مِهتی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۱ در پاسخ به محسن دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴:
والا اونا فسانه نگفتن
داستان گفتن...
مِهتی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۹ در پاسخ به میم دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:
احتمالا خیام ندانم گرا بوده
یعنی نه قطعا خدا هست و نیست
میشینه، فکر میکنه و بالا پایین میکنه
اخرم بی جواب میگه: وز امدن و رفتن ما سودی کو؟
مِهتی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۷ در پاسخ به میم دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:
خیام با خبری کردن بیت دوم، کار خدا رو زیر سوال میبره که حق هم داره
اما این دوستمون به گفته استادش، با سوالی کردن بیت دوم، میاد و ذهن خواننده رو به این سوال وا میداره که این دنیا پایان نیست
خدا دیوانه نیست پس این شکستنی که میبینید، پایان نیست
هرچند خودم به مورد اول معتقدم...
مِهتی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۱ در پاسخ به سعید م دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:
منم نظرم بر سادیسم انسان ازاری کوزه گر(همون ک خودتون میدونید) هست...
روحالله پریشان در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۲ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۴ - حکایت:
دید مردی را عسس غلتان به خاک
نی ز خلق و نی ز رسوائیش باک
علیرضا بدیع در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۳:
یا باده بر لب جویی نیست بیت اخر؟
علیرضا بدیع در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۳:
راه وفا بنپوئی یا راه وفا تو نپویی باید باشد بیت دوم
علیرضا بدیع در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۹ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷:
درود شمع بیرون بر از شبستان صحیح است.
وزن اصلی: فعلاتن مفاعلن فع دوبار. بهمن عزیز دوست خوبم چهارده سال پیش اصلاح کرده ولی سخن شما در پاسخ ایشان درست است: اختیار آوردن فاعلاتن به جای فعلاتن دارد اکثر ابیات. بحر خفیف مضاعف شده است. به جز جمله اخرتان در پاسخ به ایشان مابقی درست است. قطعا بیرون درست است به جای برون.
علیرضا بدیع در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۹:
ای جفاکیش مکن درست است در بیت دوم
شایان شرقی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۷:
در مثل است که جزاءُ مقبل الإسْتِ الضُّراط
مصلح الدین در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:
بهبه آیت الله غروی اصفهانی مشهور به کمپانی
خلیل شفیعی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵:
نگاه دوم : عناصر برجسته غزل ۲۳۶
⭐ شوق و امید به وصال
یکی از عناصر محوری این غزل، شوق و امید به بازگشت معشوق است. شاعر با دلتنگی و آرزوی فراوان، از امید به بازگشت آن طایر قدسی سخن میگوید که اگر به آستانهاش برگردد، زندگیاش رونق دوبارهای خواهد گرفت. این عشق و شوق، نیرویی است که او را به زندگی امیدوار نگه میدارد.⭐ حسرت و درد فراق
حسرت و درد فراق از دیگر عناصر برجسته این غزل است. در پی احساس دوری و جدایی از معشوق، با دلتنگی و اندوه سخن میگوید و در تلاش است تا با یادآوری آن معشوق، آتش عشق را در دل خود زنده نگهدارد. این حسرت بهوضوح در بیان آرزوی بازگشت معشوق و تأثیر عمیق آن بر زندگیاش هویداست.⭐ فداکاری و قربانی کردن
فداکاری و قربانی کردن خود بهعنوان نمادی از عشق واقعی در این غزل به تصویر کشیده شده است. با تأکید بر نثار کردن جان و گوهر وجودش به پای معشوق، نشان میدهد که عشق حقیقی نیازمند از خودگذشتگی است و زندگی بدون این فداکاری بیارزش است.⭐ تجسمهای دلانگیز و تصاویر شاعرانه
با استفاده از تصاویر شاعرانه و تجسمهای زیبا، احساسات عمیق خود را به تصویر میکشد. از "ماه نوسفر" و "کوس نو دولتی" گرفته تا "غلغل چنگ" و "آه سحری"، همه اینها نمادهایی از زیبایی و عشق را به همراه دارند و به غزل عمق و رنگارنگی میبخشند.⭐ تنهایی و جدایی
تنهایی و جدایی از دیگر عناصر بارز در این غزل است. در جستجوی یار و ارتباط با یاران خود، حس تنهایی و جدایی را به وضوح احساس میکند و این احساسات او را به عمیقترین لایههای روحش میکشاند.⭐ نتیجهگیری
غزل ۲۳۶ حافظ با ترکیب شوق و حسرت، فداکاری و تجسمهای شاعرانه، بهخوبی بیانگر عمق احساسات عاشقانه است. این غزل، علاوه بر تصویرسازیهای زیبا، نگاه عمیق و فلسفی به عشق و زندگی را نیز به تصویر میکشد و باعث میشود که خواننده در دنیای روحی او غوطهور شود.
