گنجور

حاشیه‌ها

دکتر صحافیان در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲:

در نویدی آرزو بخش: ای دوستان! دختر زیبا و هوس انگیز تاک- شراب- از پرده نشینی( ایهام: پنهان بودن یا در خم ماندن برای رسبدن)توبه کرده و با اجازه محتسب- پلیس شرعی- به میانمان آمده است. * زن بد مجاز از شحنه( دهخدا)
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
راه درازی( از خم تا محفل) را برای حضور مشتاق و شوق آفرین در مجلسمان طی کرده است، عرقش را پاک کنید تا نفسی تازه کند و دلیل دوری و مستوری را بازگوید.
( بیت اضافه در خانلری:جای آن است که در عقد وصالش گیرند/ دختری مست چنین کاین همه مستوری کرد)
۳- و بالاتر از آن، این که نوازنده عشق* نیز به محفل اضافه شده و با نواختن در پرده مستانه، درد خماریمان را چاره کرده است.
* همان که " عجب ساز و نوایی دارد" و هر نغمه‌اش " راه به جایی دارد.
۴- -این مستی شور آفرین عاشفان است ولی- ننگ آلوده شدن خرفه ریایی زاهد به شراب، نه با هفت بار شستن- برای تطهیر ظرف سگ - و نه با صد آتش پاک نمی‌شود.
۵-نهال نوپای وصال با نسیمش شکوفا شد، آری بلبل خوش آواز با برگ گل سوری( گل سرخ دمشقی برای گلاب)به نشاط رسید.( خانلری: نه شگفت ار گل طبعم...مرغ شبخوان...).
۶- ای حافظ! افتادگی و خاکساری را - که از عشق به دست می‌‌آید- از دست نده چه آنکه بر ما رشک می‌برد( ابلیس و یا زاهد و مدعی) دین و دنیایش را به سبب این غرور از دست داد.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

پیوند به وبگاه بیرونی 

مبارکه عابدپور در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۶ - حکایت برادران ظالم و عادل و عاقبت ایشان:

چو بختش نگون بود در کاف کن.... کاف کن به چه معنیه ؟

مبارکه عابدپور در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۹ - حکایت:

میندای در مصرع میندای گلگونه بر روی زشت به چه معنیه؟

حمیدرضا ابراهیمی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۸ - گفتار اندر سلامت گوشه‌نشینی و صبر بر ایذاء خلق:

پس از بیت چهارم در کلیات سعدی تحریر و تصحیح شده توسط استاد حسن میرخانی این بیت نوشته شده که به نظر میرسد بیت "فراهم نشینند تردامنان..... " نتیجه گیری از این بیت هست:
اگر در ریاضت شوی همچو موم
وگر کاملی در فنون و علوم

ضمن تشکر از جناب حمیدرضا محمدی، از نظر بنده بیت اول و چهل و یکم با حالتی موقوف المعانی خوانده شده اند که اگر به معنی آن توجه شود حالتی اخباری دارند.

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳:

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان 

معنی بیت اول 

۱  _ من به اینکه در بیرون شهر صحرای مصفا و دلگشا وجود دارد چه کار دارم ؟ هر کجا که دوست در کنارم باشد ، همان جا برای من جایی خوش و خرم است .

[قرین : نزدیک و کنار ، همنشین / جناس مضارع : هست ، است ] 

معنی بیت دوم 

۲  _ در شگفتم از کسی که یک بار روی تو را دیده است ، ولی در تمام عمر باز هم اندیشه ء سیر و تماشا را در سر می پروراند .

[ کنابه : سر چیزی یا کاری داشتن /ایهام تناسب : بین " سر " در معنای " راس " که در اینجا مورد نظر نیست با " روی " / مجاز مرسل : سر به علاقه ء ظرف و مظروف ( فکر ) 

معنی بیت سوم 

۳ _ اگر به جای پرداختن به یاد دوست به خود توجهی داری  ، به وصل دوست امیدوار مباش و تصور دوست را هم‌از ذهن پاک کن .

[ ذکر : یاد / پروا : توجه و التفات   ، ترس و بیم / خیال بستن : گمان و تصور کردن ] 

معنی بیت چهارم 

۴  _ اگر عشق مثل لشکری قهار بر سرزمین دل غلبه یافت آماده باش ، زیرا در هر بامداد از این سرزمین ( دل ) چیزی به غارت می رود .

[ ولایت : سرزمین / یغما : تاراج و غارت / تشبیه : دل به ولایت عشق به لشکر ( اضافه ء تشبیهی ) / کنایه : به دست بودن  ( اگاه و هوشیار بودن، مراقب بودن  )

معنی بیت پنجم 

۵  _ با باد از این جهت که بویی از زلف تو به من می رساند ، سر خوشم و شادی ها دارم ، اگر چه دیگران بر این باد پیمایی و بی حاصلی کارم خرده می گیرند .

[ عیش : خوشی و عشرت و شادی / کنایه : باد پیمودن ( کار بیهوده و بی فایده کردن ) / جناس زاید : با، باد]

معنی بیت ششم 

۶  _ تو که در هر تاب گیسویت دانایی را اسیر کرده ای ، کی مجال می یابی تا به دیوانگانی چون ما بپردازی؟

[ فراغ : آسایش و آرامش / صحبت : مصاحبت و همنشینی / کنایه : دیوانگان ( عاشقان ) / تضاد : دیوانگان ، دانا / تشبیه : مو به کمند مانند شده است ]

معنی بیت هفتم 

۷  _ از دست بلای عشق تو به هرکجا که می روم می بینیم  که گروهی فغان و افسوس سر داده اند ، و گروهی دیگر خار غم عشق تو را در پای دارند و گرفتارند .

[ کنایه : دست بر سر نهادن ( ناله و فغان کردن ) / خار در پا شکستن ( رنج و آزار دیدن ) ]

معنی بیت هشتم 

۸  _ اگر چه سرو ظاهرا دارای قامتی بلند است ، اما هزار سرو هم از لحاظ معنا به پای قامت تو نمی رسند.

[ معنی : حقیقت و باطن / صورت : ظاهر و شکل / بلند بالا : بلند قد و قامت / تضاد : معنی ، صورت / تشبیه تفضیلی : تشبیه قامت معشوق به سرو و برتری قامت یار بر آن ]

معنی بیت نهم 

۹ _ چه کسی به تو گفته است که با دستان نگهبانت به من حلوا بچشانی ؟ با دستان خود به من زهر بده که چون تو آن را می دهی  برایم از حلوا شیرین تر است 

[ دهم : مرا بدهد"م " ضمیر متصل مفعولی است / تضاد : حلوا ، زهر / جناس تام : که ( ضمیر ) ، که ( حرف ربط ) /  آرایه ء تکرار : حلوا ]

معنی بیت دهم 

۱۰  _ تنها من نیستم که در جهان گرفتار عشق شدم ، بلکه به هر سوی که بنگری ، آن را در گرو عشقی خواهی یافت 

[ رهین : گروه و مدیون / کنایه : در سر آمدن ( دچار گشتن ) ] 

معنی بیت یازدهم 

۱۱ _ چگونه بر تو رواست که سعدی را ملامت کنی ، در حالی که تو در ساحلی امن قدم می زنی و سعدی در میان دریا گرفتار است ؟ 

[ ملامت : عتاب و سرزنش / کنار : ساحل / کنایه : بر کنار بودن ( آرام و آسایش داشتن ) ، در دریا بودن ( بی قرار و پریشان بودن ) / تناسب : کنار ، دریا / تضاد : کنار ،میان ] 

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:

وزن : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات 

معنی بیت اول 

۱ _ درد عشق و دوستداری دردی است که هیچ طبیبی نمی تواند آن را درمان کند ، بنابراین اگر کسی که مبتلا به این درد است ناله سر دهد ، عجیب به نظر نمی رسد ، زیرا جز ناله راهی ندارد .

[ درد : احساس نیاز و تمنای شدید برای رسیدن به معشوق ، درد طلب عشق / غریب عجیب و شگفت ، تازه و نو / تتاسب : درد ، طبیب ،دردمند / جناس زاید : درد ،دردمند / آرایه ء تکرار : درد ، عشق ]

معنی بیت دوم 

۲ _ آنان که عاشق نیستند ،می دانند که دیوانگان عشق  به سخنان نصیحت کنندگان و به اندرز معلمان توجهی ندارند و دست از عشق بر نمی دارند .

[ مجانین : جمع مجنون ،دیوانگان / پروا : میل و توجه / ناصح : نصیحت کننده و پند دهنده / ادیب : دانا و دانشمند و سخن دان / تضاد : عاقلان ، مجانین ]

معنی بیت سوم 

۳  _ هر کس عشق را همانند شرابی نوش نکرده و به ته مانده های شراب درد عشق نرسیده باشد ، یعنی تا انتهای عشق نرفته باشد ، شکی نیست که از زندگی خویش بهره ای نبرده است .

[ نصیب : بهره و قسمت / تشبیه : عشق به شراب ، دَرد به دُرد ( اضافه ء تشبیهی ) / جناس ناقص : دُرد ،دَرد ]

معنی بیت چهارم 

۴  _ طیبات :جمع طیبه ، چیزهای پاکیزه و خوشبو / طیب : بوی خوش ، پاک و پاکیزه / تناسب : مشک ، عود ، عنبر ، بو ، طیب / نوعی جناس زاید و ناقص : طیّب ، طیب ]

معنی بیت پنجم 

۵  _ اگر شکاری که به دام افتاده است ، از کمند بگریزد شگفت نیست .شگفت و عجب این است که شکار در کمند ماندن و آنجا جان دادن را ترجیح می دهد 

[ بوالعجب : بسیار عجیب و غریب / تناسب : صید ،کمند / جناس اشتقاق : بوالعجب ، عجب ]

معنی بیت ششم 

۶  _ اگر دوست بداند که من در راه دوستی چه رنجی را تحمل می کنم   ، ( خواهد فهمید ) از ستمی که دشمن و نگهبان معشوق بر من روا می دارد ،واهمه ای ندارم .

[ تضاد:  دوست ، دشمن / جناس لاحق : گر ، بر ]

معنی بیت هفتم 

چشم دشمن بر داستان غم انگیز من اشک ریخت . شگفتا که بیگانه لطف و عنایتی بر من دارد ، ولی در خویش و آشنای من وفا وجود ندارد !

[ حدیث : سخن ، ماجرا ، افسانه و داستان / فضل : احسان و بخشش / غریب : بیگانه / قریب : خویش و آشنا / جناس لفظی ، لاحق و تضاد  : غریب ، قریب ]

معنی بیت هشتم 

۸  _ گل ( معشوق ) آنچنان خندیده که بی تاب گشته و به پشت افتاده است و از گرفتاری بلبل ( عاشق ) آگاهی ندارد .

[ قفا : پشت / مشغله : شور و غوغا ، هیاهو / عندلیب : بلبل ، / تناسب : گل ، عندلیب / استعاره ء مکنیه : گل ( به قرینه ء به قفا افتادن و خبر نداشتن ) / استعاره ء مصرّحه : خندیدن ( شکفتن ) ] 

معنی بیت نهم 

۹  _ ای سعدی ، از دست دوست به چه کسی شکایت می کنی ؟ آیا می دانی که چشم پوشیدن از دوست ممکن نیست ، پس باید دوری او را تحمل کنی .

[ حبیب : معشوق ]

 منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:

وزن : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان 

معنی بیت اول 

۱  _ کیست آن که اندیشه ء پیوستن به تو را در ذهن نمی پروراند یا به تو نمی نگرد ؟ بی تردید چنین کسی توان نگریستن ندارد .

[ خاطر : فکر و اندیشه ، دل / نظر : نگاه ، توجه و عنایت / مگر : قید تاکید است ، همانا ، یقینا / ناظر : چشم / کنایه : سر چیزی یا کاری داشتن ( قصد و توجه به امری داشتن ) / جناس اشتقاق : نظر ، ناظر ]

معنی بیت دوم 

۲ _ حلال نیست که هر کس چهره ء تو را ببیند ، بلکه برای کسی که چشمی پاک ندارد ، این مشاهده حرام است .

[ دیدار : چهره و صورت / نظر : نگاه ، چشم / تضاد : حلال ، حرام / ایهام تناسب : بین " دیدار " در معنای غیر منظورش ، یعنی اسم مصدر از دیدن با" بیند " ]

معنی بیت سوم 

۳ _ بی تردید همه چنین ذوق و سلیقه ای را که من دارم ، ندارند ، زیرا چیزی که من توان دیدن آن را دارم ، بر دیگری آشکار نمی گردد.

[ مگر : قید تاکید است ، همانا به تحقیق / ذوق : نشاط و شادی / ظاهر : معلوم و آشکار / جناس ناقص و لاحق : مگر ، نگر ، دگر ]

معنی بیت چهارم 

هر شبی به روز می رسد و روز هم پایان می پذیرد ، اما شبی که در آن من به وصال معشوق نایل آیم ، پایان ناپذیر است .

[ زوال : نقصان و نابودی ، و در اصطلاح نجومی متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان به سوی مغرب ./ تضاد : شب ، روز ]

معنی ببت پنجم

۵  _ آن کس که با ناز و کرشمه ء زیبا رویان معاملتی دارد  ، اگر نتواند داغ جفای آنان را تاب آورد بی وفاست .

[ غمزه : ناز و عشوه ، اشاره به چشم و ابرو / خوبان : جمع خوب ، زیبا رویان / تشبیه : جفا به داغ ( اضافه تشبیهی )]

معنی بیت ششم 

۶  _ هر کسی که سر پنجهء حنا بسته ء تو را بنگرد ، با خود خواهد گفت که اگر کسی به خاطر این دست ها جان بازد یا با این دستها کشته شود ، عجیب نیست .

[ مخضوب : خضاب شده و رنگین ،و خضاب رنگ کردن با حنا و گلگونه است ]

معنی بیت هفتم 

۷  _ به من اندکی توجه داشته باش ، زیرا من در تمام وجود خویش حتی سر مویی را هم نمی شناسم که به ذکر تو مشغول نباشد .

[ دانستن : شناختن / ذاکر بودن : به یاد بودن ، دعاگو بودن ./ کنایه : سر مو ( چیز بسیار اندک ) / جناس تام : سر مو ( اندکی ) ، سر مو ( در معنای حقیقی ) ] 

معنی بیت هشتم 

۸  _همه می دانند که عاشق  دل از کف داده چاره ای جز شکیبایی ندارد  ، اما چه می تواند کرد که توان شکیبایی ندارد ؟ 

[ کنایه : سودا زده ( شیفته و دیوانه و عاشق ) دلشده ( مضطرب و سرگردان ، عاشق و گرفتار )] 

معنی بیت نهم 

۹  _ با خود می گفتم که مدتی غم دل را با تو در میان نهم ، اما دلم به این کار رضایت نمی دهد و یا بی حضور دل ممکن نیست ، پس تا چه حدی می توانم شکوه هایم را بیان کنم ؟ چون می دانم  این گلایه ها زبانی است و از صمیم قلب نیست .

[ جناس اشتقاق : گفته بودم ، بگویم / جناس زاید : چندی ، چند / تضاد معنوی  : به زبان ، دل / ایهام : دلم حاضر نیست ۱_ دلم راضی نمی شود  ۲ _ دلم حضور ندارد]

معنی بیت دهم 

۱۰  _ اگر تمام مردم به من بی توجه باشند و مرا خوار کنند ، تحمل آن برایم آسان است .تو مرا از نظر دور مدار ، زیرا کسی را که تو خوار کنی یار دیگری ندارد .

[ سهل : آسان و ساده / مخذول : اسم مفعول از خذلان ، خوار کرده شده / ناصر : یاری کننده / کنایه : از چشم افتادن ( بی مقدار و خوار شدن )]

معنی بیت یازدهم 

۱۱  _ سعدی از تمام دنیا تو را بر گزیده و به تو توجه دارد .آری ، اراده ای که در راه رسیدن به تو به کار گرفته شود ،نارسا نیست .

[ التفات : توجه / همت : در لغت به معنی بلند نظری و در نزد صوفیان ،قصد و کوشش دل است به جمیع قوای روحانی به جانب حق برای حصول کمال خود و یاد دیگری / مصروف : صرف شده و به کار رفته / قاصر : نارسا و ناقص ]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:

وزن : مفعول مفاعلن مفاعیل 

معنی بیت اول 

۱  _ اگر دلم بتواند دوری تو را تحمل کند یا نکند ، چاره ء دیگری ندارد و فقط باید در این راه شکیبایی پیش گیرد .

معنی بیت دوم 

۲  _ ای سرور ، بر حذر باش از اینکه به سرمنزل معشوقان گام نهی ، زیرا رهایی از آنجا ممکن نیست ! 

[ خواجه : لقبی است برای وزیران ، آقا سرور / زنهار : شبه جمله است ، امان ، البته ( که در این معنی تاکید را می رساند .)/ کنایه : دلستانان ( معشوقان دلربا و زیبا رو ، ره به در نبودن ( راه فرار و گریز گاهی وجود نداشتن ) .]

معنی بیت سوم 

۳ _ تمام مردم دنیا می دانند که آنچه عقل برای رهایی از عشق می اندیشد ، اعتباری ندارد .

[ تضاد : عشق ، عقل / استعاره ء مکنیه ( تشخیص ): اندیشه ء عقل .]

معنی بیت چهارم 

۴  _ همه به من می گویند او را رها کن و به جانبی دیگر روی آور ، اما باید دانست که عزیز تر از جهتی که به او منتهی می شود ، جانب و جهتی یافت نمی شود 

معنی بیت پنجم 

۵ _ سراسر باغ و بوستان را زیر پای گذاشتم ، اما هیچ درختی را ندیدم که چون تو برومند باشد .

[ ثمر : میوه / تناسب : بوستان ، درخت ، ثمر /استعاره ء مرکب : بیت با توجه به ابیات پیشین در معنای غیر حقیقی به کار رفته است ( دنیا را گشتم ، بهتر از او یافت نمی شود )]

معنی بیت ششم 

۶  _ من چه ارمغانی می توانم به تو بدهم که شایستهء تو باشد ؟ چرا که من تنها جانی دارم و جان هم بهایی ندارد تا برای یک بار نگریستن به تو نثار شود .

[ در خور : لایق و سزاوار / تحفه : ارمغان و هدیه / بهای یک نظر : ارزش یک نگاه و دیدن .]

معنی بیت هفتم 

۷  _ می دانی چه کسی از عشق آگاه است ؟ کسی که تنها از دوست آگاهی دارد و جز او به چیزی نمی اندیشد و از هیچ چیز خبر ندارد .

معنی بیت هشتم 

۸  _ ای سعدی ، از آنجا که هنوز امید رسیدن به دوست در ما زایل نگشته است ، بنا براین ترسی از جان باختن و سر در انداختن نداریم .

[ اندیشه : ترس و بیم ]

معنی بیت نهم 

۹ _ پروانه  در اثر عاشق بودن گرد سر شمع می گشت ودر معرض خطر قرار داشت ، اما اکنون که عشق او را سوزانید ، دیگر هیچ خطری او را تهدید نمی کند .

[ استعاره ء مرکب : بیت با قرینه ء ابیات دیگر غزل در معنای مجازی و به علاقه ء شباهت به کار رفته است .( عاشق در خطر بود .اکنون که در راه عشق جان باخت ، دیگر خطری برایش وجود ندارد .)]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

TOD GHOST در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۱۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷:

بنازم

رضا درویشی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۲۴ در پاسخ به سهراب فرسیو دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۳ - عذر انگیزی در نظم کتاب:

سلام دوست عزیز ، شاعر قصد گفتن شرایط سن های مختلف را داشته و فرمودن ، چو شصت آمد نشست آمد به دیوار یعنی:بعد از شصت سالگی به دلیل ناتوانی پای دیوار نشسته ، این میتونه استعاره به مشکلات کمردرد داشته باشه که در این سن به وجود میاد ، و  اگر چوشصت آمد نشست آمد پدیدار هم در نظر بگیریم باز هم  تفاوت زیادی در معنی نداریم ،یعنی:بعد از سن شصت سالگی ناتوان میشوی 

رضا جهانگیری در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

سلام.بیت دوم منظوم بجای مظلوم نوشته شود

کوروش در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:

ملح یعنی نمک

Behroz Marzban در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر:

سلام خسته نباشید این قصیده بسیار زیبا و مهشور است اگر امکانش هست صوتیش هم بذارید

علیرضا منصوری در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب:

اصل اول شاهنامه

 به نام خداوند جان و خرد       کز این برتر اندیشه بر نگذرد

 

خداوند نام و خداوند جای      خداوند روزی ده رهنمای

سخن هرچه گویم همه گفته اند     بر باغ دانش همه رفته اند

#علیرضا_منصوری

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۷ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷:

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات 

معنی بیت اول 

۱ _ ای کسی که دوری از یار را مشکل ترین دشواری ها می دانستی ، بدان که اگر امید رسیدن به یار وجود داشته باشد ،تحمل جدایی او اصلا سخت نیست .

[ همچنان : قید است به معنی همانا ، به درستی و یقینا می باشد / تضاد : فراق ، وصل ]

معنی بیت دوم 

۲ _ مردم باید بیدار  باشند تا از سیل اشک چشم من بگریزند ، اما شگفتا من وقتی می گریم که هیچ کس بیدار نیست تا سیل اشک مرا ببیند و بگریزد !

[ آب : اشک /آرایه ء تکرار : بیدار ]

معنی بیت سوم 

۳ _ نوک قلم مژگان با سرخی خون دیدگانم بر چهره ام که به صفحه ای سفید می ماند ، حدیث دلم را می نگارد ، یعنی حال زارم از چهره ام پیداست و نیاز به بیان حال نیست .

[ سرخی : مرکبی سرخ که بدآن نویسند /بیاض : کتابچه و دفتر سفید نانوشته ، /استعاره ء مکنیه : نوک مژگان ( نوک قلم مژگان ) به قرینه ء دانستن / تشبیه : روی به بیاض ( اضافه ء تشبیهی ) /تناسب  : سرخی ، زرد / ایهام تناسب : بین " بیاض " در معنای غیر منظورش که "سفید " باشد با " سرخی و زرد " 

معنی بیت چهارم 

۴ _ از عاشقان عیب جویی کردم ، ناگزیر خود عاشق شدم . آری ، برای عقوبت گناه عیب جویی عشاق این عقوبتی که بدآن دچار آمده ام ( عاشق شدن ) عقوبت سختی نیست .

[ لاجرم : به ناچار ، ناگزیر / عقوبت : کیفر و عذاب /کنایه : بیدل ( بی قرار و شیدا و عاشق )]

معنی بیت پنجم 

۵  _ ای باد سحر گاهی ، اگر بر سر کوی یار ، که ما اجازه ء شرفیابی بدآن را نیافته ایم گذری کردی ، از جانب ما بر آستان او درود فرست .

اتفاق افتادن : پیش آمدن / حضرت : درگاه ، پیشگاه / بار : اجازه و رخصت .]

معنی بیت ششم 

۶  _ بارها در اثر بی سر و سامانی و شیفتگی روی به دیوار کرده ام و از مردم گریخته ام ، زیرا اگر اندوه دل با آنان در میان نهم ، فرقی با دیوار بی روح ندارند و حال مرا در نمی یابند .

[ کنایه : روی به دیوار آوردن ( خلوت گزیدن ، تنها شدن ، منزوی گشتن ) ]

معنی بیت هفتم 

۷  _ ما از مردم روی بر می گردانیم و با آنان سخن نمی گوییم ، زیرا اگر سخن گفتن ضرورتی داشته باشد ، فقط آن را با یار در میان می نهیم نه با بیگانگان .

[ حدیث : صحبت و گفتگو / اغیار : جمع غیر ، بیگانگان / کنایه : زبان اندر کشیدن ( خاموش شدن ) روی اندر کشیدن ( روی بر گردانیدن ) /جناس زاید : یار ، اغیار / تضاد : هست ، نیست .] 

معنی بیت هشتم 

۸_ تو بر کاری توانایی ، الا بر آزار من ، زیرا اگر تیغ تیزت را هم فرود آوری ، در نظرم آزار نیست ، بلکه لطف است .

[ استثنای منقطع : استثنا کردن " آزارمن " از توانایی انجام هر کار  برای افزودن نکته ء لطیفی است که در مصراع دوم آورده است ]

معنی بیت نهم 

۹ _ تحمل نیش زنبور عسل برای بر گرفتن عسل از کندوی او واجب است و نیز با یاد عشق شیرین حمل کردن کوه بیستون سخت به نظر نمی آید .

[ احتمال : تحمل و پایداری / نوش : شهد و عسل ، هر جیز شیرین / بیستون : کوهی در حدود ۴۰ کیلومتری کرمانشاه کنار جاده ء همدان ، فرهاد در عشق شیرین رقیب خسرو پرویز بود.خسرو عهد کرد که اگر فرهاد کوه بیستون را بکند ، شیرین را به او واگذارد . فرهاد در آرزوی وصال شیرین به کندن کوه می پردازد ، از این رو ، فرهاد به کوهکن مشهور است / شیرین : شاهزاده ء ارمنی و معشوقه ء خسرو پرویز است /جناس اشتقاق : احتمال ، حمل / جناس لاحق و تضاد : نیش ، نوش / ایهام تناسب : بین " شیرین " در معنای غیر منظورش .با " نوش " / تلمیح : اشاره به دایتان فرهاد و شیرین .]

معنی بیت دهم 

۱۰  _ تو به سرو شباهت داری ، اما از این روی که سرو نمی خرامد ، تو از او زیباتری و نیز به ماه می مانی ، اما چون ماه توان گفتن ندارد ، به پای تو نمی رسد .

[ مانی : از مصدر مانستن ، شباهت داری / رفتار : حرکت و خرامیدن ./ تشبیه تفضیلی : تشبیه معشوق به سرو و ماه و برتری یار بر آن دو / آرایه ء تکرار : سرو ، ماه ]

معنی بیت یازدهم 

۱۱ _ اگر کار دلم در راه عشق تو به جنون کشیده است ، این را عیب او مدان ، زیرا این عیب و نقصان در همه چیز هست   همچنانکه ماه  تمام می کاهد و کم نور می شود و زر ناخالصی و غش دارد و در کنار گل خار دیده می شود .

[ بدر : ماه تمام، ماه شب چهارده  / عیب داشتن زر : ناخالصی و ناسرگی در طلا ]

معنی بیت دوازدهم 

۱۲  _ لَوحَشَ الله : جمله ء دعایی ، در اصل لا اَو حَشَهُ الله ، خدا وحشت ندهد او را ، در مقام تحسین و تعجب می آید / بالا : قامت / سرو سهی بیت ۱۴ غزل ۱۳ / دوّار : بسیار گردنده /کنایه : گنبد دوار ( آسمان) استعاره ء مصرحه : سرو ( معشوق ) ]

معنی بیت سیزدهم 

۱۳ _ دوستانم به من می گویند : ای سعدی ، برای تفرج و گشایش خاطر به گلزار آی و در آنجا مقیم شو ، اما من گلی ( معشوقی ) را دوست دارم که جایش در گلزارنیست .

[ خیمه زدن : اقامت کردن / جناس زاید : گل ، گلزار /"استعاره ء مصرحه : گل ( معشوق ) ]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ من بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

توکل در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۷ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۵۱ در پاسخ به احسان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

فرمودید ادبیات بقالی نیست که هر جا گفتند ماست و دوغ منظور همان ماست و دوغ باشد و نتیجه گرفتید چون حافظ گفته هر چه کردم از دولت قرآن است پس منظور از شراب هم شراب انگوری نیست . چطور اینجا که حافظ گفته قرآن منظورش دقیقا همین قرآن نازل شده کتاب مسلمانان است اما اگر بگه شراب منظورش چیز دیگری است ؟ این چه استدلالی است شما دارید ؟ طبق نظر شما پس ادبیات بقالی نیست که حافظ بگه قرآن منظورش همین کتاب قرآن باشه 

آرشام آتش زر در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۷ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۳۴ در پاسخ به رضا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵:

درود بر شما ، که این مورد رو گوشزد فرمودید . عالی بود ، دقیقا باید با همین لهجه خوانده بشه : ( سلامالیک) نه سلام علیک ، کاملا درست اشاره کردید 

جمال برهمندی در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۷ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

جامی ست که عقل آفرین میزندش

صد بوسه ی مهر بر جبین میزندش

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف 

میسازد و باز بر زمین میزندش 

آرشام آتش زر در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۷ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:

درود بر آقای فریدون فرح اندوز که انقدر زیبات اشعار را میخوانند. سربلند باشید قربان. 

Mehdi Sanjaghi در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۷ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲:

گر خواهی که بدانی کجا شروع شد نزاع    فیلم  محلل ببین و ببین کجا شروع شد وداع

۱
۱۰۴۰
۱۰۴۱
۱۰۴۲
۱۰۴۳
۱۰۴۴
۵۴۶۲