گنجور

حاشیه‌ها

احمد احمدی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نرسی بهرام » پادشاهی نرسی بهرام:

هوش مصنوعی واژه نَرسی را که یک اسم خاص است فعل انگاشته و ابیاتی را که دربردارنده این واژه بوده به طرز نادرستی شرح داده است.

علی میراحمدی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۷ در پاسخ به مریم نیکویی دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه:

در چند بیت قبل حکایت گوشه گیری مجنون را بیان میکند و میگوید مجنون در شگارگاه گوشه ای بنشسته بود و از مشغله های و هیاهوی اطراف خود کنارکشیده بود.  بیت 82 و چند بیت بعد از آن مثالهایی است برای حالت گوشه گیری و افسردگی مجنون که به هیچ چیز و هیچ کس اعتنا نداشت
میگوید او مثل گرگی بود که سیر باشد و برای گرگ سیر مهم نیست که چه شکاری اطراف او پرسه میزند و پرنده شکاری که نیاز به خوراک نداشته باشد به دنبال طعمه ای نمیرود.
به نوعی بریدن مجنون عاشق را از هیاهوی دنیای اطراف خویش بیان میکند و در ادامه غم او را غمی والا و بلند مرتبه میداند.

کی پارسا رئیسی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۹ در پاسخ به علیرضا آساره دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۰:

هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد

 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹۴ - در بیان نوحه گری و ماتم داری بدن از مفارقت روح و حسرت بعدالموت:

1-مصرع دوم بیت نخست به شکل «داستان تا شرح حال ما کشید» درست نیست و باید به شکل زیر باشد:

«داستان تا شرح حال جان کشید»

این نکته را هم از نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379 می‌توان فهمید و هم از مصرع دوم بیتهای 17 و 35، که به ترتیب می‌گوید «عقل را در سوگ جان یاری کنیم» و «تا به حال جان بگریم زار زار»

2-مصرع نخست بیت 49 به شکل «باز باغ افروزدم سردی گرفت» هم کاملا نامفهوم است و هم ناسازگار با مصرع دوم. به استناد نسخۀ خطی باید به شکل زیر باشد:

«بادِ باغ‌افروز دم‌سردی گرفت»

3-در مصرع نخست بیت 64، «روزم گشت دیر» (به جای «روزم گشت پیر») درست است. شاعر در مصرع دوم بیت 81 نیز از مفهوم «دیر شدن روز» (به معنی «فرصت نداشتن») بهره گرفته است.

4-در مصرع نخست بیت 78، «گُردان» به جای «ترکان» درست است؛ زیرا روی سخن شاعر پایداری در برابر ترکان می‌باشد.

*با نگرش سیستمی، دقت تصحیح و ویرایش را افزایش دهیم.

علی میراحمدی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

شیرین دهنان آنها هستند که نیک سخن میگویند و سخن نیک میگویند و مردمان را به خیر و خوبی رهنمایی میکنند و منظور شاعر از شیرین دهنان ،انبیا و اولیا الهی هستند.
نظامی ، شاعران را دنباله رو پیامبران میداند و چنین مرتبه بلندی برای شاعران الهی قائل است:
پرده رازی که سخن‌پروری‌ست
سایه‌ای از پرده پیغمبری‌ست

پیش و پسی بست صف کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیا

این دو نظر محرم یک‌ دوستند
این دو چو مغز آن‌همه چون پوستند

و حافظ هم مثل نظامی، شاعران الهی را پیروان و میراث داران  مکتب پیامبران و اولیا میداند و در جهان شعری خویش همین مفهوم را اینگونه بیان میکند:
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مریم نیکویی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه:

سلام دوستان لطفا بفرمایید

 هدف و منظور شاعر از بیت ۸۲ چی بوده؟

شاعر داره چه کسی رو نصیحت می کنه و چرا یک دفعه این بیت اومده ؟ چون شاعر داره در ارتباط داستان عشق مجنون  صحبت می کنه ، دوست داشتم بدونم  خطاب به کی داره اینو می گه و چرا؟ متشکرم

علیرضا s.alireza.kianpour@gmail.com در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۵ - داستان جمشید با خاصگی محرم:

کاش از هوش مصنوعی استفاده نکنید؛ تجربه‌ی من اینه که خروجی کار IA در تفسیر و توضیح اشعاری همچون اشعار نظامی و دیگر استادان شعر فارسی، همواره پر از اشتباه‌های اساسی و بعضا مضحک بوده

برمک در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۵:

جره بازی بدم رفتم به نخجیر
سیه‏دستی زده بر بال مو تیر
بوره غافل مچر در چشمه‏ساران
هر آن غافل چره غافل خوره تیر


 جُره = جوان
زده=بزد

مهرناز در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

عزیزان شما با حس و حال خودتون اشعار خیام رو بخونید اگر دوست دارید می زمینی باشه ،اونطور بخونید اگر هم دوست دارید  می آسمانی باشه اونجوری بخونید .

علی رحیمی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۶ - حکایت دانشمند:

سلام

لطفا «سر از کوی صورت به معنی کشید» را برای من معنی می‌کنید؟ ممنونم.

Alireza AS در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۰ در پاسخ به محمد هارون صادقی دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:

از نظر عروضی نیز «این» درست است.

احمد اسدی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

 در نگارش بیت چهارم، واژه "که" جا افتاده است. مصراع اول می‌بایست به این شکل اصلاح گردد:

 

زو هر آن حلقه که بر گوشهٔ مه می‌افتاد

 

جدای از آنکه جا افتادن این واژه مشکل وزن شعر ایجاد میکند، لازم به ذکر است که در تصویر نسخه کاغذی که در همین صفحه ارائه شده است نیز واژه "که" در مصراع اول بیت درج شده است.

ابن فردوس در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۵ - در منقبت امیرالمؤمنین علی و یازده فرزند معصوم او علیهم السلام و مدح نقیب النقباء ری شرف الدین مرتضی رحمة الله علیه گوید:

دربارۀ بیت 10 (شده زاهد وقت...) مصحح در پاورقی نوشته اند که: محتمل است بیت و تالی اش از قسمت مدح شرف الدین باشد و در اینجا اشتباهاً ذکر شده است.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹۵ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات:

بیت شماره 53 به شکل کنونی آشفته و نامفهوم است. به استناد نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379، شکل درست آن عبارت است از:

دشمن اندر خانه مپسندد کسی/خانه را ویرانه مپسندد کسی

دکتر حافظ رهنورد در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

جان بی‌جمال جانان میل جهان ندارد

هر کس که این (میل جهان را) ندارد حقا(به‌دلیل این است) که آن(همنشینی جانان را) ندارد.

جان در ادبیات ایرانی آن‌چیزی‌ست که به جسم حیات و زندگانی می‌بخشد و جسم به‌واسطه‌ی آن ارزشمند است. برخی گفته‌اند جان همان روح است؛ و بل بیش از این...

گفت: به‌نام خداوند جان و خرد

میل جهان ندارد همان معکوس دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد است.

ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز. او ریا می‌کند. تو ادب از بی‌ادب بیاموز و ریا نکن. روراست باش. ای دل زرِ درون تو همانا محبت و عشق است. بخیل نباش دریغ مکن. از احوال قارون عبرت گیر که گنجش در اعماق زمین گم شد (باز هم غیرمستقیم ادب از بی‌ادب بیاموز) عشق بورز. عاشق شو و‌محبت کن

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید

vafa در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۶ در پاسخ به حبیب حسین تبار دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

جناب، شما که خودتون می‌دونید "انگ تحجر" بهتون می‌خوره، پس چرا اندکی در این باره از زاویه‌های دیگه فکر نمی‌کنید؟ 

یک بانوی توانمند، چه در خانه و چه در بیرون، نخست با نام‌ش در برابر خودش و باقی مردم شناخته میشه! و جالب اینجاست که نام یک خانم نه باعث تحریک کسی میشه نه آسیبی می‌رسونه و از لحاظ منطقی هیچی دلیلی وجود نداره که این کار رو توجیه کنه:)

علی اکبر ایزدی در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۵:

درود و مهر خدا بر شما...

به عقیده من در بیت چهارم اینگونه بوده که:

گر،که قافی،من تو را چون آسیا

آرم اندر چرخ و ویرانت کنم...

سپاس

nabavar در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹:


 رازسربه ُمُهر

 گاهی دو دست بر سر خود می‌زنم ز عشق  
درمان ولی حواله به تقدیر می‌شود 
این عاشقی به درد دوایی نمی دهد
    گویی که  چاره اش نه به تدبیر می شود 
با خود به آشکار و نهان  گفته ام که عشق
وَهم است و آرزوست که تفسیر می شود
عاقل چو پای در گِلِ دلدادگی نهاد
هر تارِ زلفِ یار  چو زنجیر می شود
در حسرتی مدام فرو رفته در خیال
بُرنا قدی چو سرو چمان، پیر می شود
هجر است و اشک و ناله ی شب در فِراق یار
  گویی که آهِ سَرد، چو  شمشیر می شود
گفتم: که عشق خود سبب رنج و ماتم است
گفتا : وصالِ  یار چو  اِکسیر می شود
گفتم : ” نیا “ چو راز  دِلَت بر مَلا کنی
آن راز سر به مهر جهانگیر می شود   

مهرناز در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۶۱ - بیرون آمدن اسکندر از ظلمات:

شنیدم که خضر آمد از دور و گفت

که این سنگ را خاک سازید جفت

کفی خاک با او چو کردند یار

به هم سنگیش راست آمد عیار

شه آگاه شد زان نمودار نغز

که خاکست و خاکش کند سیر مغز

میشه معنی این دو بیت رو توضیح بدین

شهرام آراسته در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » فال قهوه:

ای خنده زده لعل تو بر حقه ی یاقوت

یاقوت لب لعل تو مرجان مرا قوت

یاقوت لب لعل تو مر جان روانست

یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت

تا روت گر از دیده ی تاروت بدیدی

صد ساحری آموختی از فتنه ی جادوت

قربان وفا تم به وفاتم نظری کن

تا بوت مگر بشنوم از رخنه ی تابوت

صد دل چو دل ریش جفا کیش سنائی

قربان کششهای کمانخانه ی ابروت

۱
۱۰۴
۱۰۵
۱۰۶
۱۰۷
۱۰۸
۵۵۴۹