کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۹ - حکایت شب دزدان کی سلطان محمود شب در میان ایشان افتاد کی من یکیام از شما و بر احوال ایشان مطلع شدن الی آخره:
آلت شاهد زبان و چشم تیز
که ز شبخیزش ندارد سر گریز
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۹ - حکایت شب دزدان کی سلطان محمود شب در میان ایشان افتاد کی من یکیام از شما و بر احوال ایشان مطلع شدن الی آخره:
در نظر بودش مقامات العباد
لاجرم نامش خدا شاهد نهاد
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۹ - حکایت شب دزدان کی سلطان محمود شب در میان ایشان افتاد کی من یکیام از شما و بر احوال ایشان مطلع شدن الی آخره:
سرالناس معادن داد دست
که رسول آن را پی چه گفته است
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۸ - لابه کردن موش مر چغز را کی بهانه میندیش و در نسیه مینداز انجاح این حاجت مرا کی فی التاخیر آفات و الصوفی ابن الوقت و ابن دست از دامن پدر باز ندارد و اب مشفق صوفی کی وقتست او را بنگرش به فردا محتاج نگرداند چندانش مستغرق دارد در گلزار سریع الحسابی خویش نه چون عوام منتظر مستقبل نباشد نهری باشد نه دهری کی لا صباح عند الله و لا مساء ماضی و مستقبل و ازل و ابد آنجا نباشد آدم سابق و دجال مسبوق نباشد کی این رسوم در خطهٔ عقل جز وی است و روح حیوانی در عالم لا مکان و لا زمان این رسوم نباشد پس او ابن وقتیست کی لا یفهم منه الا نفی تفرقة الا زمنة چنانک از الله واحد فهم شود نفی دوی نی حقیقت واحدی:
پس فتادم زان کمال مستتم
از فن زالی به زندان رحم
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۸ - لابه کردن موش مر چغز را کی بهانه میندیش و در نسیه مینداز انجاح این حاجت مرا کی فی التاخیر آفات و الصوفی ابن الوقت و ابن دست از دامن پدر باز ندارد و اب مشفق صوفی کی وقتست او را بنگرش به فردا محتاج نگرداند چندانش مستغرق دارد در گلزار سریع الحسابی خویش نه چون عوام منتظر مستقبل نباشد نهری باشد نه دهری کی لا صباح عند الله و لا مساء ماضی و مستقبل و ازل و ابد آنجا نباشد آدم سابق و دجال مسبوق نباشد کی این رسوم در خطهٔ عقل جز وی است و روح حیوانی در عالم لا مکان و لا زمان این رسوم نباشد پس او ابن وقتیست کی لا یفهم منه الا نفی تفرقة الا زمنة چنانک از الله واحد فهم شود نفی دوی نی حقیقت واحدی:
بهر حالی مینگیری راس مال
بلک از بهر غرضها در مَآل
راس مال یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۸ - لابه کردن موش مر چغز را کی بهانه میندیش و در نسیه مینداز انجاح این حاجت مرا کی فی التاخیر آفات و الصوفی ابن الوقت و ابن دست از دامن پدر باز ندارد و اب مشفق صوفی کی وقتست او را بنگرش به فردا محتاج نگرداند چندانش مستغرق دارد در گلزار سریع الحسابی خویش نه چون عوام منتظر مستقبل نباشد نهری باشد نه دهری کی لا صباح عند الله و لا مساء ماضی و مستقبل و ازل و ابد آنجا نباشد آدم سابق و دجال مسبوق نباشد کی این رسوم در خطهٔ عقل جز وی است و روح حیوانی در عالم لا مکان و لا زمان این رسوم نباشد پس او ابن وقتیست کی لا یفهم منه الا نفی تفرقة الا زمنة چنانک از الله واحد فهم شود نفی دوی نی حقیقت واحدی:
زان بیابان عدم مشتاق شوق
میرسند اندر شهادت جوق جوق
