خطاط در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۵۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۴:
چگونه خواندن مهمتر است از چه چیز خواندن
علی احمدی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
این غزل هم از غزلهایی است که باید ابتدا به بیت آخر توجه نمود .بیت آخر یک تعارض همیشگی را نشان می دهد اضطراب شکستن توبه و خوردن می .معمولا چون خوردن می گناه تلقی می شده اضطرابی برای ارتکاب گناه رخ می دهد . حافظ این دو را یعنی شکستن توبه و نوشیدن می را به زیبایی کنار هم می آورد و این را بارها تکرار می کند .نگاه اینجانب این است که ترس و امید دو روی یک سکه هستند .وقتی در شرایط عدم اطمینان هستیم می ترسیم و می خواهیم از آن شرایط به شرایط با اطمینان بیشتر بگریزیم و در اینجا امید به کارمان می آید .
می در اشعار حافظ این ترس شکستن توبه را خنثی می کند و امیدی برای مستی است .همان مستی که منبع هشیاریست .در این غزل هم این موضوع را به خوبی تصویر نموده است.
زلفآشفته و خِویکرده و خندانلب و مست
پیرهنچاک و غزلخوان و صُراحی در دست
معشوقی که حافظ را ملاقات می کند با زلفی آشفته .عرق کرده با لب خندان و با پیراهنی باز و در حال خواندن غزل و جام در دست و مست آمده است .گویا می خواهد بگوید بیا.
نرگسش عَربدهجوی و لبش افسوسکنان
نیم شب، دوش به بالین من آمد، بنشست
در این بیت از چشم او می گوید که گویا تردید و اضطراب حافظ را دیده و کمی متعجب و تند خو نگاه می کند و لب او نیز از حالت خندان به حالت افسوس کنان تبدیل می شود .گویا چشم و لب او به حافظ می گوید .آیا نمی آیی؟خودتان چنین چهره ای را تصور کنید .
سر فرا گوش من آورد به آوازِ حزین
گفت: ای عاشقِ دیرینهٔ من، خوابت هست؟
سر را به نزدیک گوش او می آورد و با حالت غمناک می گوید ای عاشق قدیمی من آیا می خواهی بخوابی ؟ سه کلمه امید بخش به او گفته عاشق ،قدیمی،و من که در آخر اضافه شده .چنین جلوه ای که او را چنین می طلبد جایی برای ترس از شکستن توبه نمی گذارد و امیدوارانه به دنبال عشق می رود .
عاشقی را که چنین بادهٔ شبگیر دهند
کافر عشق بُوَد گر نشود باده پرست
اگر عاشق باشی و به این شکل به تو باده در شب بدهند اگر باده پرست نشوی اصلا عاشق نیستی .و چقدر زیبا امید و عشق را به هم مربوط می کند.
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تُحفه به ما روزِ الست
او جواب زاهد را هم می دهد که دیگر ایراد نگیرد چرا که این داستان از روزی که آفریده شدیم وجود داشته و ما با امید به دنیا آمده ایم .نوزادی را در نظر بگیرید که اولین صدایش گریه است و ندای امید اوست . او امید دارد که کسی به دادش برسد و زندگی را با امید شروع می کند.
آن چه او ریخت به پیمانهٔ ما نوشیدیم
اگر از خَمرِ بهشت است وگر بادهٔ مست
از روز آمدن به این دنیا تا کنون هرچه از این باده امید در پیمانه ما ریختند نوشیدیم حال این باده بهشتی باشد یعنی منبع این امید از آسمان باشد یا باده مستان باشد که انسانهای ساقی وش به ما می دهند
خندهٔ جامِ می و زلفِ گرهگیرِ نگار
ای بسا توبه که چون توبهٔ حافظ بشکست
جام می (امید) همیشه می خندد و زلف معشوق هم همیشه عاشق را در بند خود دارد و این امید و عشق بسیار توبه ها مثل توبه حافظ را شکسته است و اضطراب این توبه شکستن را از میان برده است.
هادی مردی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۱۰ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۰ - حکایت کرم مردان صاحبدل:
و درود بر تمام شاگردان مکتب حضرت سعدی
هادی مردی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۷ در پاسخ به هادی مردی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۸:
که اوضاع جهان گواه این است
هادی مردی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۸:
یکی از زیباترین حکایتهایی که از حضرت سعدی خوندم این شاهکاره
که حکومت داران بیشتر به دوبیت شعر همنشین بی تدبیر پادشاه عمل نموده اند تا به عملکرد و تفکر پادشاه
کوروش در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۱۵:
منظور از میران سره چیشت
فریدون قاسمی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱:
مصرع دوم در دیوان سلمان ساوجی به اهتمام منصور مشفق چنین آمده:
از غنچهٔ گل اگر چه دلزندهترم
چون غنچه ز خونِ جگرم واشده گل
کدام صحیح است؟
عبدالرضا فارسی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۴ - داستان مهبود با زروان:
معنی مصرع دوم: آستین دست بالا زدند.
نوشتن= نوردیدن لوله کردن
HRezaa در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۹ - قصهٔ مکر خرگوش:
درود بر همزبانان گرامی
از نظر این کمترین، این بیت میتواند برای آندسته از افرادی باشد که در مسیر ریاضت پای نهاده و آرزوهایی در سر داشته، و یا حتی بخواهند به جایی برسند و یا کسی شوند و ....
ومسیری جز مسیر کمال حقیقی که خود در واقع برابر با نیست شدن است داشته باشند....
ریاضت کشیدن و مراقبه مستمر، به هر حال نوعی از قدرت را به انسان میبخشد. و کسانی که برای رسیدن به این اهداف جانبی وارد این مسیر میشوند نه تنها منیت خود را از بین نبرده بلکه منهای جدید و خطرناکتری ساختهاند، و بقول استاد «هوا را تازه کردهاند»
عبدالرضا فارسی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر:
صحیح چو بنوازدت شاه، گشی مکن
گشی به معنی خوشحالی و شادمانی
برمک در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷:
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود
پس روی بهشت کس نخواهد دیدن
معنی بیت با انکه اسان است دریافتنش آسان نیست در این سروده و نمونه اش بدین معنی نیست که اگر عاشق و مست دوزخی اند همه دوزخی اند چون همه همگان عاشق و مستند بلکه بدین معنی است که خوبان یا عاشق و یا مستند و اینان بهشتی هستند چون هرکه عاشق یا مست نباشد دوزخی است اگر عاشق و مستان که بهشتی اند نیز دوزخی شوند پس همه دوزخی اند و بهشتی دگر بی خود است . در واقع خیام با زیرکی میگوید شما که خوبان مست و عاشق را دوزخی میگویید خود دوزخی هستید
AliKhamechian در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳:
جگر پرخون و دل پردرد و دل افگار میباید!
تکرار واژه دل آنهم بعد از "و" زیبنده نیست و از شاعری به قدرت اهلی همچین سهو بلاغیای دور از انتظاره، احتمالا نخستین "دل"، اشتباه ضبط شدهاست.
HRezaa در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۰ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۸ - منع کردن خرگوش از راز ایشان را:
سپاس فراوان
آرش جوادی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۲ - حکایت:
سلام به همگی. البته من صاحب نظر نیستم ولی بیت آخر شاید باید تقارن معنایی بین دو مصرع داشته باشد. مثلاً:
گرت منع کردی دل حق نیوش
حقت عین باطل نمودی به گوش
حسین ادهمی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:
در بیت دو: گل لعل همان گل سرخ است. شاهد در اینجا به معنی زیبارو است.
مفهوم بیت: گل سرخ با زیبارویی در بزم بهار جلوهگری میکرد، اما معشوق زیبا و گلروی من با حضورش رونق بازار گل سرخ را در هم شکست.
برمک در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸:
نتوان دل خود به بیش و کم فرسودن
کام خوش خود به سنگ انده سودن
در پرده که داند که چه خواهد بودن
می باید و آرام دل و آسودن
سوره صادقی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور:
خسرو سرتاپا قرمزپوش!
عجب سلیقهای... :))
حسین ادهمی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:
در بیت نخست منظور این است که: دیروز یار بلند بالای من از سبزهزار رد شد و جلوهگری کرد، تا دیگر گل سرخ به خود ننازد و از روی غرور نگوید: رنگ فقط رنگ من است و بو فقط بوی من
سوره صادقی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور:
نوبت به هنرنمایی در شمشیربازی برسد، باقی شمشیربازان هنرشان مثل حرف و لاف و معرکه میشود و شمشیر شجاعانه از او دریافت میکنند و هنرشان منحصر میشود به زبانبازی و رجزخوانی.
آیا این معنی رو دوستان فاضل تایید می کنند؟ هیچ منطق دیگری که شمشیر غازی به خطیب بخواهد بدهد به نظر نمیرسد.
بهرام خاراباف در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۹ - جواب دادن قاضی صوفی را: