بخش ۶ - صبر فرمودن خواجه مادر دختر را کی غلام را زجر مکن من او را بیزجر ازین طمع باز آرم کی نه سیخ سوزد نه کباب خام ماند
گفت خواجه صبر کن با او بگو
که ازو ببریم و بدهیمش به تو
تا مگر این از دلش بیرون کنم
تو تماشا کن که دفعش چون کنم
تو دلش خوش کن بگو میدان درست
که حقیقت دختر ما جفت تست
ما ندانستیم ای خوش مشتری
چونک دانستیم، تو اولیتری
آتش ما هم درین کانون ما
لیلی آن ما و تو مجنون ما
تا خیال و فکر خوش بر وی زند
فکر شیرین مرد را فربه کند
جانور فربه شود لیک از علف
آدمی فربه ز عز است و شرف
آدمی فربه شود از راه گوش
جانور فربه شود از حلق و نوش
گفت آن خاتون ازین ننگ مهین
خود دهانم کی بجنبد اندرین
این چنین ژاژی چه خایم بهر او
گو بمیر آن خاین ابلیسخو
گفت خواجه نی مترس و دم دهش
تا رود علت ازو زین لطف خوش
دفع او را دلبرا بر من نویس
هل که صحت یابد آن باریکریس
چون بگفت آن خسته را خاتون چنین
مینگنجید از تبختر بر زمین
زفت گشت و فربه و سرخ و شکفت
چون گل سرخ هزاران شکر گفت
که گهی میگفت ای خاتون من
که مبادا باشد این دستان و فن
خواجه جمعیت بکرد و دعوتی
که همیسازم فرج را وصلتی
تا جماعت عشوه میدادند و گال
که ای فرج بادت مبارک اتصال
تا یقینتر شد فرج را آن سخن
علت از وی رفت کل از بیخ و بن
بعد از آن اندر شب گردک به فن
امردی را بست حنی همچو زن
پر نگارش کرد ساعد چون عروس
پس نمودش ماکیان دادش خروس
مقنعه و حلهٔ عروسان نکو
کنگ امرد را بپوشانید او
شمع را هنگام خلوت زود کشت
ماند هندو با چنان کنگ درشت
هندوک فریاد میکرد و فغان
از برون نشنید کس از دفزنان
ضرب دف و کف و نعرهٔ مرد و زن
کرد پنهان نعرهٔ آن نعرهزن
تا به روز آن هندوک را میفشارد
چون بوَد در پیش سگ انبان آرد؟
زود آوردند طاس و بوغ زفت
رسم دامادان فرج حمام رفت
رفت در حمام او رنجور جان
کون دریده همچو دلق تونیان
آمد از حمام در گردک فسوس
پیش او بنشست دختر چون عروس
مادرش آنجا نشسته پاسبان
که نباید کاو کند روز امتحان
ساعتی در وی نظر کرد از عناد
آنگهان با هر دو دستش ده بداد
گفت کس را خود مبادا اتصال
با چو تو ناخوش عروس بدفعال
روز رویت روی خاتونان تر
کیر زشتت شب بتر از کیر خر
همچنان جمله نعیم این جهان
بس خوشست از دور پیش از امتحان
مینماید در نظر از دور آب
چون روی نزدیک باشد آن سراب
گنده پیرست او و از بس چاپلوس
خویش را جلوه کند چون نو عروس
هین مشو مغرور آن گلگونهاش
نوش نیشآلودهٔ او را مچش
صبر کن کالصبر مفتاح الفرج
تا نیفتی چون فرج در صد حرج
آشکارا دانه پنهان دام او
خوش نماید ز اولت انعام او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، خواجه از شخصی میخواهد که به زنی که به او علاقهمند است بگوید که باید صبر کند و از او خواسته میشود که او را تسکین دهد و به او اطمینان بدهد که حقیقتاً او مناسب اوست. خواجه به وضوح توضیح میدهد که چگونه انسان از عزت و شرافت فربه میشود، در حالی که جانوران از طریق غذا و نوشیدنی. زن از ننگ و خجالت خود ابراز ناراحتی میکند، اما خواجه او را ترغیب میکند که نترسد و دلش را به دست آورد. در ادامه، داستان به مراسمی اشاره دارد که در آن زن ظاهری جذاب و زیبا به خود میگیرد و خواجه امیدوار است که همه چیز به خوبی پیش برود. اما او همچنین هشدار میدهد که نباید از ظاهر فریفته شود، زیرا ممکن است چیزی بدتر در انتظار باشد. این متن به بررسی روابط انسانی و پیچیدگیهای آن میپردازد و آگاهی از فریبندگی ظواهر را تأکید میکند.
هوش مصنوعی: آقا گفت صبر کن و با او صحبت کن که از او بگیریم و به تو بدهیم.
هوش مصنوعی: من تلاش میکنم تا این احساس را از دلش بیرون کنم، اما از تو میخواهم که تماشا کنی چگونه این کار را انجام میدهم.
هوش مصنوعی: دل او را شاد کن و بگو که میدانی درست است که حقیقت این است که دختر ما برای تو ساخته شده و با تو مناسب است.
هوش مصنوعی: ما نمیدانستیم، ای خوشبختی، که تو به دست آوردن خوبیها شایستهتری.
هوش مصنوعی: آتش عشق ما در این مکان روشن شده و ما لیلی هستیم و تو مجنون ما.
هوش مصنوعی: وقتی افکار و خیالهای خوب به ذهن او خطور میکند، این افکار مثبت میتوانند ذهن و روح مرد را غنی و فربه سازند.
هوش مصنوعی: حیوانات با خوردن علف چاق و فربه میشوند، اما انسان به خاطر کرامت و مقام والایش به این مرتبه میرسد.
هوش مصنوعی: انسان از طریق شنیدن و یادگیری رشد میکند، در حالی که حیوانات از طریق خوردن و آشامیدن بزرگ میشوند.
هوش مصنوعی: آن زن گفت: من از این رسوایی و خفتی که دارم، چطور میتوانم سخن بگویم یا اعتراض کنم؟
هوش مصنوعی: این گونه انسانهایی که مانند ابلیس خیانتکار هستند، برای آنها بهتر است که به خاطر خیانتهایشان نابود شوند.
هوش مصنوعی: گفت آقا نترس و نظرت را بیان کن تا دلیل این محبت از او بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: ای دلربا، اگر تو به دست من باری را برسانی، آن محبوب خوشاندام بهتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی آن خانم به آن فرد خسته گفت، او از شدت تکبر نمیتوانست بر زمین بنشیند.
هوش مصنوعی: او چنان سرزنده و شاداب شده که مانند گل سرخی فربه و روشن است و مثل یک شکر، شیرینی و خوشی را به هزاران زبان بیان میکند.
هوش مصنوعی: هرگز نگو که ای بانوی من، مبادا این دستان و هنر من به خطر بیفتد یا آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: آقای جمعیت فراهم کرد و دعوتی که برای ایجاد خوشبختی و اتصال به آرامش برگزار میکنم.
هوش مصنوعی: در حالی که افراد به نمایش زیبایی و جاذبه میپرداختند و میگفتند: ای فرج، بر تو مبارک باد، این اتصال.
هوش مصنوعی: برای اینکه فرج و گشایش کاملاً مشخص شود، آن سخن و علت از ریشه و اساسش کنار رفت.
هوش مصنوعی: پس از آن در شب گرد و غبار، به شیوهای خاص مردانگی را از او گرفتند و او را مانند زن کردند.
هوش مصنوعی: دست را به زیبایی و زینت آراسته است، مانند یک عروس، سپس به او مرغها را نشان میدهد و به او خروس هدیه میدهد.
هوش مصنوعی: برای آراسته کردن زیبایانی که تازه به ازدواج درآمدهاند، باید مقنعه و لباسهای شیک بر تن جوانان زیبا بیاورید.
هوش مصنوعی: شمع در موقع تنهایی به زودی خاموش شد، اما هندو با آن کنگ بزرگش، همچنان باقی ماند.
هوش مصنوعی: هندوک در حال جیغ و فریاد بود، اما هیچکس صدای او را از افرادی که در حال نواختن دف بودند، نشنید.
هوش مصنوعی: صدای دف و دست زدن و فریاد مردان و زنان بهطور پنهانی به گوش میرسد، همان فریادی که از یکی از آن فریادکنندگان بهگوش میرسد.
هوش مصنوعی: تا روزی که آن دختر هندو را بفشارد، چه خواهد شد وقتی که در پیش سگ، کیسهای بیاورد؟
هوش مصنوعی: به سرعت وسایل و ابزارهای لازم را آماده کردند و داماد برای مراجعه به حمام رفت.
هوش مصنوعی: به حمام رفت و در حالی که بیمار بود، جانش به شدت آشفته و پریشان بود، مانند پارچهای که در باد پیچیده و پاره شده.
هوش مصنوعی: مردی از حمام بیرون آمد و در جایی نشست. دخترش مانند عروسی زیبا و خوشلباس نزد او نشسته بود.
هوش مصنوعی: مادرش در آنجا نشسته و مراقب است که او در روز امتحان تقلب نکند.
هوش مصنوعی: لحظهای به او نگریست که از روی کینه و دشمنی بود، سپس با هر دو دستش، ده را به او داد.
هوش مصنوعی: کسی را به خود نپیوند، زیرا که تو مانند عروسی هستی که سرشت خوبی ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسه زیبایی و جذابیت روز و شب میپردازد. در روز، چهره فرد جذاب و دلربا است و در شب، وضعیت به گونهای دیگر و ناپسند به نظر میرسد. این تناقض بین زیبایی در روز و زشتی در شب بیان شده است.
هوش مصنوعی: تمام نعمتهای این دنیا بسیار لذتبخش هستند، اما این خوشیها تنها زمانی به طور واقعی درک خواهند شد که از دور به آنها نگاه کنیم و قبل از تجربه کردن آنها، به زیباییشان پی ببریم.
هوش مصنوعی: از دور به نظر میرسد که آب وجود دارد، اما وقتی نزدیک میشویم، متوجه میشویم که آن چیزی جز سراب نیست.
هوش مصنوعی: او مردی بزرگسال و چاق است و به خاطر زیادهروی در خودستایی و نمایش دادن خود همچون یک عروس تازه عروسی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به خودت نبال و فریفته نشو به زیبایی او، چرا که زهر در نیشش نهفته است.
هوش مصنوعی: به آرامی و با شکیبایی پیش برو، زیرا صبر میتواند کلید گشایش باشد. اگر صبر نداشته باشی، ممکن است در مشکلات و دشواریها گرفتار شوی.
هوش مصنوعی: دانههای پنهان دام او در آغاز به خوبی دیده میشوند و نشانی از لطف او را نشان میدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.