احمد خرمآبادیزاد در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۷:
1-تعداد بیتهای این غزل، در نسخۀ مرجع 21 میباشد. بیت شماره 9 کنونی «میان چمن سایه بید و گل/چه خواهی تو به زین ز دور زمان»، نتیجه تکرار مصرع نخست از یک بیت و مصرع دوم از بیت دیگر است.
2-مصرع «میان ریاحین به دستست از آن» از بیت 18 (پس از حذف بیت نادرست شماره 9)، به شکل «میان ریاحین به دستهست از آن» تصحیح میشود.
2-1-شاعر در بیت شماره 2 از غزل 1073 نیز واژۀ «دسته» را در کنار «بنفشه» به کار برده است:
«دو دیده چو نرگس گشاده مدام/بنفشه صفت پیش تو دستهایم».
2-2-مفهوم «دسته بودن بنفشه» را به روشنی در بیت 7 از غزل 1245 جهان ملک خاتون میبینیم: «تا دستۀ گل دید به دستِ بتِ گلرخ/از دسته به در رفت به یکبار بنفشه»
2-3-گفتنی است که ناصر بخارایی (شاعر سدۀ هشتم قمری) در بیت 19 از قصیده 64 نیز به «دسته شدن بنفشه» اشاره دارد:
«بنفشه دسته از آن میشود به مجلسِ باغ/که در بهار فرو میرود به خود غمگین»
*دلیل وجود این اصطلاح در ادبیات ایران، گل دادن بنفشه به صورت انبوه و فشرده است.
*با نگرش سیستمی، از احتمال بروز خطا میتوان کاست.
محمد! در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:
دست بر هم زند طبیب ظریف
چون خرف بیند اوفتاده حریفحریف: گاهی در آثار ادبا به معنای یار و هم صحبت آمده و گاهی هم به معنی مخاطب است. به نظرم به طور کلی باید کلمه حریف را به معنی هم حرف در نظر بگیریم. از جمله:
گاهی انگشت حریفان از او در گوش و گهی بر لب که خاموش!
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۰
و یا این بیت از حافظ:
دوش بر یادِ حریفان به خرابات شدم
خُمِ مِی دیدم، خون در دل و پا در گل بود
تا نظر اساتید چه باشد
افسانه چراغی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۱:
شاه رَش واحد طول است از سر انگشت میانی دست راست تا سر انگشت میانی دست چپ؛ آنگاه که دستها را از هم بگشایند.
HRezaa در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱۸ - سگالش نمودن اسکندر بر جنگ دارا:
سکندر شود بر جهان چیرهدست؟!
به دارای دارا درآرد شکست؟!
صدایی براورد کوه از نهفت
همان را که او گفته بد باز گفت
چققدر زیبا....
یعنی همون بیت اول رو تکرار کن ولی بدون علامت سوال....
محمدمهدی ایازی در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
بسیار عالی
Mojib im در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:
در ظاهر بسیار زیباست
HRezaa در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان:
یگانه پروردگارا بنامت
چقدر این بیت زیباست
یک جنبه زیبای کمنظیری که داره اینه که دو معنای متفاوت میشه ازش برداشت کرد، که هر دو هم کامل درست هستند....
اول: آن یگانهی مطلق از جنس ماده و شکل و ... نیست و بدین سبب عدم مینامندش. و در اینصورت این عالم ماده را هستی گویند....
دوم: یگانه مطلق، تنها وجود است. و مخلوقاتش همه مجاز و سایه و تصویر هستند. تنها هستی اوست، و هرچه غیر او حکم نیستی و عدم دارد.
امتحان کنید، هر دو حالت معنای بسیااار زیبایی دارد
یوسف شیردلپور در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۹ در پاسخ به حمزه حکمی ثابت دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:
درود ها برشما جناب آقای حمزه عزیز
از توضیحات جامع ومفیدتان در پیرامون این شعر وغزل استفاده کردیم بسیار
از اینکه بوده اند و هستند و البته خواهند بود استاتیدی مانند شما بخود میبالم و خدای را سپاس بدون شک حضرت حافظ نیز چنین احوالی خواهند داشت بنده سواد آنچنانی ندارم در در حد پنجم ابتدایی قبل انقلاب اما بیشمار عاشق وشیدایی شعر وغزل وادبیات وموسیقی ناب ایران ایرانی ام وهمه این نعمات را مدیون استاد شجریان .... حق یارتان
آرزوی سلامتی برای شما وهمه عزیزان درکمال آرامش وهمچنین برای همه مردم جهان
💔💐💐🌷💞
افسانه چراغی در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۳:
فاقه: فقر و تنگدستی
تسکین خاطر مسکین را: برای آرام کردن دل دردمند خود
عمیم: فراگیر، تمام
پسی: تنگی، نیازمندی
سام در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۴ - دفاع از زرتشت:
یشت. [ ی َ ] ( اِخ ) نام یکی از نسکهای اوستا و کلمه اوستایی آن یشتی از ریشه کلمه یسنا می باشد. رجوع به یشتها شود.
