ما را دو روزه دوری دیدار میکشد
زهریست این که اندک و بسیار میکشد
عمرت دراز باد که ما را فراق تو
خوش میبرد به زاری و خوش زار میکشد
مجروح را جراحت و بیمار را مرض
عشاق را مفارقت یار میکشد
آنجا که حسن دست به تیغ کرشمه برد
اول جفا کشان وفادار میکشد
وحشی چنین کشنده بلایی که هجر اوست
ما را هزار بار نه یک بار میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج فراق و جدایی از معشوق صحبت میکند. شاعر به وضوح بیان میکند که دوری معشوق او را به شدت آزار میدهد و این احساس زجرآور است. او مرگ تدریجی عشق را تشبیه به جراحت و بیماری میکند که هر لحظه بر شدت آن افزوده میشود. اشاره به وفاداری در بدی و بلایی که جدایی به همراه دارد، حس عمیق غم و اندوه را منتقل میکند. در نهایت، شاعر به شدت این درد را بیان میکند که جدایی هزار بار انسان را میکشد، نه تنها یک بار.
هوش مصنوعی: فراق و دوری از دیدار محبوب به قدری انسان را آزار میدهد که مانند سم است؛ هم در کم و هم در زیاد، این درد و رنج قابل تحمل نیست و از هر سو جان را میگیرد.
هوش مصنوعی: دعا میکنم که عمرت طولانی باشد؛ زیرا دوری تو باعث میشود که ما در غم و اندوه غرق شویم و این غم به ما شادی میدهد.
هوش مصنوعی: درد و رنج یک مجروح و بیماری یک بیمار باعث آزار و زحمت آنها میشود، اما برای عاشقان، جدایی از محبوبشان بسیار سخت و کشنده است.
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی با لطافت و ناز خود به کارزار میرود، نخستین کسی که آسیب میبیند، کسانی هستند که به او وفادار و عاشقاند.
هوش مصنوعی: این شاعر به شدت تحت تأثیر دوری معشوق قرار دارد و بیان میکند که غم و جدایی از او چنان دردناک و کشنده است که میتواند بارها او را از بین ببرد، نه فقط یک بار. این نشاندهنده عمق احساساتی است که نسبت به معشوق خود دارد و شدت عواطفش را به تصویر میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
این عشق جمله عاقل و بیدار میکشد
بی تیغ میبرد سر و بیدار میکشد
مهمان او شدیم که مهمان همیخورد
یار کسی شدیم که او یار میکشد
چون یوسفی بدید چو گرگان همیدرد
[...]
چشم توام به غمزهٔ خونخوار میکشد
آن خونبها بود که دگربار میکشد
ترسم کشند از حسدم بار و همنشین
گر گویم این به کس که مرا بار میکشد
آن قامت چو تیر و دو ابروی چون کمان
[...]
کلفت ز چرخ دیدهٔ بیدار میکشد
روزن ز دود بیشتر آزار میکشد
زحمت درین بساط به قدر بصیرت است
سوزن ز پای راهروان خار میکشد
از بس گَزیده شد دلم از گفتگوی خلق
[...]
آزاده، از حیات خود آزار میکشد
باریست این، که دوش سبکبار میکشد
بر خصم تندخوست دلم، کورهٔ گداز
زین خون گرم، نیشتر آزار میکشد
تنها نه کفر زلف تو زد راه تقویم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.