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۸ - لابه کردن موش مر چغز را کی بهانه میندیش و در نسیه مینداز انجاح این حاجت مرا کی فی التاخیر آفات و الصوفی ابن الوقت و ابن دست از دامن پدر باز ندارد و اب مشفق صوفی کی وقتست او را بنگرش به فردا محتاج نگرداند چندانش مستغرق دارد در گلزار سریع الحسابی خویش نه چون عوام منتظر مستقبل نباشد نهری باشد نه دهری کی لا صباح عند الله و لا مساء ماضی و مستقبل و ازل و ابد آنجا نباشد آدم سابق و دجال مسبوق نباشد کی این رسوم در خطهٔ عقل جز وی است و روح حیوانی در عالم لا مکان و لا زمان این رسوم نباشد پس او ابن وقتیست کی لا یفهم منه الا نفی تفرقة الا زمنة چنانک از الله واحد فهم شود نفی دوی نی حقیقت واحدی:
خام شوخی که رهانیدش مدام
از خمار صد هزاران زشت خام
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۸ - لابه کردن موش مر چغز را کی بهانه میندیش و در نسیه مینداز انجاح این حاجت مرا کی فی التاخیر آفات و الصوفی ابن الوقت و ابن دست از دامن پدر باز ندارد و اب مشفق صوفی کی وقتست او را بنگرش به فردا محتاج نگرداند چندانش مستغرق دارد در گلزار سریع الحسابی خویش نه چون عوام منتظر مستقبل نباشد نهری باشد نه دهری کی لا صباح عند الله و لا مساء ماضی و مستقبل و ازل و ابد آنجا نباشد آدم سابق و دجال مسبوق نباشد کی این رسوم در خطهٔ عقل جز وی است و روح حیوانی در عالم لا مکان و لا زمان این رسوم نباشد پس او ابن وقتیست کی لا یفهم منه الا نفی تفرقة الا زمنة چنانک از الله واحد فهم شود نفی دوی نی حقیقت واحدی:
خویش را زین هم مغفل میکند
در عقالش جان معقل میکند
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۸ - لابه کردن موش مر چغز را کی بهانه میندیش و در نسیه مینداز انجاح این حاجت مرا کی فی التاخیر آفات و الصوفی ابن الوقت و ابن دست از دامن پدر باز ندارد و اب مشفق صوفی کی وقتست او را بنگرش به فردا محتاج نگرداند چندانش مستغرق دارد در گلزار سریع الحسابی خویش نه چون عوام منتظر مستقبل نباشد نهری باشد نه دهری کی لا صباح عند الله و لا مساء ماضی و مستقبل و ازل و ابد آنجا نباشد آدم سابق و دجال مسبوق نباشد کی این رسوم در خطهٔ عقل جز وی است و روح حیوانی در عالم لا مکان و لا زمان این رسوم نباشد پس او ابن وقتیست کی لا یفهم منه الا نفی تفرقة الا زمنة چنانک از الله واحد فهم شود نفی دوی نی حقیقت واحدی:
این قضا را گونه گون تصریفهاست
چشمبندش یفعلالله ما یشاست
منظور از تصریف چیست ؟
کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۸ - لابه کردن موش مر چغز را کی بهانه میندیش و در نسیه مینداز انجاح این حاجت مرا کی فی التاخیر آفات و الصوفی ابن الوقت و ابن دست از دامن پدر باز ندارد و اب مشفق صوفی کی وقتست او را بنگرش به فردا محتاج نگرداند چندانش مستغرق دارد در گلزار سریع الحسابی خویش نه چون عوام منتظر مستقبل نباشد نهری باشد نه دهری کی لا صباح عند الله و لا مساء ماضی و مستقبل و ازل و ابد آنجا نباشد آدم سابق و دجال مسبوق نباشد کی این رسوم در خطهٔ عقل جز وی است و روح حیوانی در عالم لا مکان و لا زمان این رسوم نباشد پس او ابن وقتیست کی لا یفهم منه الا نفی تفرقة الا زمنة چنانک از الله واحد فهم شود نفی دوی نی حقیقت واحدی:
هر کراهت در دل مرد بهی
چون در آید از فنی نبود تهی
یعنی چه ؟
سید مهدی smb۱۳۴۷@gmail.com در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۹:
اوف، چه شعریه!
اگه در همه عالم جز همین یک شعر، شعر دیگری نبود، برای دنیا و آخرتمون کافی بود.
هزار آفرین ملای کاشانی
نیلوفر کاردان در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۷ در پاسخ به رسول دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:
کاملا درسته. بیت سوم رو اصلا نمیشه توی وزن خوند.
البته بیت آخر رو میشه تو وزن خوند.
ali solgi در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۸:
اللهم صل علی محمدوال محمد
وعجل فرجهم فی هذه ساعت وفی کل ساعه🌹🩷💓💙🥲
احمد خرمآبادیزاد در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در مدح سلطان اویس:
در مصرع نخست بیت شماره 30، «ادرار» یعنی «مستمری، وظیفه و مواجب». بنابراین «ادرار خار»، گنگ و نادرست است. در نسخه معتبر ابوالقاسم حالت، «ادرار خوار» ثبت شده است.
*از دستکاری اسناد هویت ملی–به بهانه نوآوری و ویرایش–بپرهیزیم.
Heydar Barsam در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:
بزم دور ، نمی دانم چرا این کلمه مرا یاد کتاب ضیافت نوشته افلاطون می اندازد
احمد خرمآبادیزاد در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۶ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در مدح سلطان اویس:
مصرع نخست بیت 1 به شکل «پیش از این ملکی که جمع را شد میسر بیش از این» گذشته از داشتن یک اشتباه، کاملا نامفهوم است. این مصرع در نسخۀ معتبر ابولقاسم حالت چنین است: «بیش از این ملکی که جم را شد میسر پیش از این»
برگ بی برگی در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۱ در پاسخ به .فصیحی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:
درود، بدون تردید این شعرِ حافظ و همتِ شماست که موجب این اتصال است.
ودود صفا در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۰ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۷ - حکایت آن عاشق کی شب بیامد بر امید وعدهٔ معشوق بدان وثاقی کی اشارت کرده بود و بعضی از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته یافت جیبش پر جوز کرد و او را خفته گذاشت و بازگشت:
شرح جامع مثنوی معنوی از کریم زمانی:
اگرچه این مستی، یعنی مستی سالکان همچون باز سفید، زیبا و گرانقدر است. لیکن در سرزمین قدس الهی، مستی های زیباتر و گرانقدرتر از آن مستی پیدا میشود. [پس سالک نباید به مرتبۀ موجود خود قانع شود.]
ودود صفا در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۵ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۷ - حکایت آن عاشق کی شب بیامد بر امید وعدهٔ معشوق بدان وثاقی کی اشارت کرده بود و بعضی از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته یافت جیبش پر جوز کرد و او را خفته گذاشت و بازگشت:
شرح جامع مثنوی معنوی از کریم زمانی:
از مرتبۀ مستی بگذر، یعنی از سرمستی های مبتذل و گذرا صرفنظر کن و به دیگران مستیِ الهی عطا کن. (البته لازمۀ مست کردن دیگران اینست که خود ابتدا از بادۀ حق مست باشی.) از رنگارنگی و تغییر احوال دنیا گذر کن و به اثبات الهی در آی.
منظور بیت: از جاذبههای رنگارنگ نفسانی و احوال متغیّر دنیوی عبور کن و به مقام سکینه و وقار الهی برس.
کوروش در ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۹ - حکایت شب دزدان کی سلطان محمود شب در میان ایشان افتاد کی من یکیام از شما و بر احوال ایشان مطلع شدن الی آخره: