علی عشایری در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۷:
این رباعی براساس دستنویس کهن کتاب رسائل العشاق تصحیح میشود و صورت کهن و درست در آنجا ذکر شده:
چون بدعهدی گشت نخست از تو درست
در شستن دست از تو چرا بودم سست
گر دست بشستمی ز تو روز نخست
امروز به خونْ روی نبایستی شست
رسائل العشاق، برگ ۱۵۰ پشت
رجوع کنید به مقالهٔ «تصحیح و بازیابی چند بیت براساس دستنویس رسائل العشاق و وسائل المشتاق» از علی عشایری، کهننامهٔ ادب پارسی، سال ۱۵، شمارهٔ ۲، پاییز و زمستان ۱۴۰۳، صفحات ۲۷۱-۳۰۳.پیوند به وبگاه بیرونی
علیرضا فتح آبادی در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۸۱ - انتقاد از قمهزنان:
سلام دوستان در بیت 14 یعنی
کِی کُشته شود دوباره زنده/با نفرین تو بر کشنده؟!
نباید به جای واژه ی <زنده> واژه ی < مرده> قرار گیرد؟؟ حتی واژه ی < کشته> هم مناسب تر از این حالت بار معنایی را منتقل میکند
بهناز شکوهی در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴:
با توجه به اینکه طبق دستورالعمل وبسایت گنجور، تمامی خوانشها باید دقیقاً مطابق با نسخه درجشده در سایت و منابع مکتوب باشند، من در خوانش خود «سیلِ اَجَل» را قرائت کردم. با این حال، به نظر میرسد که «سیلیِ اَجَل قفا زند این همه را» صحیحتر باشد، چراکه «قفا زدن» به معنای سیلی زدن یا پسگردنی است و از این جهت با مفهوم مصرع نخست نیز همخوانی بیشتری دارد.
هاوژین در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۴:
این شعر رو همیشه به یاد شهدا میخونم💔
همیرضا در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۷ در پاسخ به AliKhamechian دربارهٔ مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:
وزن دوری است، روی مشتاق باید توقف کنید. متن درست است.
AliKhamechian در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:
بیت آخر وزنش غلطه
اینگونه به نظر میرسه باید باشه که: همین نه مشتاقِ آرزویت...
که هم معنای صحیح داره هم وزن صحیح
حسین نامدار (حکیم) در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:
با درود.
در دو بیت اول نیز بعد از جملهی "ای دل نگفتمت" باید "که" وجود داشته باشد تا وزن شعر (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن) درست باشد. کلا هم تمام ابیات با "ای دل نگفتمت که" شروع می شود.
صدیقه جاذبی در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۸ - حکایت آن . . . که یکی از فضلا التماس کرد که علی را تعریف کن و پرسیدن آن فاضل که کدام علی را آن علی را که معتقد توست یا آن علی را که معتقد ماست:
من هم موافقم. نباید در متن نقطه میگذاشتند. من این چند جایی که نقطه گذاشته بودند را در یک نسخه خطی در کتابخانه دانشگاه استانبول دیدم. به این صورت بود:
این علی در کمال خلق و سیر
عین بوبکر بود و عین عمر
لعن ایشان مگو که لعنت اوست
زشت باشد ز دوست لعنت دوست
نیست در هیچ معنی و جهتی
رافضی را به او مشابهتی
مهرناز در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۴ - تازه کردن داستان و یاد دوستان:
زمان تا زمان خامهٔ نخلبند
سر نخل دیگر برآرد بلند
یعنی چه
مهرناز در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱ - سرآغاز:
بلای خمار است در عیش مل
سلحدارِ خار است با شاه گل
یعنی چه
هادی امراللهی در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴:
به یاد ماندن نام نیک مغایرتی با این رباعی ندارد؟ که می گوید: نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود!
دکتر حافظ رهنورد در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
خبر دهیدکه حافظ به می طهارت کرد
معمولا رفتن به مکانهای مقدس را زیارت مینامند.
حالا با کمی بازی با دو بیت نخست میشود اینگونه برداشت کرد؛
همین که خورشید فرونشست و هلال ماه نو (شوال) نمایان شد و مستی عیب نبود. به بامدادان عارفی (که خود خواجه است) بهجای رفتن به مصلّی برای نماز عید فطر، میخانه را زیارت کرد و با می وضو کرد و خود را پاکیزه نمود؛ حالا اگر امام جماعت سراغش را گرفت بگویید که فلانی با می وضو گرفته. او خود نیز خرقه را به می آلوده است.
مریم نیکویی در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۱ در پاسخ به علی میراحمدی دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه:
متشکرم از پاسخگوییتون ولی من متوجه نشدم پس چرا در مصراع دوم بیت 82 میگوید روبه به از چو شیر باشد؟ و ربطش به شیر و روباه چی هست؟
متشکرم
احمد خرمآبادیزاد در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۱ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۸۷ - در بیان کل مامیز تموه با رهامکم فهو مخلوق مثلکم و مردود الیکم:
1-مصرع دوم بیت 16 به شکل «فرقۀ روحانیان اندر ثبات» نادرست، نامفهوم و ناسازگار با نگاه انتقادی شاعر است. با توجه به این نکته و به استناد نسخه خطی مجلس (به شماره ثبت 5379) شکل درست عبارت است از:
«فرقۀ روحانیان اندر سُبات» («سُبات» به معنی «خواب» است)
2-در مصرع دوم بیت 18، «کنجر» (= فیل بزرگ جثۀ جنگی) به جای «گنج» درست است. منظور مصرع این است که «شترها مانند کنجر فریبکارند» چنین مفهومی در بیت 19 تایید میشود.
مرتضی عبّاسی در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸:
درود و ادب
هجای قافیه "اَیب" است؛ پس واژههای قافیه باید به این آوا ختم گردد؛ چون عَیب، غَیب، جَیب، صُهَیب، رَیب، شُعَیب و شَیب.
دیگر، اینکه در مصراع یکمِ بیت ششم، باید وادیِ "اَیمَن" (نام خاص) نوشته شود و همینگونه هم خواند.
برمک در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸:
با این وزن و قافیه تنها شیخ سعدی یک غزل دارد که بسیار شاهکار است
کمال گویدآه ما با نو کی رسد کانجا
باد را زهره رسیدن نیست
سعدی گویدروز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
طاقت سر بریدنم باشد
وز حبیبم سرِ بریدن نیست
مطرب از دست من به جان آمد
که مرا طاقت شنیدن نیست
دست بیچاره چون به جان نرسد
چاره جز پیرهن دریدن نیست
ما خود افتادگان مسکینیم
حاجت دام گستریدن نیست
دست در خون عاشقان داری
حاجت تیغ برکشیدن نیست
با خداوندگاری افتادم
کش سر بنده پروریدن نیست
گفتم ای بوستان روحانی
دیدن میوه چون گَزیدن نیست
گفت سعدی خیال خیره مبند
سیب سیمین برای چیدن نیست
بی تو از دردم آرمیدن نیست
وز توأم طاقت بریدن نیست
گر تو شمشیر میکشی ما را
زهره آه بر کشیدن نیست
آه ما با نو کی رسد کانجا
باد را زهره رسیدن نیست
بار در پیش چشم تست ای اشک
حاجت هر طرف دویدن نیست
خواستم بوسه از آن دهان نشنید
رسم خردان سخن شنیدن نیست
Delkhaste در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:
غالباً درست است.
در قدیم معانی متفاوتی داشته
غالباً : به احتمال اغلب، ظاهراً :
محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را
غالباً دیوانه میداند منِ فرزانه را (سلمان ساوجی)
منبع : لغت نامهٔ دهخدا
مهرناز در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۳۰ - حکایت:
ولی سعدی خیلی واضح هر جا خواسته یه حرف درست هم بزنه در کنارش یه زن رو ابله و بی خرد معرفی کرده،نمیدونم زنش چه بلایی به سرش آورده که اینقدر دلش خونه.
فرهود در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۱ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۶ - داستان آن عاشق کی با معشوق خود برمیشمرد خدمتها و وفاهای خود را و شبهای دراز تتجافی جنوبهم عن المضاجع را و بینوایی و جگر تشنگی روزهای دراز را و میگفت کی من جزین خدمت نمیدانم اگر خدمت دیگر هست مرا ارشاد کن کی هر چه فرمایی منقادم اگر در آتش رفتن است چون خلیل علیهالسلام و اگر در دهان نهنگ دریا فتادنست چون یونس علیهالسلام و اگر هفتاد بار کشته شدن است چون جرجیس علیهالسلام و اگر از گریه نابینا شدن است چون شعیب علیهالسلام و وفا و جانبازی انبیا را علیهمالسلام شمار نیست و جواب گفتن معشوق او را:
با درود
من مصرع اول را اینطور خواندم
نوردیده و نورِ دیده بازگشت
نوردیده (بصیرت یافته) و نورِ دیده (محبوب، دوستداشتنی)
علی عشایری در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹: