گنجور

حاشیه‌گذاری‌های علیرضا محمدی

علیرضا محمدی


علیرضا محمدی در ‫۲ سال قبل، چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۴۷ در پاسخ به مستر مهدی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:

اقلا گزارش ورود امام رضا به مرو و تغییر لباس عباسیان و در راس اونها مامون از سیاه به سبز رو به نشانه علوی گری و تشیع ببینید بعد این تحلیل عجیب رو مکتوب کنید!

 

علیرضا محمدی در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

بر خلاف تصورات دوستان که حافظ عارف رو به مادح دربار و شارب خمر تقلیل و تنزیل میدن، منظور از عبارت از دست ندادن قدح در ماه شعبان این هست که از نظر سالکین الی الله و از منظر احادیث و سنت اولین ماه سال عبادی ماه مبارک رمضان است و ماه شعبان آخرین ماه سال عبادی و عملی سالکین هست پس جناب حافظ اشاره دارد به غنیمت شمردن شعبان المعظم برای اصلاح رفتار سلوکی یکسال گذشته و هشدار برای جلوگیری از به بطالت گذراندن اوقات که ناگاه انسان دریابد که هلال عید فطر نیز طلوع کرده است و اولین ماه و بهار سال عبادی و سلوکیش یعنی ماه مبارک رمضان به بطالت گذاشته است زیرا سالی که نکوست از بهارش پیداست

لذاست اشارات متعدد خواجه به می و جام و باده نوشی در ماه صیام برای غنیمت شمردن فرصت این ماه سرنوشت ساز که قلب آن شب قدر است که سلام فیه حتی مطلع الفجر.

 

علیرضا محمدی در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۳۳ در پاسخ به میر ذبیح الله تاتار دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

عراق منظورش کشور عراق نیست بلکه عراق عحم یا بلاد جبل هست که از غرب ایران کرمانشاه شروع میشه تا نهایتش که مرکز ایران یعنی قم هست

 

علیرضا محمدی در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۲۵ در پاسخ به دکتر همایون یکتا aa.yekta@yahoo.com دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:

شما این مطالبی رو که فرمودید تو خواب دیدین؟ والا تذکره نویسان زمان حافظ و مقدمه نویس دیوان حافظ همه برعکس حرفهای شما رو نوشتن! یه کسی که معتقد به آخرت نیست میاد شرح فصوص قیصری در عرفان محض رو درس میده!!!!

 

علیرضا محمدی در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:

منظور بیت الغزل یعنی بیت آخر نهی حقیقی نیست یعنی منظور این نیست که دل به خوبان ندهیم بلکه در حقیقت تعریض و کنایه‌‌ای هست به مدعیان دروغین و عافیت طلبان و گرنه در بیت قبل درمان درد را منحصر به رفتن در پی خوبان دانستن خطاست!

 

علیرضا محمدی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۵۶ در پاسخ به کیوان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

آقای کیوان مرحوم مطهری درباره دو دسته هشدار دادند اول دسته بی دین که به اعتبار نداشتن تعلق به دین عواطف انسانی خود را می توانند سرکوب کنند و دوم خوارجی که به حکم برداشت غلط از دین هر جنایتی انجام می‌دهند و در مضحک بودن نوشتار شما مقدمه دیوان حافظ کفایت می‌کند که یک مشروب خوار چگونه می‌توانسته است به مطالعه کتاب عرفانی شرح فصوص الحکم و کتاب منطقی شرح مطالع و علوم عقلی حکمای مسلمین مشغول باشد آنهم به گونه‌ای که خود فرصت تنظیم دیوان خود را در حیات خود نداشته است. البته آن استاد طاس محترم هم که نام بردید حاصل التقاط عرفان اسلام و عرفان بودیسم هستند و مثال غازی هستند که نه مانند ماهی دریا شناگر است و نه مانند مرغ هوا پرواز گر!

موفق باشید

 

علیرضا محمدی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۶:۱۰ در پاسخ به احمد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۸:

سلام

اشاره به تکفیر عارفین بالله از سوی متشرعین قشری دارد که مولوی در مقام پاسخ میگوید ما عارفین هستیم که با همین مطلبی که متشرعین آن را کفر محسوب می‌کنند خوش هستیم ( حقیقت والای اسرار توحید الهی )

 

علیرضا محمدی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۶:۰۷ در پاسخ به صلاح الدین بهروز دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۸:

سلام دوست عزیز. این نوع تاویل مقداری سبک انگاری هست گرچه مضمون رباعی نزدیک به مضمون شما نزدیک هست اما مولوی یک عارف هست نه صوفی زاهد و عابد!

متشرعین هم اهل تصوف و زهد و تارک دنیا رو کافر نمیخونند و ای بسا التماس دعا هم به اونها بگن، مشکل اصلی متشرعین عرفای بالله هستند که مست از جام معرفت الله هستند و به تعبیر والای امیرالمومنین یغبقون کاس الحکمه بعد الصبوح یعنی هر صبح و شام از فیوضات مستقیم الهیه یعنی باده بی جام بهره مند می‌شوند و لذا اهل تشرع تهمت کفر و تباهی به عرفا میزنند و لذا مولانا در مقام حسن تعلیل دارد ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم

 

علیرضا محمدی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۸ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۴۳ در پاسخ به محیا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

بله همان است؛ آنجا در مثنوی مقام عقل بین و در شمس مقام عشق که عقل پله زیرین وصول به عشق است؛ پس اینجا اندیشه مکانی ندارد چون مقام عشق فوق عقل و فکرت است

 

sunny dark_mode