گنجور

حاشیه‌ها

جعفر عسکری در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۵:

زاشُفتگیّ حالم، ربط از سخن رمیده

از هم فتاده حرفم، چون نامه‌ی دریده

 

در وادی محبّت، شاید رسد به آبی

رفته‌ست تا به چشمم، خارِ به پا خلیده

 

سامان دل‌ربایی، لطف است و مهربانی

نه چشم نیم مست و نه ابروی کشیده

 

سرسبز باد یارب! بستان عشق، کانجا

غلتیده است بر گل، مرغ به خون تپیده

 

قدرت چو نیست، مُردن از زندگی ست خوش‌تر

صد بار سر بریده، بهتر ز پر بریده

 

هم طالع نصیحت درد دلی ست ما را

در پیش هر که گفتی، نشنیده و شنیده

 

در چین طرّه‌ی او، از حال دل چه پرسی؟

یک سینه زخم دارد، چون شانه بو رسیده

 

گردد ز حرف سردی، پرحوصله، تُنُک ظرف

آشوبد از نسیمی، دریای آرمیده

 

شد عمرها که نگرفت، یک مست جای منصور

آری! کمان حلاج مانده‌ست ناکشیده

 

بیدار گر نگردد، بخت کلیم، شاید!

زیرا که کام دل را دائم به خواب دیده

عاطفه یانپی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۷۵ - مزیّن به اسم مبارک نبی و وصیّ صلی الله علیه و آله و سلم:

این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم زمستان ۴۰۳

nacm S در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

شعر سعدی یطوریه تو هر مرحله از زندگی یکی ازونها رو کامل درک میکنی و ناخودگاه تو ذهنت میاد...

ب دلارام در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - آئین آینه:

با سلام، متاسفانه هردو خواننده بیت آخررا غلط می خوانند، درست آن به صورت زیر است:

پروین نشان دوست درستی و راستیست

وگرنه وزن به هم ریخته تبدیل به نثر می شود

Mahmood Shams در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۰ - زن در ایران:

 

متاسفم برای عوامل سایت خوب گنجور که بارها و بارها حاشیه های بنده رو که نقد بود و بدون بی ادبی و توهین به شاعر و حاشیه نویسان ولی به درخواست مخالفان یا سلیقه شخصی این سایت حذف شد که زمان های زیادی صرف این موضوع شد تا دیگران بخوانند و استفاه کنند چرا در ایران تحمل نظر مخالف بدون از فحاشی و بی ادبی سخت و حتی مدعیان اهل فرهنگ و هنر و مطالعه فاقد این ارزش هستند !! 

چرا اجازه آزادی بیان با هر دیدگاه و عقیده و نظری وجود نداره 

وقتی شاعر  شعر اجتماعی و منتقدانه ای سروده و در 

امور اجتماعی و سیاسی وارد شده نباید نقد شود 

تا دیگران هم به نتایج بهتری برسند !!!؟؟؟

برمک در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴۱ - پند دادن گرشاسب نریمان را:

نکوکار با چهره زشت و تار

فراوان به از نیکوی زشتکار

محمدرضا خوشدل در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷:

سلام لطفا تکلیف غزل ۱۲۷ جناب وحشی رو روشن کنید از بابت اینکه در خوانش ها آقای جراح زاده حدود ۷ بیت اضافه بدون تخلص در ادامه بیت آخر خیلی هم زیبا خوانش میکنند و در حاشیه ها دوستانی این غزل را عرفی شیرازی یا حکیم سبزواری یا دیگری نسبت داده اند و حتی در قسمت تصاویر هم بجای تصویر غزل ۱۲۷ تصویر غزل ۱۳۷ نمایش داده شده. 

با سپاس

کوروش در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۶ - صفت کشتن خلیل علیه‌السلام زاغ را کی آن اشارت به قمع کدام صفت بود از صفات مذمومهٔ مهلکه در مرید:

خاصه عمری غرق در بیگانگی

 

در حضور شیر روبه‌شانگی

 

روبه شانگی یعنی چه

کوروش در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۶ - صفت کشتن خلیل علیه‌السلام زاغ را کی آن اشارت به قمع کدام صفت بود از صفات مذمومهٔ مهلکه در مرید:

از خدا غیر خدا را خواستن

 

ظن افزونیست و کلی کاستن

 

یعنی چه ؟

ابوتراب. عبودی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷:

سفید در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل چهل و نهم - گفت ما جمله احوال آدمی را یک به یک دانستیم:

 

«نفس نیز اگر دعوی بندگی کند بی امتحان ازو قبول مکن.»

 

 

سفید در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل سی و نهم - سؤال کرد جوهر خادم سلطان که به وقت زندگی:

 

«اکنون هرچه تو را پیش آید نفسِ خود را ادب کن تا هر روز با یکی جنگ نباید کردن.»

 

 

سفید در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل هشتم - گفتیم آرزو شد او را که شما را ببیند:

 

«همه آرزوها و مهرها و محبت‌ها و شفقت‌ها که خلق دارند بر انواع چیزها به پدر و مادر و دوستان و آسمان‌ها و زمین‌ها و باغ‌ها و ایوان‌ها و علم‌ها و عمل‌ها و طعام‌ها و شراب‌ها؛ همه آرزوی حق دارند و آن چیزها جمله نقاب‌هاست...

 

چون ازین عالم بگذرند و آن شاه را بی این نقاب‌ها ببینند، بدانند که آن همه، نقاب‌ها و روپوش‌ها بود. مطلوب‌شان در حقیقت آن یک چیز بود... 

 

همه مشکل‌ها حلّ شود و همه سؤال‌ها و اشکال‌ها را که در دل داشتند جواب بشنوند و همه عیان گردد

 

و جواب حق چنان نباشد که هر مشکل را علی‌الانفراد جدا جواب باید گفتن؛ به یک جواب همه سؤال‌ها به یکباره معلوم شود و مشکل حل گردد...» 

 

 

سفید در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پنجم - این سخن برای آنکس است که او به سخن محتاج است:

 

«چراغ اگر بالایی طلبد برای خود طلب نکند، غرض او منفعت دیگران باشد تا ایشان از نور او حظّ یابند و اگر نه هرجا که چراغ باشد خواه زیر خواه بالا، او چراغ است...» 

 

 

نجفی در ‫۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۸:

درود . دربیت اول   بماندم من وتو  ... چرا نگفته بماندیم من و تو ؟  ..لطفا اگرکسی میدونه معنا کنه باتشکر.

مسیح غلامرضایی در ‫۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۵ در پاسخ به هورام دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۵:

کاملا درست است . شکست وزنی وجود دارد و هر کس که می گه این مشکل نیست قطعا از عروض و قافیه چیزی نمی دونه

سبحان پناهنده پور در ‫۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۲ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:

شکر و شیرین دارای تناسب است!در داستان خسرو و شیرین شخصی به نام شکر که کنیزی اصفهانی بوده وجود دارد 

خلیل شفیعی در ‫۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

🔹 نگاه دوم: عناصر برجسته‌ی غزل ۲۳۱

1️⃣ صبر و امید:
در سراسر این غزل، دعوت به شکیبایی و امید به آینده دیده می‌شود. عاشق (سالک) باید بداند که سختی‌ها موقتی‌اند و زمان وصال در وقت مقرر فرا خواهد رسید.

2️⃣ بندگی و تسلیم:
یکی از پیام‌های مهم این غزل، تأکید بر بندگی و تسلیم در برابر اراده‌ی معشوق (حقیقت مطلق) است. عاشق حقیقی باید خود را به سرنوشت بسپارد و در مسیر عشق پایداری کند.

3️⃣ جبر و اختیار:
سوالات عاشق نشانه‌ی تلاش او برای درک تقدیر خویش است، اما پاسخ‌های معشوق او را به پذیرش مشیت الهی دعوت می‌کند. این تقابل میان جبر و اختیار، از مفاهیم کلیدی عرفانی است.

4️⃣ زیبایی به‌عنوان راهنما:
در این غزل، زیبایی معشوق (زلف، لعل، خیال) در نگاه عاشق ابتدا سبب سرگردانی می‌شود، اما در نهایت خود راهنما و هدایتگر است. این نشانه‌ی آن است که عشق، هم می‌تواند انسان را دچار حیرت کند و هم او را به کمال برساند.

5️⃣ ناپایداری دنیا:
در بیت پایانی، شاعر به پایان‌یافتن دوران خوشی اشاره می‌کند و معشوق او را به خاموشی دعوت می‌کند، زیرا همان‌طور که شادی‌ها ناپایدارند، غم‌ها نیز گذرا هستند.

6️⃣ عرفان و رازپوشی:
در پاسخ‌های معشوق، نوعی رازآلودگی و اشاره‌ی ضمنی به حقایق پنهان هست. حقیقتی که باید در سکوت و تأمل به آن دست یافت، نه با سوال‌های آشکار.

7️⃣ دیالوگ عاشق و معشوق:
ساختار گفت‌وگویی این غزل باعث شده که مانند مکالمه‌ای میان انسان و حقیقت برتر (خداوند یا معشوق الهی) باشد. پرسش‌های عاشق، نشان‌دهنده‌ی دغدغه‌ها و تردیدهای انسانی است، و پاسخ‌های معشوق، بیانگر حکمت الهی.

8️⃣ چرخه‌ی وصال و فراق:
این غزل نشان می‌دهد که عاشق همواره در جستجوی وصال است، اما رسیدن به آن به آمادگی روحی و اراده‌ی معشوق بستگی دارد. هر فاصله‌ای در مسیر عشق، زمینه‌ساز رشد و بلوغ معنوی است.

🎤 نتیجه:
این غزل سفری از ناامیدی به امید، از شک به یقین و از سرگردانی به تسلیم در برابر حقیقت را به تصویر می‌کشد. پیام نهایی آن، صبر، بندگی و اعتماد به حکمت الهی در مسیر عشق است.

 

خلیل شفیعی

بهمن ماه ۱۴۰۳

۱
۱۲۹
۱۳۰
۱۳۱
۱۳۲
۱۳۳
۵۴۶۱