محسن جهان در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵:
تفسیر بیت اول:
مولانا به صراحت اذعان دارد که عشق به ذات احدیت با امور دنیوی منافات داشته و با علم اکتسابی نمیتوان او را درک کرد. و راه وصول به حضرتش با استدلالات و مباحثه ناشدنی بوده و نیاز به علم لدنی و شهود معرفتی بدون واسطه دارد.
سام در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۴ - دفاع از زرتشت:
جائی کشید کار ز یغما که این زمان
یغمای شت، پیمبر پیشین ما کنید؟
اصلاح بفرمایید یغمای شت اشتباه است یغمای یشت صحیح است
HRezaa در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۰ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان:
سپاس بیکران بابت آموزش پارسی
امیرحسین صباغی در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۴ دربارهٔ همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - حکایت:
چقدر نژادپرستانه!
علی احمدی در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:
خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست
گشادِ کارِ من اندر کرشمههایِ تو بست
حضرت حافظ می فرماید اگرچه ابروی تو ای معشوق به خاطر زیبایی دلگشا است و دل را باز و روشن می کند و جذب می نماید ولی کرشمه ابروی تو کارگشاست در واقع معشوق را دارای کنش می داند نه فقط یک تصویر جذاب.
مرا و سروِ چمن را به خاکِ راه نشاند
زمانه تا قَصَبِ نرگسِ قبای تو بست
قبا پیراهنی است که لبه های آن با دگمه به هم بسته می شود .در اینجا دگمه قبا به نرگس تشبیه شده و ساقه ای دارد که برای بستن به کار می رود .شاید استفاده از ساقه نرگس برای بستن به نوعی به همیشه بستن قبا اشاره دارد .قبا اگر باز باشد راه وصال باز است و اگر بسته باشد وصال ممکن نیست .
علیرغم اینکه به کارگشا بودن ابرویت اطمینان داشتم زمانه ساقه دگمه نرگس فام پیراهنت را بست و مرا از رسیدن به تو محروم کرد و به همراه سرو راست قامت بر خاک انداخت.
ز کارِ ما و دلِ غنچه صد گره بگشود
نسیمِ گل چو دل اندر پیِ هوایِ تو بست
اگر نسیم گل های دیگر ، غنچه بسته را می گشاید نسیمی که از معشوق به ما می رسد هم گره کار ما را می گشاید به شرطی که این نسیم در پی خواسته تو باشد .هوای تو یعنی خواسته تو.یعنی باید تو بخواهی تا گره کار ما گشوده شود .یعنی ای عاشق نباید مطمئن باشی که حالا که عاشق شدی همیشه راهت باز است .معشوق باید بخواهد.
مرا به بندِ تو دورانِ چرخ راضی کرد
ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست
روزگار تا به حال مرا راضی نگه می داشت که در بند تو ام یعنی اینکه عاشق تو هستم مرا راضی می کرد. ولی دیدم اصل کار در رضایت و خواسته توست .راضی بودن من کافی نیست."راضیه"باید همراه "مرضیه" باشد
چو نافه بر دلِ مسکینِ من گره مَفِکن
که عهد با سرِ زلفِ گرهگشایِ تو بست
خوب حالا که رضایت تو اصل است من هم نمیتوانم رضایت و خواسته خودم را انکار کنم خواسته ام از تو این است که چون من به این شرط با تو عهد بسته ام که زلفت گره گشا باشد تو هم زلفت را مثل نافه گره نزن و در کار من مسکین گرهی نینداز
تو خود وصالِ دگر بودی ای نسیمِ وصال
خطا نِگر که دل امید در وفایِ تو بست
به نسیم وصال هم می گوید تو هم که از جانب معشوق می آیی نشان وصال هستی و امید بستن به وفای تو که همیشه بیایی خطاست .مثل راه عاشق برای رسیدن به معشوق که بدون گره و چالش نیست آمدن نسیم هم همیشگی نیست و گویا گاهی مانعی در این آمدن هست .در کل اطمینانی وجود ندارد
ز دستِ جورِ تو گفتم زِ شهر خواهم رفت
به خنده گفت که حافظ برو، که پایِ تو بست؟
حافظ این را نوعی جور می داند که عاشق را خسته می کند و به معشوق شاکیانه می گوید من از این شهر یعنی از راه عاشقی می روم .گویا همچون یونسی است که غضب می کند و می رود .اما معشوق می داند که او دلبسته است و رفتنی نیست و با خنده می گوید چه کسی پایت را بسته است برو.عاشق می داند که همیشه از معشوق "بیا" شنیده است و نمی رود .
تغییر زاویه نگاه از دوم شخص به سوم شخص در بیت آخر ظاهرا برای تصویر سازی خنده معشوق است و شگرد جالبی از سوی شاعر است
در این غزل با جلوه جدیدی از معشوق آشنا می شویم .جلوه اول زیبایی و جذابیت آن بود .جلوه دوم کنش معشوق در گره گشایی و جلوه سوم رضایت معشوق و هرسه برای سیر عاشق به سوی معشوق لازم است.
HRezaa در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیهالسلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن:
یگانه پروردگارا بنامت
درود بر همزبانان گرامیبا اجازه اساتید، این کمترین هم نظر خود را بیان کند
آنچه بهعنوان غیرت خداوند بر مخلوقات بیان شده، نیز یکی از هزاران قوانینی است که آن یگانهی مطلق، بر جهان (که مظهر خود اوست، و جزء ناچیزی از وجود بیکران اوست) گسترانیده است.
تمام هستی یگانه است و از این رو تماااام قوانین بسمت یگانگی است.
تمام مخلوقات بجز «انسان نابیدار» به این یگانگی واقفند.
تنها انسان است که از طرف آن یگانه مطلق دارای قدرت و اختیار بوده، که به هر سمتی (که بخواهد و بتواند) حرکت کند. مسیر یگانگی را به روشهای مختلف به اون نشان داده، ولی با اینحال اورا مختار نهاده....
وقتی همه قوانین بهسمت یگانگی است، اگر انسانی در جهت یگانگی قدم بردارد، شدت و کشش و کمک بسیااار بیشتری به او خواهد شد. و اگر در این راه دچار لغزشی شود، زمین و زمان به او گوشزد میکنند که در اشتباهی. یا موانعی در این مسیرهایی که انسان به اشتباه وارد آنها شده میگذارند تا انسان با تفکر به خود آید و باز به مسیر برگردد.ولی افسوس که انسان نابیدار، موانع را بدشانسی یا ظلم زمانه میپندارد، و رسیدن به خواستههایش را از قدرت و خرد خود میداند.....
جمله عالم زان غیور آمد که حق
برد در غیرت برین عالم سبق
او چو جانست و جهان چون کالبد
کالبد از جان پذیرد نیک و بد
بنظر این کمترین، دو بیت آغازین این شعر، بیانگر قانونمند بودن «غیرت خداوندی» هستند. مخصوصا بیت دوم
این نوشته نامطمئن، برداشت این کمترین، از غیرت خداوندی است.
گستاخی مرا ببخشید.
افسانه چراغی در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو:
وقتی که خورشید از آسمان دور شد و ماه زیبارو بالا آمد و نمایان شد؛ معنی بیت این است که وقتی شب شد
افسانه چراغی در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۲ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین:
اصلا نباید به هوش مصنوعی در شرح اشعار و متون ادبی اعتماد کرد. هوش مصنوعی متوجه اصطلاحات، تعبیرات، آرایههای ادبی، استعاره، کنایه و بسیاری از فنون ادبی نمیشود. معلوم نیست چه اصراری بر استفاده از هوش مصنوعی در این سایت پرارزش ادبی است! بیشتر باعث گمراهی میشود تا راهنمایی.
افسانه چراغی در ۲ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۱ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو:
سِتا: تنبور، سهتار
HRezaa در ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها: