شد از جنگ نیزهوران تا به روم
همی جست رزم اندر آباد بوم
به روم اندرون شاه بدفیلقوس
کجا بود با رای او شاه سوس
نوشتند نامه که پور همای
سپاهی بیاورد بیمر ز جای
چو بشنید سالار روم این سخن
به یاد آمدش روزگار کهن
ز عموریه لشکری گرد کرد
همه نامداران روز نبرد
چو دارا بیامد بزرگان روم
بپرداختند آن همه مرز و بوم
ز عموریه فیلقوس و سران
برفتند گردان و جنگاوران
دو رزم گران کرده شد در سه روز
چهارم چو بفروخت گیتی فروز
گریزان بشد فیلقوس و سپاه
یکی را نبد ترگ و رومی کلاه
زن و کودکان نیز کردند اسیر
بکشتند چندی به شمشیر و تیر
چو از پیش دارا به شهر آمدند
ازان رفته لشکر دو بهر آمدند
دگر پیشتر کشته و خسته بود
پس پشتشان نیزه پیوسته بود
به عموریه در حصاری شدند
ازیشان بسی زینهاری شدند
فرستادهای آمد از فیلقوس
خردمند و بیدار و با نعم و بوس
ابا برده و بدره و با نثار
دو صندوق پرگوهر شاهوار
چنین بود پیغام کز یک خدای
بخواهم که او باشدم رهنمای
که فرجام این رزم بزم آوریم
مبادا که دل سوی رزم آوریم
همه راستی باید و مردمی
ز کژی و آزار خیزد کمی
چو عموریه کان نشست منست
تو آیی و سازی که گیری بدست
دل من به جوش آید از نام و ننگ
به هنگام بزم اندر آیم به جنگ
تو آن کن که از شهریاران سزاست
پدر شاه بود و پسر پادشاست
چو بشنید آزادگانرا بخواند
همه داستان پیش ایشان براند
چه بینید گفت اندرین گفت و گوی
بجوید همی فیلقوس آب روی
همه مهتران خواندند آفرین
که ای شاه بینادل و پاکدین
شهنشاه بر مهتران مهتر است
ز کار آن گزیند کجا در خور است
یکی دختری دارد این نامدار
به بالای سرو و به رخ چون بهار
بتآرای چون او نبیند به چین
میان بتان چون درخشان نگین
اگر شاه بیند پسند آیدش
به پالیز سرو بلند آیدش
فرستادهٔ روم را خواند شاه
بگفت آنچ بشنید از نیکخواه
بدو گفت رو پیش قیصر بگوی
اگر جست خواهی همی آب روی
پس پردهٔ تو یکی دختر است
که بر تارک بانوان افسر است
نگاری که ناهید خوانی ورا
بر اورنگ زرین نشانی ورا
به من بخش و بفرست با باژ روم
چو خواهی که بیرنج ماندت بوم
فرستاده بشنید و آمد چو باد
به قیصر بر آن گفتها کرد یاد
بدان شاد شد فیلقوس و سپاه
که داماد باشد مر او را چو شاه
سخن گفت هرگونه از باژ و ساو
ز چیزی که دارد پی روم تاو
بران بر نهادند سالی که شاه
ستاند ز قیصر که دارد سپاه
ز زر خایهٔ ریخته صدهزار
ابا هر یکی گوهر شاهوار
چهل کرده مثقال هر خایهای
همان نیز گوهر گرانمایهای
ببخشید بر مرزبانان روم
هرانکس که بودند ز آباد بوم
ازان پس همه فیلسوفان شهر
هرانکس که بودش ازان شهر بهر
بفرمود تا راه را ساختند
ز هر کار دل را بپرداختند
برفتند با دختر شهریار
گرانمایگان هریکی با نثار
یکی مهر زرین بیاراستند
پرستندهٔ تاجور خواستند
ده استر همه بار دیبای روم
بسی پیکر از گوهر و زر بوم
شتروار سیصد ز گستردنی
ز چیزی که بد راه را بردنی
دلارای رومی به مهد اندرون
سکوبا و راهب ورا رهنمون
کنیزک پس پشت ناهید شست
ازان هریکی جامی از زر بدست
به جام اندرون گوهر شاهوار
بتآرای با افسر و گوشوار
سقف خوب رخ را به دارا سپرد
گهرها به گنجور او برشمرد
ازان پس بران رزمگه بس نماند
سپه را سوی شهر ایران براند
سوی پارس آمد دلارام و شاد
کلاه بزرگی بسر بر نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از داستان، جنگی میان رزمندگان ایرانی و رومیان در میگیرد. فیلقوس، شاه روم، پس از دریافت نامهای از دارا، شاه ایران، به یاد نبردهای گذشته میافتد و سپاهی بزرگ را جمعآوری میکند. جنگ بین دو طرف سه روز ادامه پیدا میکند و در نهایت فیلقوس و سپاهش شکست میخورند و به فرار میپردازند.
پس از پیروزی دارا، سپاه به شهر خود برمیگردند و پیام تسلیم به فیلقوس فرستاده میشود، که پیشنهاد برگزاری بزم به جای جنگ مطرح میشود. فیلقوس از این خبر خوشحال میشود و توافق میکند که دخترش را به دارا اهدا کند. دارا، از این پیشنهاد استقبال میکند و فرستادههای رومی با هدایای گرانبها به ایران میآیند.
با این توافق، دارا دختر فیلقوس را به عنوان همسر خود میپذیرد و مراسم ازدواج برگزار میشود، که منجر به شادی و خوشحالی در سپاه ایرانی میشود. این اتفاقات نشاندهنده قدرت و حکمت دارا در تعامل با رومیان است.
هوش مصنوعی: از جنگجویان نیزهدار تا به روم، به دنبال رزم و نبرد در سرزمینی آباد میگردند.
هوش مصنوعی: در دل روم، شاهی به نام بدفیلقوس وجود داشت که با اندیشههایش، شاه سوس را تحت تأثیر قرار میداد.
هوش مصنوعی: نامهای نوشته شده که از پور همای خواستهاند که سپاهی را بدون تأخیر از جایش بیاورد.
هوش مصنوعی: زمانی که فرمانده رومی این سخن را شنید، به یاد روزهای قدیم و گذشته افتاد.
هوش مصنوعی: از دیاری به نام عموریه، گروهی از جنگجویان شجاع و معروف گرد هم آمدند تا در میدان نبرد شرکت کنند.
هوش مصنوعی: زمانی که دارا به روم آمد، بزرگان آن جا به خاطر او همه مرزها و سرزمینها را تحت تأثیر قرار دادند.
هوش مصنوعی: گروهی از جنگجویان و دلاوران از سرزمین عموریه به سوی فیلقوس رفتهاند.
هوش مصنوعی: در روزهای سهگانه، دو جنگجو در نبردی سخت مشغول شدند و در روز چهارم، سرنوشت آنان رقم خورد و دنیا به رنگ دیگری درآمد.
هوش مصنوعی: فیلقوس و سپاهش فرار کردند و کسی از ترگ و رومی که در کلاه باشد، باقی نماند.
هوش مصنوعی: زنان و کودکان را نیز به اسارت گرفتند و چند نفر را با شمشیر و تیر کشتند.
هوش مصنوعی: وقتی که فرماندهی ثروتمند با لشکرش به شهر آمد، دو گروه از سربازان نیز به دنبال او آمدند.
هوش مصنوعی: در گذشته، افرادی که در میدان جنگ با خستگی و رنج مواجه شده بودند، به دلیل وضعیت سخت خود، در معرض خطر بیشتری بودند و دشمنانشان با قدرت و شدیدتر به آنها حمله میکردند.
هوش مصنوعی: در عموریه، آنها به دور خود دیواری کشیدند و بسیار از یکدیگر محافظت کردند.
هوش مصنوعی: یک پیامآور از سرزمین فیلقوس آمد، دانا و هوشیار و با نشانهها و سلامی پر از احترام.
هوش مصنوعی: با کودکان بینوا و بیپناه، و با نثار دو صندوق پر از جواهرات گرانبها مانند تاج شاه.
هوش مصنوعی: پیامی که از یک خدای فرستاده شده است، این است که من از او درخواست میکنم که راهنمای من باشد.
هوش مصنوعی: در انتهای این نبرد، بایستی جشن و شادی کنیم و نگذاریم که دلمان به سمت جنگ و جدال برود.
هوش مصنوعی: همه چیز باید درست و مطابق با اصول انسانی باشد، زیرا از نادرستی و آزار انسانها نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی عُمُریه صحبت میکند، تو هم خواهی آمد و چیزی را به دست خواهی آورد که آن را به دست میگیری.
هوش مصنوعی: دل من از افتخار و خجالت به جوش و خروش میآید و زمانی که در جمع خوشیها حاضر میشوم، احساس مبارزه و جنگ میکنم.
هوش مصنوعی: تو باید عملی انجام دهی که شایستهی بزرگان و فرمانروایان است؛ پدر تو شاه بوده و فرزند تو نیز پادشاه خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی آزادگان این خبر را شنیدند، او داستان را برایشان تعریف کرد و همه چیز را برایشان توضیح داد.
هوش مصنوعی: میگوید در این گفتگو چه میبیند و در پی آن است که فیلقوس، آب روی را بجوید.
هوش مصنوعی: همه بزرگان و شخصیتهای مهم، به شاه که دل پاک و با ایمان است، تبریک گفتند و او را ستایش کردند.
هوش مصنوعی: سلطان بر بزرگان برتری دارد و از بین کارها، آن چیزی را انتخاب میکند که مناسب و شایسته باشد.
هوش مصنوعی: یک مرد معروف دختری دارد که مانند درخت سرو زیبا و باوقار است و چهرهاش مانند بهار شاداب و سرزنده میباشد.
هوش مصنوعی: چنین زیبایی مانند او را در سرزمین چین در میان بُتها نمیتوان دید؛ چنان که نگینی درخشان در میان جواهرات است.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه چیزی را ببیند که به او خوش آید، مانند درخت سرو بلندی در باغ، او از آن خوشش میآید و به آن تمایل پیدا میکند.
هوش مصنوعی: شاه، فرستادهٔ رومی را فراخواند و به او گفت چیزهایی را که از نیکوکاران شنیده است، بیان کند.
هوش مصنوعی: به او بگو برو پیش قیصر و بگو اگر میخواهی آبرویت را حفظ کنی، باید در جستجوی آن باشی.
هوش مصنوعی: پس در پسِ چهرهٔ تو، دختری است که بر فراز سر دیگر زنان، همچون تاجی زیبا میدرخشد.
هوش مصنوعی: دختری که تو او را به زیبایی و ظرافت توصیف میکنی، بر تختی از طلا نشسته و نشانهای از زیبایی او بر آن است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که زندگیت بدون دردسر بگذرد، به من محبت کن و مرا به جایی بفرست که در آن راحت باشم.
هوش مصنوعی: فرماندهای به سرعت خبرهایی را به قیصر رساند و مانند باد به سرعت آمد. او به قیصر درباره آن صحبتها یادآوری کرد.
هوش مصنوعی: فیلقوس و سپاهش خوشحال شدند، زیرا او مانند یک شاه، داماد دارد.
هوش مصنوعی: هرکس به نوعی دربارهٔ چیزی صحبت میکند، و من نیز در پی آن هستم که از آنچه دارد، به روشنی سخن بگویم.
هوش مصنوعی: در آن سال، پادشاهی به نام شاه بر سر راهی قرار گرفت که از قیصر، فرمانروای بزرگ، لشگریان و نیرویی را به دست آورد.
هوش مصنوعی: از طلا و زر، هزاران دانهٔ باارزش ریخته شده که هر کدام مانند جواهری گرانبهاست.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به ظاهر کوچک و بیاهمیت به نظر میرسد، میتواند ارزش و اهمیت زیادی داشته باشد.
هوش مصنوعی: از مرزبانان روم عذرخواهی میکنم، برای تمامی کسانی که از سرزمینهای آباد بودند.
هوش مصنوعی: پس از آن، تمامی فیلسوفان شهر هرکسی که از آن شهر بود را مورد توجه قرار دادند.
هوش مصنوعی: او دستور داد تا راه را بسازند و به هر کاری که مربوط به دل و روح بود، رسیدگی کردند.
هوش مصنوعی: آنها با دختر پادشاه بزرگ و با ارزش رفتند، هر یک با هدایایی تقدیم کردند.
هوش مصنوعی: یک شخص مذهبی، یک مروارید طلایی زیبا را آماده کرد و خواسته شد که او را به عنوان پرستندهای برای تاجی که به زیبایی درخشان است، انتخاب کنند.
هوش مصنوعی: ده استر که بارهایی از دیبای روم را حمل میکند، دارای بدنهایی از گوهر و زر است.
هوش مصنوعی: به سرعت و با قدرتی شگفتانگیز، مانند شتر، از چیزی که ممکن است ما را به مسیر نادرست هدایت کند، عبور کن.
هوش مصنوعی: دلارای رومی در دل مهد، در کنار سکوبا و راهب، او را به راهی هدایت میکند.
هوش مصنوعی: دختری که در پی ناهید است، از نهر آبی که پشت سرش قرار دارد، هریک با دست خود جامی از طلا گرفته است.
هوش مصنوعی: درون جام را با جواهرات باارزش و زیبا زینت بده، به گونهای که با تاج و گوشوارههای شیک همراه باشد.
هوش مصنوعی: آن کسی که چهره زیبا دارد، زیباییهایش را به کسی سپرده است که سزوار و شایسته است، و او این زیباییها را مانند جواهرات در خزینهاش حساب کرده است.
هوش مصنوعی: پس از آن، دیگر در میدان جنگ جایی نماند که سپاه را به سمت شهر ایران براند.
هوش مصنوعی: زن دلربا و شاداب به سمت پارس آمد و کلاهی بزرگ بر سر گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.