افسانه چراغی در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۵۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۳ - رسیدن نامهٔ شیرین به خسرو:
دم دادن: فریفتن و افسون دادن، سخنان چرب و فریبنده بر زبان آوردن
افسانه چراغی در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۳ - رسیدن نامهٔ شیرین به خسرو:
جشن مریم اشاره دارد به روزی که مریم درخت خرما را تکان داد تا از خرمای آن بخورد و آبی که زیر پایش جاری شد تا از آن سیراب گردد. مسیحیان این روز را جشن میگیرند.
علی میراحمدی در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۳ در پاسخ به سیدمحمد جهانشاهی دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:
از آنجا که آه از نهاد ضعیفان برمی آید و خود نیز ضعیف است میگوید: اگر همه این آه و ناله ها را به هم ببندی تا قوت و قدرتی پیدا کنند که به بارگاه تو برسند،نخواهند رسید.
این برداشت بنده بود.
شاید این غزل از عطار نباشد.
سوره صادقی در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:
خام و تام به نظر تضاد دارند.
نه و ده با هم تناسب دارند و به نظر میرسد باید به نمادشناسیشان توجه کرد: ده شروع یک چرخه جدید. شاید به این خاطر ده دشمن را نماد خامی گرفته که تا دشمنان به عدد ده برسند هنوز خامند و میتوان به آسانی شکستشان داد(؟) صد البته که به معنای مورد اشاره در حاشیه قبل با مفهوم دباغی نشدن چرم کمند هم تناسب دارد. در این مصرع من نفهمیدم ویرگول (مکث) را باید بعد از ده گذاشت یا بعد از دشمن؟ دشمن کمند: کمندِ دشمن ؟؟
عدد نه مربع کامل است و مفهوم تکامل میدهد. اینجا هم مرجع مقایسه برای مفهوم تام قرار داده شده.
کمندش خامتر از ده و خدنگش تامتر از نه بود. مفهومی در این حدود، طبق درک من.
سیدمحمد جهانشاهی در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:
هرگز نرسد ور آن همه آه
درهم بندی به بارگاهت
درهم بندی ، صحیح است؟ یعنی چه؟
مسعود جنتی در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴:
ترانه و آهنگ فال با صدای هوشمند عقیلی
مسعود جنتی در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷ - شاهد گمراه:
(راه گم کرده و با روی چو ماه آمده ای
مگر ای لعبت طناز به راه آمده ای)
طبق خوانش بانو روشنک در گلهای رنگارنگ شماره ۲۵۹
علی احمدی در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت
وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت
مخاطب این غزل همانطور که دوستان اشاره کردند بر اساس شواهد موجود در ابیات شاه شجاع می باشد .اما نکته مهم این است که جناب حافظ از ایشان به عنوان ساقی نام برده است .اصولا ساقی کسی است که در میخانه به کار رساندن می می پردازد .اما در گفتار حافظ ظاهرا فقط رساندن می منظور نیست بلکه ایجاد شرایطی برای فراهم شدن دسترسی به می هم منظور او بوده است .یعنی اینکه در زمان شاه شجاع تسامح بیشتری فراهم شده تا میخانه ها باز شوند او را در مقام ساقی قرار می دهد .آری از نظر حافظ ساقی بودن یک مقام است . هر کسی نمیتواند ساقی باشد .در غزلرشمارهد۱۷ دیدیم که طبیعت مانند ساقی عمل می کرد یا مغبچگان بعنوان ساقی عمل می کردند و زیبایی آنها حافظ را به یاد معشوق می انداخت .پس در عالم آدمیان افرادی هستند که می توانند ساقی باشند .شاید دنیای مطلوب حضرت حافظ شامل انسانهای ساقی باشد .
به هر حال در این غزل او سعی می کند رویکرد عاشقانه خود را به انسانهای ساقی نشان دهد .عید را تبریک گفته و شاه شجاع را به یاد وعده هایی می اندازد که قبل از به قدرت رسیدن اظهار کرده .
در شگفتم که در این مدّتِ ایّامِ فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
حریف به معنای هم سلک و هم مشرب است .اظهار تعجب از اینکه چگونه توانسته است به دور از حریفان باشد و دلش طاقت آورده است.
برسان بندگیِ دختر رَز، گو به درآی
که دَم و همّت ما کرد ز بند، آزادت
به در آمدن دختر رز یا همان شراب حکایت از باز شدن میخانه هاست که به آن اشاره شد .اما نکته مهم رویکرد حافظ نسبت به شاه است . او دم و همت خود و هم مسلکانش را در این موضوع دخیل می داند .وقتی کسی ساقی باشد باید هم برایش تبلیغاتی (دم) و هم برای آمدنش تلاش کنی (همت) یعنی ارزشش را دارد .