خلیل شفیعی(مدرس ادبیات)
خلیل شفیعی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵:
⭕ نگاه اول: شرح غزل ۲۳۶ ⭕
🔸 اگر آن طایرِ قدسی ز دَرَم بازآید
🔹 عمرِ بگذشته به پیرانه سرم بازآید
اگر بار دیگر آن پرندهی آسمانیسیرت به آستانهی من بازگردد، در این روزگار پیری، جوانی از دسترفتهام نیز به من باز خواهد گشت.🔸 دارم امّید بر این اشکِ چو باران که دگر
🔹 برقِ دولت که بِرَفت از نظرم بازآید
امید دارم که این اشکهای چون باران، دوباره آن برقِ دولت و اقبالی را که از دیدگانم دور شده، به روشنیِ نظرم بازگرداند.🔸 آن که تاجِ سرِ من خاکِ کفِ پایش بود
🔹 از خدا میطلبم تا به سرم بازآید
آن که خاکِ قدمش برای من همچون تاج سر بود، از خدا میخواهم که بار دیگر بر سرِ من سایه افکند.🔸 خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز
🔹 شخصم ار بازنیاید خبرم بازآید
اگر نتوانم به وصال یار برسم، تا پای جان در پی او خواهم شتافت؛ و اگر جسمم به نزد یارانم بازنگردد، لااقل خبری از من به آنها خواهد رسید.🔸 گر نثارِ قدمِ یارِ گرامی نکنم
🔹 گوهرِ جان به چه کار دگرم بازآید؟
اگر گوهر جان خود را نثارِ قدمِ یارِ عزیز نکنم، دیگر این گوهرِ گرانبها چه ارزشی برایم خواهد داشت؟🔸 کوسِ نو دولتی از بامِ سعادت بزنم
🔹 گر ببینم که مَهِ نوسفرم بازآید
اگر ببینم که ماهِ سفرکردهی من بازمیگردد، از بامِ سعادت، طبلِ دولتِ نوین را به صدا درخواهم آورد.🔸 مانِعَش غلغلِ چنگ است و شکرخوابِ صَبوح
🔹 ور نه گر بشنود آهِ سحرم بازآید
آنچه مانع بازگشت اوست، صدای ساز و نوای بزم و خوابِ شیرین بامدادی است؛ وگرنه اگر آهِ سحریام را بشنود، بیشک بازخواهد گشت.🔸 آرزومندِ رخِ شاهِ چو ماهم حافظ
🔹 همتی تا به سلامت ز درم بازآید
مشتاقِ دیدار آن شاه با چهرهی چون ماه هستم؛ همتی کنید تا او به سلامت، بار دیگر به آستانهی من بازگردد.خلیل شفیعی، مدرس ادبیات
خلیل شفیعی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶:
نگاه اول: شرح غزل ۲۳۶
اگر آن طایرِ قدسی ز دَرَم بازآید / عمرِ بگذشته به پیرانه سرم بازآید
اگر بار دیگر آن پرندهی آسمانیسیرت به آستانهی من بازگردد، در این روزگار پیری، جوانی از دسترفتهام نیز به من باز خواهد گشت.دارم امّید بر این اشکِ چو باران که دگر / برقِ دولت که بِرَفت از نظرم بازآید
امید دارم که این اشکهای چون باران، دوباره آن برقِ دولت و اقبالی را که از دیدگانم دور شده، به روشنیِ نظرم بازگرداند.آن که تاجِ سرِ من خاکِ کفِ پایش بود / از خدا میطلبم تا به سرم بازآید
آن که خاکِ قدمش برای من همچون تاج سر بود، از خدا میخواهم که بار دیگر بر سرِ من سایه افکند.خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز / شخصم ار بازنیاید خبرم بازآید
اگر نتوانم به وصال یار برسم، تا پای جان در پی او خواهم شتافت؛ و اگر جسمم به نزد یارانم بازنگردد، لااقل خبری از من به آنها خواهد رسید.گر نثارِ قدمِ یارِ گرامی نکنم / گوهرِ جان به چه کار دگرم بازآید؟
اگر گوهر جان خود را نثارِ قدمِ یارِ عزیز نکنم، دیگر این گوهرِ گرانبها چه ارزشی برایم خواهد داشت؟کوسِ نو دولتی از بامِ سعادت بزنم / گر ببینم که مَهِ نوسفرم بازآید
اگر ببینم که ماهِ سفرکردهی من بازمیگردد، از بامِ سعادت، طبلِ دولتِ نوین را به صدا درخواهم آورد.مانِعَش غلغلِ چنگ است و شکرخوابِ صَبوح / ور نه گر بشنود آهِ سحرم بازآید
آنچه مانع بازگشت اوست، صدای ساز و نوای بزم و خوابِ شیرین بامدادی است؛ وگرنه اگر آهِ سحریام را بشنود، بیشک بازخواهد گشت.آرزومندِ رخِ شاهِ چو ماهم حافظ / همتی تا به سلامت ز درم بازآید
مشتاقِ دیدار آن شاه با چهرهی چون ماه هستم؛ همتی کنید تا او به سلامت، بار دیگر به آستانهی من بازگردد.خلیل شفیعی، مدرس ادبیات
.فصیحی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:
برگ بیبرگی عزیز
پیگیرشرح شما بر این غزل خواهم بود🙏🏻
.فصیحی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۸ در پاسخ به بابک چندم دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:
این چه قیاسیه😂😂😂😂😂😂
.فصیحی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۱ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:
بسیارسپاسگزارم مثل همیشه عالی
.فصیحی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۳ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:
🌹🙏🏻
ابراهیم احمدی در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳ - آموختن وزیر مکر پادشاه را:
این ابیات ادامه داستان «پادشاه جهود و نصرانیان» از دفتر اول مثنوی معنوی مولانا است. در این بخش، وزیر حیلهگر پادشاه جهود، نقشهای شیطانی برای نابودی مسیحیان طراحی میکند.
خلاصه ابیات:
وزیر پادشاه که فردی حیلهگر و ریاکار است، به او میگوید که کشتن مسیحیان فایدهای ندارد، زیرا آنها دین خود را پنهان میکنند و ظاهرشان با باطنشان متفاوت است. او به پادشاه پیشنهاد میدهد که دست و گوش و بینی او را ببرد و او را در ملاء عام به دار بیاویزد تا مسیحیان به او پناه ببرند و به این ترتیب، بتواند آنها را شناسایی و نابود کند.
تفسیر ابیات:
وزیر گَبْر و عِشوِه دِه: وزیر نماد افراد حیلهگر و ریاکار است که برای رسیدن به اهداف خود، از هر وسیلهای استفاده میکنند. آبْ از مَکر بَر بَستی گِرِه: این عبارت به مهارت وزیر در فریبکاری و نیرنگ اشاره دارد. دینْ ندارد بویْ، مُشک و عود نیست: این عبارت به این معنی است که دین یک امر درونی است و نمیتوان آن را با ظواهر تشخیص داد. سِرّ پنهانست اندر صد غِلاف: این عبارت به پنهان بودن حقیقت دین در لایههای مختلف اشاره دارد. تَدبیر و تَزْویر: این دو کلمه به نقشههای حیلهگرانه وزیر اشاره دارند. شَرّ و شور: این عبارت به آشوب و فتنهای اشاره دارد که وزیر قصد دارد در میان مسیحیان ایجاد کند.پیام داستان:
این ابیات به ما هشدار میدهد که باید از افراد حیلهگر و ریاکار دوری کنیم و فریب ظواهر را نخوریم. همچنین، این ابیات به ما یادآوری میکند که دین یک امر درونی است و نمیتوان آن را با ظواهر تشخیص داد.
نکات مهم:
مولانا در این داستان از تمثیل برای بیان مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی استفاده میکند. داستان به موضوع ریاکاری، حیلهگری و تأثیر منفی هواهای نفسانی بر قضاوت انسان اشاره دارد. این ابیات نشان میدهد که انسان های حیله گر برای دست یابی به اهداف خود، دست به هر کاری میزنند.
حمیدرضا در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۶ در پاسخ به بزرگمهر دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰: