محمدحسین در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱۱ - حکایة العابد الذی قل الصبر لدیه فتفوق الکلب علیه:
در نسخه دیگر این ابیات به این شکل آمده که مناسبتر است:
بیت 13
کرد آهنگ مقام دلپذیر / تا کند افطار بر خبز شعیر
بیت 17
آمد از دنبال و رختِ او گرفت
بیت 19
پس روان شد تا نبیند زو گزند
بیت 24
صاحبت غیر از دو نان چیزی نداد / هر دو را خود بستدی، ای کج نهاد
بیت27
هست مدتها که من بودم صغیر
بیت 29
گاه گاهم نیم نانی میدهد / گاه مشت استخوانی میدهد
بیت 30
وز مَجاعَت تلخ گردد کام من
بیت 32
نه ز نان بیند نشان نه از استخوان
بیت 35
گاه شکر او کنم من، گاه صبر
بیت 38
تو که یکشب نامدت نانی بدست
بیت 42
دستِ خود بر سر زد و بیهوش شد
بیت 43
این نصیحت از سگ آن گبر پیر:
بیت 44
بر تو گر از صبر نگشاید دری / از سگِ گرگینِ گبران کمتری
رضا از کرمان در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۶ در پاسخ به ابوالقاسم افشاری دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۴:
درود بر شما
مقذر یعنی مرد پلید وچرکین که مردم از وی دوری میکنند فرهنگ دهخدا
دوستان وهمراهان گنجور در معنی وتوضیح ابیات عربی اگر مرقوم بفرمایید موجب مزید امتنان است
شاد باشید
برمک در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۱۶ - تهران - آذربایجان:
آذرآپادگان جان و تن ایرانست همیشه آباد باد
محمدحسین در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۹ - فی تأویل قول النبی صلی الله علیه و آله و سلم: حب الوطن من الایمان:
بیت 17 : یوسفی، یوسف، بیا از چه برون
نسخه دیگر: یوسفی، یوسف، برآ از چه برون
برمک در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - زیان تازیان:
این سرود برگردان پهلوی سرود ورجاوند بهرام / بهرام ورجاوند است که اغاز ان به پهلوی امده
مردی گسیل اپاید کرد پد هندوَگان
بهار در این سروده کوشیده تا سخن به پارسی بیخته بسراید گرچه یکی دو واژ به عربی گفته یکی ترجمان که میتوان انرا پهلوی ترزوان /ترزبان شمرد و در برخی گویشهای پهلوی زبان را زمان و جمان گویند و ترزبان ترجمان شود و دیگر واژه ملک که پارسی ان شر است و بهار میتوانست جای ان شهر بیارد شگفتم چرا نباورد
برمک در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۱ در پاسخ به کیخسرو آرش گرگین فرامرزی دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲ - دین و دولت:
در ستایش رضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران است
برمک در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۲:
با انکهآنچنان پارسی را عربیذه کرده اند که عربی امخت شده ایم با اینهمه هنوز در نوشته پیشینیان هرچه پارسی تر است زیبا تر است سروده سعدی در این جا پارسی است
چو بینی در سپاه دشمن پراکندگیست تو آسوده باش وگر آسوده بود از پریشانی اندیشه داربرو با دوستان آسوده بنشین
چو بینی در میان دشمنان جنگ
وگر بینی که با هم یکزبانند
کمان را زه کن و بر باره بر سنگ
برمک در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۴ در پاسخ به محسن ، ۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۲:
چیزی به نام مقتضای شعر نداریم هرچه در سروده ازاد است در گفتار هم همانگونه است اینکه میگویند مقتضای چنین گفته شده نادرست است مردم راه را ره نیز گویند و اموخته را امخته نیز گویند و هرگز در سروده چیزی انجام نمیدهند که در زبان گفتار نتوان گفت و در این سروده هم که هیچ چیزی افزوده نیست سروده را درست بخوانید
بر باره سنگ ببر باره دیوار و قلعه است میگوید بالای دیوار سنگ ببر
بر = بالا - بر و بالا هردو دگر کشته واژه «برا» به معنی بالا و بلند است
بر= دستور بردن
باره/واره = دیوار و دژ -این باره که به چم دیوار یا دژ است با واژه وال انگلیسی به معنی دیوار یک ریشه دارند
-
یک باره دیگر داریم که پیوندی با این سروده ندارد
باره= هرچیز که بار برد چه اسب باشد چه شتر باشد چه استر یا فیل یا هر جانور یا بیجانی چون کشتی باشد
برمک در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۰ در پاسخ به حسین دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۲:
درست بخوانید
کمان را زه کن و بالای دیوار سنگ ببر - بالای دیوار باره. - باره هم دیوار است و هم قلعه -
جز کمانی که برایتان اشناست کمان دیگری هم بود که از پیش کمانش را میکشیدند در فیلمهای هالیودی میبینید همان که گیره دارد و در تیر را در ناو مینهند و سپس با انگشت میچکانند
برمک در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۶ در پاسخ به محسن ، ۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۲:
نه برادر پیشینه سخن را با امروز مسنج این گونه کاربرد در نوشته پیشینیان بس رواج داشته و بسیار امده
روزی دو برای مصلحت را یعنی من نیز گرچه ناشکیبم این دو روز را ( برای دو روزی ناشکیبم) - با اینهمه - برای مصلحت از سر مصلحت بنشینم و صبر پیشه گیرم
-
بر باره بر سنگ نیز که روشن است بر باره سنگ ببر
عارف جان سوخته در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۹:
درود فراوان
این غزل را حضرت مولانا در مورد شمس و زمان اولین دیدارش با ایشان سروده و گفت: مرا بربود.
احمد رحمتبر در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۲:
در برخی نسخ، به جای نعیب، نعیق آمده است. نمونه آن در همین گنجینه گنجور نیز یافت میشود.
نعیب و نعیق هر دو به معنی صدای کلاغ هستند، اولی با گردن کشیده و دومی بدون گردن کشیده.
محمد سلماسی زاده در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۵:
در بیت :
بس جهد میکردم که من آیینهٔ نیکی شوم
تو حکم میکردی که من خمخانهٔ سیکی شوم
مراد تسلیم حکم او شدن و فراتر رفتن از نقش های نیک و بد است ( یکی بودن نقش ها وقتی به قلم نقاش نگاه کنیم ) و اصالت داشتن مستی هوشیارانه بر نقشهای نیک و بد است و مراد از سیکی آنچنان که در دهخدا آمده :
سیکی .[ سی / ی َ ] (ص نسبی ، اِ) شرابی است که چندی آن را بجوشانند که چهار دانگش رفته و دو دانگش مانده باشد و در اصل سه یکی بوده ترکیب داده سیکی گفته اند. (آنندراج ) (انجمن آرا). شرابی که چندان جوشانند تا چهار دانگش رفته و دو دانگش مانده باشد در اصل سه یکی بوده ترکیب داده سیکی کرده اند و به عربی مثلث خوانند. (فرهنگ رشیدی ).
راحی احمدی در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۱۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
بیت سوم. معنیش میشه
چشمهای تو با دل من که مثل کبوتراست انس گرفته اند
تو که مثل پرنده باز هستی رو با خودم دوست کرده ام
یاسان در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۹:
این همه اینجا پیام گذاشتن که این شعر از رابعه قزداری است و نه از ابوسعید. حال آنکه کمتر دقت کردهاند که عنوان این بخش شعرهایی است که «ابوسعید از دیگر شاعران روایت کرده است» و نه شعرهای ابوسعید ابوالخیر. چنان که میدانید ابوسعید در حکایات و بیانات و آثارش اشعاری از دیگر شاعران و پیشینیان ذکر کرده. هم ضمن حکایت و هم جداگانه. بنابراین اگر ملاک، منابع و کتب و روایات مکتوب باشند باید در بخش ابوسعید ابوالخیر ذکر شوند و گمان میکنم گنجور کار درستی کرده است.
ابوالقاسم افشاری در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۴:
سلام و وقت بخیر دوستان اگر برای کسی ممکن است اشعار فوق را معنی و تفسیر کند ممنون و سپاسگزار خواهم بود، واژه (مقذری) بیت اول را درفرهنگ فارسی ندیدم .
امیر عباس طیبی در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۱ در پاسخ به دوست دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف سپاهسالار گوید:
درود بر شما. فاعلاتن بنا بر اختیار شاعری آمده. وقتی رکن ابتدایی وزنی فعلاتن باشد، شاعر این اختیار را دارد که به جای آن فاعلاتن بیاورد.
که تو را با من ار مناظره ایست
من به باغ آمدم به باغ خراممثلا در این بیت مصرع اول فعلاتن است و مصرع دوم فاعلاتن. اصل وزن فعلاتن است.
غزل ارغوان در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۹:
آقای وحید تاج به رهبری آقای آرش فولادوند این اشعار رو در کنسرتی اجرا کردند و واقعا زیبا و کم نظیر است ...
پیشنهاد میکنم در یوتیوب سرچ کنید و از دیدنش لذت ببرید
رضا از کرمان در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۵ - در بیان آنک ما سوی الله هر چیزی آکل و ماکولست همچون آن مرغی کی قصد صید ملخ میکرد و به صید ملخ مشغول میبود و غافل بود از باز گرسنه کی از پس قفای او قصد صید او داشت اکنون ای آدمی صیاد آکل از صیاد و آکل خود آمن مباش اگر چه نمیبینیش به نظر چشم به نظر دلیل و عبرتش میبین تا چشم نیز باز شدن:
درود
هر ماکولی(قابل خوردن _خورده شونده) هرچند در جای امنی پناه گرفته وتصور میکند که در حاشیه امن است ولیکن در نهایت خورده میشود پس به درگاهی پناه ببر که به طعام نیاز ندارد
شاد باشی عزیز
برمک در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۸ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۶۰ - دانش پرسیدن کامداد، برماین را و پاسخ او: