همایون در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴:
غزل وجود
جلال دین اینجا تا بیت هفتم میخواهد همه را مست کند تا صحبت خود را از بیت
می میاور زان بیاور که می از وی جوش کرد
آغاز کند و از وجود بگوید
همه را مست میخواهد حتی اگر می خوشه انگور لازم است برای خواب آلودگان و می دُردانگیز برای صافیان و می پالوده برای صوفیان، تا از وجود بگوید که همه از آن موجود میشوند وجودی که در عدم جای دارد و موجود نیست و هر روز نو را پدید می آورد و هرکس که از راه دل با وجود رابطه دارد چون شمس هر روز مشرقی تازه می آورد
او گشودگی به وجود را پشت سر نهاده و بادپیمایی و افشاندگی را از وجود می آورد و برندگی و درندگی را با خنجر وجود، تا هر چه خواب آلودگی و غم فرسودگی را بدرد و از انسان دور سازد
فتوحی رودمعجنی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۵۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۶:
این غزل صائب جوابی است به غزل حافظ با مطلع «کنون که بر کفِ گل جامِ بادهٔ صاف است»
صائب در این غزل به مصاف با حافظ برخاسته است. حافظ گفته است :
«ببر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشهنشینان ز قاف تا قاف است»
اما صائب با او موافق نیست می گوید:
«نمیتوان ز گرانان به گوشهگیری رست
که کوه بر دل عنقا ز قاف تا قاف است».
و تعریض سخت بر حافظ در این بیت صائب آشکار است:
به نقش پردۀ غیب است تا دلت مایل
هنوز آینه سینه تو ناصاف است
صائب، به حافظ که پایبند نقش پردۀ غیب است می گوید که هنوز ناصاف هستی اگر در پی نقش بندی غیبی، و به کار نگارندۀ غیب در پردۀ اسرار و سر پنهان در تتق غیب می اندیشی هنوز سینۀ تو ناصاف است.
به باور صائب، حقیقت را با سخن می توان ایجاد کرد ، با صناعت سخن. او در همین غزل می گوید که هیچ حجتی بالاتر از کلام نیست؛ تا سخن هست نیازی به دعوی و لاف نیست، تار و پود جهان در کف سخنباف است. کمتر شاعری در زبان فارسی می شناسیم که چنین شأنی برای سخنسازی و سخن پردازی قائل باشد.
ح ارسنجانی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۲۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲۵ - حکایت امیرالمؤمنین علی (ع) و سیرت پاک او:
چقدر سخنان متعصبان در این صفحه، شیرینی شعر رو به کام تلخ کرد.
ح ارسنجانی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۱۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲۵ - حکایت امیرالمؤمنین علی (ع) و سیرت پاک او:
چقدر سخنان متعصبان در این صفحه، شیرینی این شعر زیبا رو به کام تلخ کرد.
Amin Chatrrouz در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۳۳ در پاسخ به اسد محمدزاده دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
واقعا هم یکسره میکنه به زیبایی تمام
Amin Chatrrouz در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۳۰ در پاسخ به احمد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
ممنونم از معنی که کردین
بنظر من مصرع معنی این میشه که خب آن سنگین دل سیاهی زلفش خودش رهزن دینه بعد اومده جلوی این زلف زیبا چهره ای شبیه مشعل که خودش زیبا هست رو روشن کرده و زیبایی زلف رو خیلی بیشتر کرده که دیگه قشنگ آدم رو کافر می کنه.
تشکر
Amin Chatrrouz در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۲۵ در پاسخ به سعید ج دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
به نظر من این تمثیل خیلی به معنی بیت نزدیکه
Amin Chatrrouz در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۵۳ در پاسخ به علی میرزایی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
این رو گفته ولی نگفته که ما خود ملک هستم گفته یار ملکیم یعنی ما ماییم و ملک هم ملک پس احتمالا ما اصل خودمونیم نه ملک، این نظر من است شاید درست نباشد.
داود رهبری در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - گوهر اشک:
سلام خدمت همه ی دوستان و خوانندگان گرامی .
به نظر ، برخی دوستان که در گذشته مطالبی نگاشته اند ، دچار اشتباه شده اند .
به ویژه داستان واقعه ی عاشورا .
همانطور که برخی از دوستان اشاره نمودند ، این شعر « الهام » گرفته از یک قطعه ی ادبی یا یک داستان است که نویسنده ی « ایتالیایی تریللو » اولین بار ان را بصورت یک داستان کوتاه در آورده و در آن سه قطره که هر یک به نمایندگی از نوع خود سخن می گویند ، اشاره دارد .
اولین بار این داستان توسط پدر پروین اعتصامی یعنی « یوسف اعتصامی » ترجمه شده ، و به واسطه ی او به فرزندش ارائه گردیده . و پروین اعتصامی بعدها از این داستان الهام گرفته و شعر خود را به این سبک و سیاق در آورده است .
به نظر حقیر رد پای این مفاهیم را می توان در شعر « اشک یتیم » و برخی دیگر از اشعار او نیز مشاهده نمود .
1-
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
2-
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
1-
یتیم و پیرهزن، اینقدر خون دل نخورند
اگر بخانهٔ غارتگری فتد شرری
2-
برای همرهی و اتحاد با چو منی
خوش است اشک یتیمی و خون رنجبری
حتی به نظر میتوان پای را از این نیز فراتر گذاشت که به نظر پروین اعتصامی قصد داشته است قطره ی خون پادشاه که دارای غنا و لذات پادشاهی بوده را نیز با قطره ی خون سرشار از فقر و تنگدستی یک کارگر ، پیوند بزند ، پیوند با قطره ای اشک که از دل بر می آید و اشاره به آن دارد که این دو قطره اگر چه از دو موجودیت متفاوت است اما بهر حال این دو ، انسان اند .
باری از موضوع پرت نشویم که در بیت بالا باز ، به وضوح به سه قطره اشاره شده . قطره ی اول خون پادشاه ، دومی خون کارگر ، و سومی قطره ای که از دل بر می آید و حدفاصل و برزخ آنها است که این دو را با یکدیگر پیوند می دهد و می گوید که انسان ها در این مورد - روح لطیف و آه دل - به همترازی می رسند .
بهرحال باز در داستان تریللو نیز یقطره ای موجود است که رب النوع صبح آن را می مکند و از نظر غایب می کند .
ممنون بابت صبر و تحمل شما از زمانی که گذاشتید .
در صورتی که حقیر دچار اشتباه گردیده ام ، بنده را مطلع سازید .
با تشکر : دب درمان
فرحناز یوسفی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۴ - سخن دقیقی:
تگینان=دلاوران
تگین واژه ترکی است.
تگین به معنی پهلوانان توران است؛
گزین پهلوان به معنی پهلوانان ایرانی است.
گَروگَر=خداوند، دادگر
همایون در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:
هستی مرتبه دارد جهان پایین ترین است و دنیای ما بالاتر است و قلمرو جان بالاتر و زندگی انسان بالاتر و پهنه وجود بالاتر و سپاهان عدم بالا ترین
انسان با دل به همه بالایی ها راه دارد
از راه حس تنها با موجودات میتوان ارتباط داشت نه وجود
وجود موجود نیست، بلکه خود در عدم است
همایون در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴:
به به چه غزل شاهکاری از وجود و مستی آن
سپاس هنگامه عزیز با روشنگری در واژگان
عنقود: خوشه انگور
مغمود: پوشیده و در نیام
چندسدسال پس از جلال دّین عزیر فلسفه در غرب لنگ لنگان پی میبرد انسانی که به دازاین نرسد از وجود برخوردار نیست و تنها به نیاز های خود وابسته است و خوشی خود را با برطرف کردن نیاز فردی می سنجد و در پایان اسیر چنگ زمان میشود
اما آنکه راه رفت و برگشت وجود را می یابد، شادی هر لحظه او را سرشار می سازد و گذر زمان را در چنگ خود مهار میزند
امید نوروزی اصل در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۰۰ در پاسخ به پریسا دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست:
این مستزاد ملک الشعرا، در وصف روزگار کامروایی محمدعلی شاه، بعد از به توپ بستن مجلس مشروطه و متواری نمودن آزادی خواهان و ریختن خون تعدادی از جسورترین ایرانیان مخالف استبداد سروده شد. روایت روزهای سرد و سیاه استبداد صغیر. یادگاری از روزهای خاموشی عشق، سکوت شادی و تردید پیروزی مجدد.
ارشک دادور در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:
اجرای بسیار زیبای استاد شجریان در یکی از برنامه های موسیقی ایرانی درمایه ابوعطا به صورت آواز بهمراه ویولون استاد پرویز یاحقی و اجرای ترانه پنجره ای رو به باغ از بانو پروانه امیرافشاری
میکروباز در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۹۹:
به نظر من کلید درک مفهوم رباعی بالا رو باید در رباعی زیر پیدا کرد :
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
بیشتر توضیح نمیدم تا نظرات بقیه دوستان رو بشنوم.
امیرحسین آریا در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
عقل بهتر می نهد از کاینات
عارفان گویند مستی خوشتر است
نهادن : ذخیره کردن ، بهره بردن
واقعا گاهی از معانیِ عارف در دیدگاهِ استاد فقط باید سکوت کرد
امیرحسین آریا در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۴ در پاسخ به مهریار mohsen.298@gmail.com دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:
مهریار عزیز
خوانش شعر از لحاظِ وزن با " وَگَر " صحیح تر است
لاکن که در صورت خوانش به شکل " و اگر " ، حرفِ واو به صورت رابطِ اضافه خوانده می شود ( در معنا تغییری حاصل نمی شود و فقط وزن کمی آسیب میبیند )
پیروز باشید
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۲ - حکایت:
سلام
این بخش دوم, در ادامه یِ بخش اول در جواب آن پراکنده گویِ خبیث است که سعدی اذعان دارد که می تواند همچون حکیم توس, فردوسی, شعر حماسی بگوید ولی هدف از سرودن بوستان پند است نه رزم و جنگ!
زره پوش را چون تبرزین زدی
گذر کردی از مرد و بر زین زدی
انصافا ابیات این بخش شاهنامه ای است البته اگر از کلماتِ عربی آن صرفنظر کنید.
arya Fallah در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷:
عالی است
محسن جهان در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۸ - مجرم دانستن ایاز خود را درین شفاعتگری و عذر این جرم خواستن و در آن عذرگویی خود را مجرم دانستن و این شکستگی از شناخت و عظمت شاه خیزد کی أَنا أَعْلَمُکُمْ بِاللَّهِ وَ أَخْشیکُمْ لِللَّهِ وَ قالَ اللهُ تَعالی إِنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ العُلَماءُ: