بهر پرسیدنم ای مایهٔ ناز آمدهای
بندهات من که عجب بندهنواز آمدهای
تا به گنجشک دل ما چه رسد آه که تو
مژه گیرندهتر از چنگل باز آمدهای
سرو من اینقدر این سرکشی و ناز چرا
گر به دلجویی ارباب نیاز آمدهای
چه به جا از من غارتزده مانده است که تو
رفته و دین و دلم برده و باز آمدهای
چه غم از عجز و نیاز منت ای سرو روان
که ز سر تا به قدم عشوه و ناز آمدهای
آشکارا نشود چون ز دلم سر غمت
که درین خانه به جاسوسی راز آمدهای
نرسد آفت گلچین به تو ای گلبن ناز
که ز خوبی همه برگ و همه ساز آمدهای
بیندت گر به برم غیر به خون چون نتپد
که عجب خصمکش و دوستنواز آمدهای
زآتش عشق سزد لاف خلوصت مشتاق
تو که در بوتهٔ محنت به گداز آمدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات و چالشهای عشق میپردازد. شاعر از معشوق خود میپرسد که چرا به سراغ او آمده است و به ناز و زیباییاش توجه میکند. او به احساس نیاز و عجز خود اشاره میکند و به نوعی دلتنگی و غمناک بودنش را بیان میکند. همچنین شاعر به تضاد میان خوشی و رنج عشق اشاره میکند و میگوید که چگونه معشوق در عین زیبایی و ملایمت، میتواند دل او را بشکند. در نهایت، این شعر شادی و غم عشق را در جلوههای مختلفش به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای محبوب نازنین، برای پرسیدن حال من آمدهای. من بندهای هستم که شگفتانگیز است که تو تا این حد محبتنما آمدهای.
هوش مصنوعی: دل ما به اندازهای کوچک و ناچیز است که به گنجشک هم نمیرسد؛ آه، چقدر تو زیبا و دلربا آمدهای، مثل یک پرنده شکاری که با چشمان تیزبینش همهچیز را میبیند.
هوش مصنوعی: سرو من! چرا این قدر سرکش و ناز میکنی، اگر به دلجویی و تسلای من نیاز داری؟
هوش مصنوعی: پس از رفتن تو، چه چیز از منِ به شدت آسیبدیده باقی مانده است؟ تو تمام ایمان و احساساتم را دزدیدهای و حالا دوباره بازگشتهای.
هوش مصنوعی: نگران نباش، حتی اگر نیاز و ناتوانی من زیاد باشد، تو ای محبوب زیبا که از سر تا پای خود با جذابیت و ناز آمدهای، به من امید میدهی.
هوش مصنوعی: دلتنگی و غم من را به کسی نگو، چرا که تو با نیت جاسوسی و کشف رازها به اینجا آمدهای و من نمیخواهم که درد و ناراحتیام مشخص شود.
هوش مصنوعی: آفتی که گلچین را میزند به تو نمیرسد، ای گلستان زیبا! زیرا تو از خوبیها به وجود آمدهای و همه برگها و سازها به خاطر تو آمدهاند.
هوش مصنوعی: اگر تو را در این نزدیکی ببینم، چه جای تعجب که دشمنی که به خونریزی معروف است، اکنون با مهربانی و دوستی نزد من آمده است.
هوش مصنوعی: از آتش عشق، شایسته است که به پاکی و صداقت خود ببالیم، چون تو که در سختیها و مشکلها، در حال آزمون و تحمل هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که با سلسلهٔ زلف دراز آمدهای
فرصتت باد که دیوانهنواز آمدهای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
[...]
دلربایانه دگر بر سر ناز آمدهای
از دل من چه به جا مانده که باز آمدهای
از عرق زلف تو چون رشته گوهر شده است
همهجا گرچه به تمکین و به ناز آمدهای
در بغل شیشه و در دست قدح، در بر چنگ
[...]
با سپاه مژه از قتل که باز آمدهای
که به خون غرقه تو چون چنگل باز آمدهای
عاشقان تو چو پیرامن تو شعله شمع
محفلافروز ولی دوستگداز آمدهای
به حرمخانه دلهای خرابت ره نیست
[...]
ای که با لشکر مژگان دراز آمدهای
دل که تاراج تو شد بهر چه باز آمدهای
دگران ناز فروشند ولیکن گه و گاه
تو پریچهره سراپا همه ناز آمدهای
عجب است ای شه خوبان که به صید مگسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.