گنجور

حاشیه‌ها

سفید در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:

 

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم...

 

سفید در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:

 

درودی چو نور دل پارسایان

بدان شمع خلوتگه پارسایی...

 

آه از این همه لطافت...

 

Elika Mousavi در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۴ - امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق:

هم اکنون به پایان رساندم این گنجینه ی هنر را .بسیار دلنشین بود و از مطالعه فرهنگ کشورم لذت بردم . به امید روزی که برای این گنجینه ها ارزش قائل شوند . دلم برای این همه فرهنگ و قدمت و تاریخ میسوزد که اینگونه محجور و مظلوم واقع شده . به امید درخشش وطنم و فرهنگ غنی ایران

 

در ضمن من با خوانش بانو فوژان احمدی از سایت ایران صدا مطالعه کردم خیلی لذت بخش و تاثیر گذار بود .اگر بشه رو متون سایت گنجور قرار داد خیلی خوب میشه . باز هم سپاسگزارم از تمام عزیزانی که در گرد آوری این سایت ناب ، پویا هستند

مجتبی در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹ - آسایش بزرگان:

با سلام
2 بیت در شعر جا افتاده!
بعد از بیت 5 ابیات زیر جا افتاده اند:
"ز تیره روز و تهی دست و خسته پرسیدن
از آنکه هیچ خبر نیست با خبر بودن"

"نخست درسِ هنر را بکودکی خواندن
کدام درس هنر، عیب خلق ننمودن"

سپاس

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۰۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۲:

 با سلام به گنجوری های گرامی وبا درود به آقای محمدی عزیز

اگر دوستان توضیحی در تفهیم بیت ۷ این غزل مرقوم بفرمایند بر بنده منت گذاشته اند.

  با سپاس

بهزاد یاراحمدی در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۶۷:

مصرع اول، به صورت زیر هم در برخی منابع آمده :

چون تیشه مباش و جمله ذی خود متراش.

 

نردشیر در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - در تعریف عمارت و مدح صاحب ناصرالدین طاهر:

شتر گربه ؛ به گفته استاد کدکتی چیزهای نامتناسب با هم را گویند

ابوالفضل قربانیان در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۳۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:

بیت ۲۷: همی داد باید «به» هر انجمن

محسن ز در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۷:

ای کاش کمی و فقط کمی سواد شعری در جامعه افزایش پیدا کند. ای کاش در این حد که مردم وقتی شعری را می‌خوانند یا برایشان خوانده می‌شود معنای کلی آن را درک کنند با شعر آشنا می‌شدند!

بیت دوم این شعر ظاهرا برای بیشتر خوانندگان بسیار عجیب و سخت و نامفهوم است در حالیکه معنای بسیار واضحی دارد و فقط کافی است که آن را درست بخوانیم تا معنای آن آشکار شود ولی ظاهرا حتی صحیح خواندن آن هم برای عده‌ای واقعا مشکل است!

حرف «ی» در کلمه «حاضری» یای نکره است یعنی «یک شخص حاضر» مثل اینکه بگوییم «دانش آموزی» یعنی «یک دانش آموز ناشناس» که صرفا دانش آموز بودنش برایمان مهم است نه هویت شخصی اش. پس «حاضری» یعنی ناشناسی که حضور دارد.

اما حرف «ی» در کلمه «هستی» را هم می‌توان یای سجع درنظر گرفت که در اینصورت کلمه «هستی» همان «هست» یا «وجود دارد» معنا می‌دهد (چنانکه در جمله «و آن راه چنان دراز بودی که آن را پایان نمی‌نمود»، فعل «بودی» همان «بود» است که با یک حرف یاء بصورت آهنگین و مسجع درآمده است) و مفهوم مصراع «هرجا که هستی حاضری از دور بر ما ناظری» چنین است : «هرجا که کسی حاضر هست (یعنی بنده‌ای از بندگان تو حاضر است و بعبارت دیگر، یعنی هرجا که ما بندگانت حضور داریم)، تو از دور (یعنی بطور نامحسوس برای ما) برما ناظر هستی» و هم می‌توان آن را یای استمراری درنظر گرفت که در ادبیات کهن در بسیاری از مواقع بجای آوردن «می» بر سر فعل، با آوردن «ی» در آخر فعل آن را تبدیل به فعل استمراری می‌کردند مثل معنای عبارت «چنان گفتی» که «چنان می‌گفت» است و در بیت ششم همین شعر، «فرستی» ، «می‌فرستد» معنی می‌دهد. با این فرض، معنای مصراع اینطور است که «هرجا که همیشه حاضری وجود دارد تو از دور (یعنی بطور نامحسوس برای ما) برما ناظری» یعنی جایی که بطور مستمر حاضرانی هستند و چون در این عالم همیشه حاضرانی وجود دارند (یعنی نوع بشر) پس خدا هم بطور مستمر (و البته بطور نامحسوس) بر آنان ناظر است.

مامیترا در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۱۶ در پاسخ به علی میرزایی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

هر کسی کو دور ماند از اصلِ ...

ما ز فلک بوده ایم

حفیظ احمدی در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۴۵ دربارهٔ مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳:

با سلام و خسته نباشید.

زنده یاد رحیم مهریار غزلخوان پرآوازه افغانستان این شعر مشتاق را در قالب آهنگی خوانده است.

Sedigh Amiri در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:

درود فراوان بر شما بزرگواران.

به گمانم واژه‌ی ((  که  )) در مصرع دومِ بیت دوم ، دوبار آمده که دومی به نظر اضافیه. با توجه به وزن ابیات.

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۴:

ز تیر و ز پیکان جهان تیره گشت
همی افتاب اندران خیره گشت

farhad heshmati در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ فایز » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲:

درود🙏

در مصرع وفا در خطه‌ی ارمن زمین است، منظور از (ارمن زمین) ارمنستان است.

مجتبی در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۸ - گل پنهان:

گمان میکنم مقصود این شعر ، رعایت حجاب و عفاف میباشد، که گفته شده :
"

نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت

مپوش روی، بروی تو شادمان شده‌ایم

"

و در بیت سوّم میگویند:
"

جواب داد، کازین گوشه‌گیری و پرهیز

عجب مدار، که از چشم تو بد نهان شده‌ایم

"

 

مجتبی در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۸ - گل پنهان:

سلام، و باید در بیت سوم
"چشمِ تو بد" به "چشمِ بد" تبدیل شود

رومینا در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

جناب رضا ساقی ، با تفسیر شما غزل حافظ رو راحت و روان درک میکنم . حیف که تفسیرتون برای این غزل نیست

سید رضا نوعی ( حکیم ) در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۵ - در بیان اینکه خودی از عشق و محبت استحکام می پذیرد:

 

1- اصل ماجرای به اسارت درآمدن دختر حاتم طائی در منابع شیعه و اهل سنت  نقل شده که موضوع مربوط به جنگ حنین در سال هشتم هجرت است که دختر حاتم طائی نیز در میان اسرای طایفه ( طی ) بود که به همراه سایر اسرا به مدینه آورده شدند . اقبال نیز در ابیات مزبور به همین موضوع اشاره می کند :

در مصافی پیش آن گردون سریر
دختر سردار طی آمد اسیر

 

✔️منابعی که قضیه مزبور را نقل کردند عبارتند از : (( البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۶۴، تاریخ ابن خلدون ج ۲، ص ۴۷۱ - مستدرک الوسائل ج ۱۱، ص ۱۹۳ – ۱۹۴ - الجمل و النصره لسید العتره شیخ مفید ص 27 ))

2- اما اینکه اقبال می گوید : آن دختر ( پای در زنجیر و هم بی پرده بود ....) به معنی لخت و عریان بودن دختر حاتم نیست ، بلکه منظور وی از بی پرده بودن مشارالیها ، بی حاجب و بی حریم بودن آن دختر است و اینکه در بیت بعد می گوید پیامبر ( چادر خود پیش روی او کشید ) منظور رفتار خوب پیامبر نسبت به آن دختر و جامه ای در خور و نیکو به او بخشیدن ایشان و فرستادن محترمانه او به همراه فردی مطمئن به قبیله اش می باشد .

 

اتفاقا همین رفتار خوب و شایسته پیامبر (ص) با آن دختر به احترام سخاوت مندی پدرش ( حاتم طائی ) ، موجب شد که آن دختر این موضوع را در بازگشت برای برادرش تعریف کرد و برادرش نیز بخاطر همین رفتار پیامبر ، مسلمان شد و در ادامه به جمع یاران با وفای امیرالمومنین (ع) پیوست .

 

3- نقل شده است پیامبر اسلام(ص) به فرزند حاتم فرمودند: «خداوند عذاب‏ را به دلیل سخاوت از پدرت دور نمود» 

 

📚الاختصاص شیخ مفید ص 253 - الاستیعاب ابن عبدالبر ج ۳، ص157

 

4- در سخن اقبال کمی اغراق در بی چادری و لخت و عریان بودن دختر حاتم آمده که  آن نوعی اغراق و غلو شاعرانه می باشد . اقبال از داستان مزبور یک برداشت اجتماعی نیز می کند و آنرا با وضعیت مسلمانان در عصر کنونی تطبیق می دهد زیرا از نظر اقبال وضع اجتماع مسلمانان از آن بانوی طی بدتر شده است؛ در آن زمان مسلمانان بر دیگران احسان می کردند اما امروز بر عکس، مسلمانان محتاجند و دیگران بر آنها منت می گذارند.

 

ما از آن خاتون طی عریان تریم
پیش اقوام جهان بی چادریم

 

 از آنجایی که شاعر مدتی را در اروپا به سر برده است و به تکنولوژی جدید در عرصه های مختلف از نزدیک آشنایی دارد و ضرورت احساس می کند که ای کاش این تکنولوژی در دست مسلمانان می بود تا از آن استفاده انسانی می کردند. اقبال این احتیاج و درماندگی امت مسلمان را در حال حاضر به بی چادری ( کنایه از نوعی اسارت ، تحت استعمار قدرت های استکباری و آسیب پذیر بودن آنان ) تعبیر کرده .

 

5- سعدی نیز جریان مزبور ( اسارت دختر حاتم ) را به شکل دیگری نقل کرده که نکاتی غیر قابل قبول در آن است ، و آن بد رفتاری مسلمان با اسرا و قتلِ عام آنان می باشد ، که این امر هرگز با واقعیت تطبیق نمی کند ، پیامبر (ص) هرگز اجازه ظلم به اسرا را نمی داد ، مسلمانان ناگزیر بودند بدستور پیامبر با اسرا خوش رفتاری کرده و از آب و غذا و پوشاک خود به آنان بدهند و حتی  مسلمانان مجاز به مُثلِه کردن اجساد دشمن و یا مسموم کردن آب شرب و چشمه ها و بریدن درختان نیز نبودند .

 

اما سعدی طوری موضوع را گزارش کرده که مسلمانان ، اسیران بی گناه و بی دفاع را از دم تیغ گزراندند و چون گریه و زاری دختر حاتم به گوش پیامبر رسید ، دستور عفو اسیران توسط ایشان صادر شد که این مسلما اغراق گویی است و اصلا با واقعیت انطباق ندارد 

 

سعدی شیرازی در باب دوم بوستان به این شرح نقل می کند:

 

شنیدم که طی در زمان رسول
نکردند منشور ایمان قبول

فرستاد لشکر بشیر و نذیر
گرفتند از ایشان گروهی اسیر

بفرمود کشتن به شمشیر کین
که ناپاک بودند و ناپاک دین

زنی گفت: «من دختر حاتمم
بخواهید از این نامور حاکمم

کرم کن به جان من ای محترم
که مولای من بود ز اهل کرم

به فرمان پیغمبر نیک رای
گشادند زنجیرش از دست و پای

در آن قوم باقی نهادند تیغ
که رانند سیلاب خون بی دریغ

به زاری به شمشیر زن گفت زن
مرا نیز با جمله گردن بزن

مروت نبینم رهایی زبند
به تنها و یارانم اندر کمند

همی گفت و گریان بر احوال طی
به سمع رسول آمد آواز وی

ببخشود آن قوم و دیگر عطا
که هرگز نکرد اصل گوهر خطا 

📚 (بوستان سعدی/63).

 

👈همانطوریکه دربالا توضیح داده شد بدرفتاری با اسیران آنهم در حضور پیامبر (ص) و قتلِ عام آنان ، غیر قابل قبول است . جالب است که در ابیات فوق سعدی به پیامبر (ص) دروغی را نسبت می دهد و آن این است که ایشان دستور قتل اسیران را بخاطر مشرک بودنشان داد  ( بفرمود کشتن به شمشیر کین / که ناپاک بودند و ناپاک دین ) و پس از قتلِ عام گروهی از اسرا ء ، صرفاً بخاطر گریه و زاری و التماس دختر حاتم ، بقیه را بخشیده ، حال آنکه هرگز چنین چیزی در سیره پیامبر (ص ) نبوده است .

 

✔️اتفاقا پیامبر اکرم (ص) از فرصت اسارت دشمنان به بهترین نحو برای تبلیغ و ترویج اسلام و تربیت آنان استفاده می کرد . می فرمود کسانی که اسلام بیاورند ، آزاد هستند و کسانی که نمی خواهند اسلام بیاورند مجبور به این کار نیستند لیکن برای آزادی خود اگر به ده نفر مسلمان سواد بیاموزند ، آزاد می گردند و سایر افراد می بایست در قبال غرامت ، آزاد شوند اما در طول مدت اسارتشان ،  مسلمانان موظف به خوش رفتاری با آنان بودند .

 

✔️از آیه‌۴ محمد/۴۷ ( ... ( ... حَتَّیٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّیٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ...) نیز استفاده می‌شود که کشتن اسیر پس از پیروزی جایز نیست و آنان باید با فدیه یا بدون فدیه آزاد گردند: «فَشُدُّوا الوَثاقَ فَاِمّا مَنّا بَعدُ و اِمّا فِداءً» سرّ تقدم «مَنّاً» بر «فِداءً»، ترجیح حرمت نفس بر گرفتن مال است؛ یعنی در حد امکان باید بر اسیر منت گذاشت و او را بدون گرفتن فدیه ، در راه خدا آزاد کرد. منظور از منت گذاشتن یعنی لطف کردن به اسیر است ، نه سرزنش نمودن و آزار روحی و تحقیر او . 

 

✔️اما اهل سنت معتقدند  آزاد کردن اسیران کافر جایز نیست؛ زیرا موجب ملحق شدن آنان به دشمن و تقویت جبهه کفر می‌شود و به آیه  «ما کانَ لِنَبِیّ اَن یَکونَ لَهُ اَسری حَتّی یُثخِنَ فِی الاَرضِ تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنیا» استناد می کنند حال آنکه آیه مزبور مربوط به جنگ بدر و زمان مستقر نبودن اسلام بود ولی این حکم در جنگ های بعدی با آیه 4 سوره محمد ، نسخ گردید . لیکن سعدی تحت تاثیر چنین تفکری ، کشتن اسیران را جایز می داند .

 

۱
۱۰۴۲
۱۰۴۳
۱۰۴۴
۱۰۴۵
۱۰۴۶
۵۴۶۱