام می را یک‌نفس ته می‌کشد. همین‌وار یک‌نفس هم یک واژه است و گر نه یک دانه نفس معنی می‌دهد. کم زدن هم یک وا‌ژه است:‌ کم‌زدن یعنی عجز‌ طلب کردن، افتادگی کردن. هفت‌اندام نیز یک واژه است به معنی هفت عضو بدن، یا تمام وجود، سر تا پا و نه هفت عدد بدن. فاصله‌های بیجا برای افراد ناشی چون من زمان می‌گیرند. سپاس از توجه شما به این مطلب.

کوروش در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۴۰ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو:

یعنی صبر شیر خوراکی در میان خون و کثافت ، او را تبدیل به ماده ی زندگی بخش برای بچه شتر میکنه

کوروش در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو:

زین حواله رغبت افزا در سجود

کاهلی جبر مفرست و خمود

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو:

هم بگو تو هم تو بشنو هم تو باش

ما همه لاشیم با چندین تراش

 

منظور از چندین تراش چیست ؟

 

کوروش در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو:

عطار در کدام کتاب و کدام قسمت درباره داستان محمود و غلام هندو حرف زده ؟

 

ابوالفضل رعیت پیشه در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۰:

بین ششم مصرع اول اشکال داره درستش اینه مجوز که یار دگر کن، کنم اگر بینم

ابوالفضل رعیت پیشه در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲:

بیت آخر اشکال داره

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۶۶:

1-واژه «عیش» در مصرع دوم بیت نخست، هم قافیه با واژه‌های «ریش»، «خویش» و «بیش» نیست. در نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5114 این واژه «غیش» (به معنی «اندوه بسیار»، «هر چیز انبوه») ثبت شده است.

2-واژه «تیره» در مصرع نخست بیت دوم باعث نامفهومی این مصرع می‌شود. این در حالی است که در همان نسخه خطی به جای آن، «طیره» (teyre به معنی «شرمنده») نوشته شده است. البته به جای «بِه» نیز واژه «مِه» را می‌بینیم.

 

یادآوری: قطعا ایراد‌های یاد شده پی‌آمد اشتباه چاپی هستند.

احد در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:

سلام

دوستان عزیز 

اگر دو حرف اول چوگان را (چ & و) را با فتحه بخونیم یعنی cha va gan وزن شعر درست میشود!!!

فریما دلیری در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۳۰:

گویی همه چیز دارم از مال و منال

آری همه هست آنچه می‌باید نیست

چقدر زیبا و قشنگه این بیت

فریما دلیری در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱:

چقدر ایشان زیبا عاشق بودند 

سید دانیال حسینی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۱ در پاسخ به مهدوی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:

«پادشه را کَرَم باید تا بر او گرد آیند و رحمت، تا در پناه دولتش ایمن نشینند»

شما در این عبارت دیکتاتوری می‌بینید؟! فرق زیادی هست بین آنچه که گفته می‌شه با آنچه که کسی ‌«می‌خواد» ببینه.
پیشنهاد می‌کنم سرآغاز باب اول بوستان رو مطالعه کنید. گفتگوی انوشیروانه با هرمز.  92 بیت خطاب به اندیشۀ شماست.
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر‌آغاز

دارابی دارابی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - نوایی:

در بیت اول دقت به موضوعی توسط خوانندگان ترانه و آواز این شعر نشده است 

 

غمت در نهان خانه دل نشیند 

 

شاعر گفته غمت در برخی نسخه ها غمش هست در هر حال

 

غم تو در نهان خانه دل من نشسته ،آنجا که هیچ چیز راه ندارد در مصرع دوم کیفیت نشستن بیان شده چطور لیلی خیلی ناز بر محمل میشینه اونطور غم و عشق تو در دل من نشست 

 

پس شعر اینگونه میشود

 

غمت در نهان خانه دل نشیند به نازی نشیند که لیلی به محمل نشیند

 

شاید اگر خود شعر اینگونه بود بهتر بود البته وزنش خراب میشد  

 

غمت در نهان خانه دل نشیند

 

بدان ناز که لیلی به محمل نشیند

 

 

 

 

اما همه خوانندگان گلپا و شجریان و شهیدی و ... طوری شعر رو میخونن که معنا این میشه که غمت در نهان خانه دل من نشست حالا بناز به من  که لیلی را بر محمل نشاندم انگار عشق را به لیلی تشبیه کرده باشیم  یعنی تو باید بنازی به من که چنین کاری کردم در حالی اصلا چنین معنایی مراد نیست .اگر بود باید میگفت 

غمت در نهان خانه دل نشاندم 

بنازید که لیلی به محمل نشاندم

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱:

1-مصرع دوم بیت نخست به شکل کنونی مفهوم نیست و متاسفانه، نسخه‌های موجود مشکل آنرا برطرف نمی‌کنند.

2-مصرع دوم بیت دوم نیز به شکل «عاشق نبود روز بد و دولت یار»، با مصرع نخست همان بیت سازگار نبوده و پی‌آمد اشتباه چاپی است. شکل درست آن عبارت است از «عاشق نبود روز به و دولت یار».

حسین عسگری در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

در تمام ابیات   این همه نیست به کلمات قبل میتونه متصل باشه و تشکیل معنی بده بجز بیت سوم که بین این و همه نیست اگر مکث کنیم درست خواهد شد به این معنی که این،  همه چیز نیست

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۴۴:

این رباعی، در 4 نسخه از 17 نسخه خطی مورد بررسی، وجود دارد:

نسخه خطی به شماره ثبت 4474

نسخه خطی به شماره ثبت 64641

نسخه خطی به شماره دفتر 5324

نسخه خطی به شماره دفتر 13315

نکته در خور توجه این است که در همه آنها مصرع دوم بیت نخست به شکل «از ساعد گل برون جهد جام نبید» ثبت شده است.

گفتنی است که این مصرع در نسخه شادروان علی عبدالرسولی (انتشارات دانشگاه تهران، 1336) نیز به همین شکل است.

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۳۲:

درود

 مولانا  در حکایت حبس آهو در آخور خران همین مضمون را میفرماید 

هرکه را با غیر خود بگذاشتند 

این عقوبت را چو مرگ انگاشتند 

علی احمدی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است

غمِ این کار‌، نشاطِ دلِ غمگینِ من است

چند وقتی است که مرام من این است که شیفته  بتها باشم و غم ناشی از اضطراب این کار به دل غمگین من نشاط می دهد. منحصر کردن بتها به زیبارویان باعث نادیده گرفتن نکته مهمی می شود . وقتی می گوید در عین شیفتگی بازهم غمگین هستم یعنی از وضعیت موجود ناراضی است . پس بتان می تواند معنای گسترده تری داشته باشد . همه ما در زندگی شیفته اهداف خود خواسته خود هستیم و برای رسیدن به آن اهداف اضطراب داریم و در عین حال تلاش در جهت رسیدن به آنها به ما نشاط می دهد ولی بعد از رسیدن به آنها این نشاط دوامی ندارد و حداقل کمتر از نشاط در مسیر رسیدن به آن اهداف است .حافظ رویکردی عاشقانه دارد و به همه اهداف زندگی اش به شکل معشوق می نگرد  وخود را عاشقی برای رسیدن به آنها می داند.

دیدنِ رویِ تو را دیدهٔ جان‌بین باید

وین کجا مرتبهٔ چشمِ جهان‌بینِ من است؟

چشم من جهان را می بیند ولی برای دیدن روی تو باید از چشمی که جان را می بیند استفاده کنم.همه اهدافی که در زندگی دنبال می کنیم در دایره دید ماهستند چه زیبارویی جذاب باشد یا مقام و اعتباری بلند پایه یا ثروتی هنگفت. چشم جهان بین ما آنها را در می یابد ولی حافظ به دنبال چه می گردد؟ او جلوه ای را از درون جان خود حس می کند که او را می طلبد ولی او را نمی بیند.چیزی که با همه بتها فرق دارد . چیزی که نشاط مطلق و اطمینان مطلق است.او در جان خود طالب رسیدن به اطمینان مطلق است چون عدم اطمینان را حس می کند و می خواهد از آن بگریزد .او کششی از جانب منبع اطمینان مطلق حس می کند . 

یارِ من باش که زیبِ فلک و زینتِ دهر

از مه روی تو و اشکِ چو پروینِ من است

(از فکرکردن به این همه بت خسته شدم) بیا و یار من باش چرا که زینت آسمانها و روزگار، روی ماه تو و اشک من است که مثل خوشه پروین در آسمان است . او به دنبال یاری است که بتواند تصویری زیبا در آسمان خلقت بیافریند.تو باشی و من با اشک به دنبال تو با اینکه می دانم هیچ وقت به تو نمی رسم چون پروین و ماه هم هیچ وقت به هم نمی رسند.اما خاطرم خوش است که کمی مانند تو می درخشم.

تا مرا عشقِ تو تعلیمِ سخن گفتن کرد

خلق را وردِ زبان، مدحت و تحسینِ من است

از زمانی که عشق تو به من قدرت سخن گفتن را آموزش داد  همه مردم زبان به ستایش و تحسین من گشوده اند .یکی از خاصیت های عشق همین است که دیگران از سخن و رفتار عاشق بهره می برند. درست است که رسیدن به هریک از بتان ( اهداف مورد نظر ما) به ما تجربه ای جدید و اطمینانی جدید می بخشد اما معشوقی که مظهر اطمینان کامل است به من اطمینان بیشتری می دهد.

این بیت می تواند اشاره ای به آیات ابتدای سوره الرحمن هم داشته باشد .که می گوید خداوند انسان را آفرید و سخن گفتن را به وی آموخت .در واقع این عشق از ازل با انسان بوده و توان سخن گفتن را به او داده است.حتی گریه کردن اولیه نوزاد پس از به دنیا آمدن هم نوعی سخن گفتن با دنیای جدید است .

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار

کاین کرامت سببِ حشمت و تمکینِ من است

از خدا می خواهد که نعمت فقر را نصیبش کند . فقر به معنای نداری نیست به معنای استغناء و احساس بی نیازی از دنیاست که در اشعار دیگر حافظ نیز متجلی است. چنین فقری باعث بزرگی و احترام در جامعه خواهد شد.این فقرعین پادشاهیست.این فقر خو کردن و پذیرفتن عدم اطمینان همیشگی است . هرچه غنی تر شویم و توانایی هایمان بیشتر شود بازهم در برابر آن مظهر اطمینان کامل فقیریم ولی در برابر همه دنیا و بتهایش احساس بی نیازی داریم.

گاهی در غزلها دیده می شود که حضرت حافظ به یکباره دعایی خطاب به خدا مطرح می کند که این شائبه را ایجاد می کند که پس حتما منظور او از معشوق خداوند نیست . خداوند یک تعریف مشخص دارد و آن موجود توانای مطلق وآفریننده و مالک همه جهانیان است که همه درخواست های خود را به او می گویند . وجه معشوق بودن خداوند در اطمینان مطلق و کامل اوست که با مراجعه به جان خود می توانیم آن را درک کنیم سایر وجوه خداوند برای ما قابل درک نیست و ما بر اساس آموخته هایمان اقدام می کنیم. حافظ درمقام درخواست از خداوند حاجت خود را بیان می کند ولی در مقام یک عاشق به دنبال اطمینان کامل است چون عدم اطمینان را در خود و دنیای خود درک می کند.از طرفی حافظ اگر این دو( جلوه اطمینان مطلق و خداوندی خدا ) را با اطمینان یکی بداند در واقع به اطمینان کامل خود اذعان کرده و مانند زاهدان دوره خود رفتار کرده  که این برخلاف نگرش حافظ است.

واعظِ شحنه‌شناس این عظمت گو مفروش

زان که منزلگهِ سلطان، دلِ مسکینِ من است

به آن واعظی که مردم را به پرهیز از گناه می خواند ولی خودش بر این باور است که ماموران را می شناسد تا در خلوت به گناه بپردازد بگویید که این عظمت و بزرگی نیست که به دیگران اعلام کنی و فخر بفروشی . خود پادشاه در دل بی چیز من خانه دارد .یعنی من لازم نیست گماشته پادشاه را بشناسم به دلیل عشق آنقدر عظمت  و بزرگی  دارم که جای پادشاه هم در دل من است.  خودم احساس پادشاهی می کنم.این خودشیفتگی نیست ، اعتماد به نفس کاذب نیست بلکه احساس بی نیازی است در عین عزلت و دوری از دنیا خود را بی نیاز دانستن است.

یا رب این کعبهٔ مقصود تماشاگه کیست؟

که مغیلانِ طریقش گل و نسرینِ من است

ای خدا این معشوق که چون کعبه مقصود  است را چه کسانی به جز من تماشا می کنند . کعبه ای  که خارهای راهش از نظر من گل و نسرین هستند یعنی ارزشمند هستند. یعنی خار در این راه ارزش گل را پیدا کرده است . حال ببین که آن کعبه مقصود چقدر ارزش دارد . وقتی عاشق در راه عاشقی ارزش می یابد و در حد پادشاه است پس معشوق باید خیلی ارزشمند باشد .

حافظ از حشمتِ پرویز دگر قصه مخوان

که لبش جرعه‌کش خسرو شیرین من است

 ای حافظ دیگر از بزرگی پرویز صحبتی نکن چرا که او چون فدایی  عاشق از پیاله لب پادشاه شیرین من می خورد . خسرو در مصرع دوم به معنی پادشاه است و شیرین را به پادشاه تشبیه کرده است . شیرین معشوقه خسروپرویز است اما می خواهد بگوید خسرو پرویز با وجود یار شیرین من دیگر عظمتی ندارد و این عشق است که به او عظمت می دهد نه قدرت پادشاهی.

در این غزل تاثیر عاشقی را به زیبایی بیان می کند . در رفتار و گفتار تغییر شگرفی ایجاد می شود و طبعا هرچه معشوق والاتر باشد عشق و تاثیرات آن  بیشتر خواهد بود . عشق بزرگی می آورد و عزت عاشق بیشتر می شود . عشق استغناء می آورد و عاشق را از تعلقات دنیوی می رهاند. عشق عاشق را به مقام پادشاهی می رساند . عشق عاشق را ارزشمند می کند.

۱
۱۳۸
۱۳۹
۱۴۰
۱۴۱
۱۴۲
۵۶۷۲