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد، مَر آن دل که نخواهد شادت
و از خداوند شادی اش را بخواهی چراکه باعث شادی همه دوستان می شود
شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت
بوستانِ سمن و سرو و گل و شمشادت
خداوند را شاکر است که آسیبی به بوستان گل و شمشاد و به طور کلی اسباب و تشکیلات لازم برای عاشقی وارد نیامده و دوران سختی به خوبی سپری شده است .
چشمِ بد دور کز آن تفرقهات بازآورد
طالعِ ناموَر و دولتِ مادرزادت
رویکرد بعدی این است که آنچه خوب است را برای پایداری ساقی بخواهد چرا که او را صاحب بخت خوب می داند .دولت مادرزاد اشاره به ویژگی های ذاتی شاه شجاع دارد که حافظ این موضوع راهم در اقدامات وی دخیل می داند و می ستاید .
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت
حافظ بر خود لازم می داند که به پایداری شرایط موجود بپردازد تا دوباره شرایط اختناق قبلی رخ ندهد چون نجات وی در حفظ این شرایط است
در مجموع حافظ بر این باور است که برای پرورش ساقیان و حفظ آنها در جامعه باید تلاش کرد و نگاه جبری نداشت .
HRezaa در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۴ در پاسخ به nabavar دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:
درود بر شما
سپاس فراوان
HRezaa در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دهم در مناجات و ختم کتاب » بخش ۴ - حکایت:
ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
گر بهار آید وگر باد خزان آسودهایم
خدایت بیامرزاد، روانت شاد، بدون هیچ دوئی
سپاس از آموزههای تند و شیرینت
aria ete در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۶ - حکایت دانشمند:
ظاهرا حضرت سعدی اولش دلخور شده و به موقع به زبان جمع اونجا که عربی بوده انتقام سختی گزفته بخصوص قاضی که گفته روز سختی داشته
HRezaa در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۱ در پاسخ به محمدرضا دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دهم در مناجات و ختم کتاب » بخش ۱ - سرآغاز:
درود بر شما
بنظر این کمترین، این بیت اشاره داره به فضیلت جهاد اکبر (مبارزه با نفس) نسبت به جهاد اصغر(مبارزه با دشمن رو در رو، همان وغا)
در اسلام مبارزه با نفس ارزشمندتر تلقی شده و جهاد اکبر نام دارد
و در مصرع اول تکبیر(الله اکبر) مشخصه جهاد اکبر است، و شمشیرزن هم در مصرع اول اشاره به جهاد بودن مبارزه با نفس دارد
چون ادبیات نمیدونم، اطلاعی ندارم ایهام یا کنایه یا استعاره یا تشبیه یا چه آرایه دیگهای بکار رفته، ولی بکاررفتن مرد مصرع اول بهمراه جهاد اکبر و بکار رفتن زن در مصرع دوم بهمراه جهاد اصغر، و این که زن از لحاظ قدرت بدنی جنس ضعیفتری نسبت به مرد است، اشاره به برتری و فضیلت جهاد اکبر به جهاد اصغر داره
نیما در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
زیباییِ خالص!
سفید در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۸ - مخمس:
درون من همه شب چون چراغ میسوزد
مگر فتیله او مغز استخوان من است...
HRezaa در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۱ در پاسخ به محمد هادی مخبری دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دهم در مناجات و ختم کتاب » بخش ۱ - سرآغاز:
درود و عرض ادب
ورطه یک نفس یعنی عالمی که یگانگی مطلق خداوند رو انسانها کاملا درک میکنند و برایشان واضح و مشخص میشود که هیچ چیز غیر از او نیست، و انسان ناآگاه در توهم بوده که فکر میکرده که خودش کسی هست و انسانهای دیگر هم کسانی هستند و....
درواقع ورطه یک نفس مرحلهایست(لزوما مکان نیست) که وحدت وجود به اثبات همه انسانها میرسد، و متوجه میشوند که تنها مظهری از آن وجود یکتا هستند
و شیخ اجل دعا کرده که از آندسته انسانهایی باشد که در این دنیا به درک یگانگی رسیده باشد که در آن مرحله به اشتباه دم از دوییت نزند، مثلا کلمهی من را به زبان نیاورد، چون منی بجز ذات یگانهی مطلق هستی وجود ندارد
مثلا در اشعار قبل فرموده بودند:
نه در ابتدا بودی آب منی؟! - اگر مردی از سر بهدر کن منی
منی مصرع دوم همان منیت است، که هرچه در مسیر عرفان پیش روید، باید کوچکترین منیتها رو هم از بین ببرید....
HRezaa در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۱۵ - حکایت:
چرا تو رو فقط شاعر و عارف میدونند؟!
HRezaa در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت:
اگر چشم بصیرت و تدبیر داری
الان که زندهای، نفس و منیتهایت را بکش و از بین ببر
HRezaa در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۴۲ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت:
عااالی
محمود صبورنیا در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱:
نوا
#گردنی هر جا در آرد در کمند
تا نگوید کس اسیرانش کمند
هر کس را هر جا که باشد با کمندش اسیر میکند تا کسی نگوید که اسیران او کم هستند.
جعفر عسکری در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹: