گنجور

حاشیه‌گذاری‌های فرحناز یوسفی

فرحناز یوسفی

دانشجوی دکتری تخصصی زبان و ادبیات فارسی

نویسنده 19 عنوان کتاب

 


فرحناز یوسفی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱۰:

نوشته بدستار چیزی که برد

نَوَشته=پیچیده شده

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۵۲ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۹:

درود بر شما

سپاس از تکمیل اطلاعات

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۵۰ در پاسخ به محمد ایران‌نژاد دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۳:

درود آقای ایران نژاد گرامی

این بخش در شاهنامه مسکو نیامده و من نسخه های دیگر را ندیده ام، با توجه به اینکه استادان شاهنامه پژوه این بخش را الحاقی می دانند، صرفا جهت آشنایی به اشتراک گذاشته شد. 

 

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » مقدمة الکتاب:

اَخفَش=خردچشم، کسی که شب بهتر از روز می‌بیند

اَعمَش=کسی که از چشمش آب بریزد

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۵۹ دربارهٔ حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » مقدمة الکتاب:

چرم بزغاله=اشاره به برج جدی

قبضه کمان=اشاره به برج قوس

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۵۸ دربارهٔ حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » مقدمة الکتاب:

در شعر غریب اول به معنی شگفت

غریب دوم به معنی منفرد و یگانه

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۱۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - سوگندنامه‌ای که انوری در نفی هجو قبة اسلام بلخ گفته و اکابر بلخ را مدح کرده:

این قصیده از قصاید معروف انوری است که در مدح بلخ و تبرئه خود از اتهام هجو بلخ و نجات جان خود سروده است.

خیر خیرم کرد صاحب تهمت اندر هجو بلخ

تا همی گویند کافر نعمت آمد انوری

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح صاحب جلال‌الدین احمدبن مخلص:

وانگهی از لاجورد سرمدی بر چهره  «لام» 

لام=خطی به شکل حرف لام که با لاجورد برای چشم زخم می کشیدند. 

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۰:

سپه را ز (تَم) چشم ها تیره شد

تَم=آفتی است در چشم و آن را به عربی غشاوه گویند ، نابینایی.

 

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹:

شصت خم=اصطلاحی است برای کمند بلند. 

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹:

تو با این سپه پیش من رانده‌ای

همی گوز بر گنبد افشانده ای

گوز، جوز =گردو

گردو بر گنبد افشاندن ضرب المثلی است قدیمی و به معنای کار بیهوده کردن است. 

 

فرحناز یوسفی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۴ - سخن دقیقی:

تگینان=دلاوران

تگین واژه ترکی است. 

تگین به معنی پهلوانان توران است؛

گزین پهلوان به معنی پهلوانان ایرانی است.

گَروگَر=خداوند، دادگر

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، یکشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۵۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲۰:

پس از اینکه تور و سلم به دست منوچهر کشته شدند، سر آن ها را به شهر سارویهٔ مازندران که به ساری معروف است آوردند و پهلوی سر ایرج دفن کردند و بر سر هر یک گنبدی ساختند که هنوز به سه گنبدان مشهور است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، یکشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷:

وقتی فریدون آن پوست (لباس آهنگری) کاوه را بر سر نیزه دید، آن را با دیبای رومی و جواهرات مختلف تزیین کرد و به شکل کلاه درآورد و نوارهای زرد و سرخ و بنفش رنگ از آن آویزان کرد و آن را "درفش کاویانی" خواند و بر سر گذاشت. از آن به بعد هم هر کس که پادشاه می شد، این درفش را که نماد اتحاد و عدالت خواهی ایرانیان بود را بر سر می گذاشت. بعد از هر کس که به پادشاهی می رسید، مقداری جواهرات به آن چرم بی بها اضافه می کرد و به این شکل درفش کاویان از درخشش جواهرات مختلفی که به آن آویزان بود مثل روز روشن شده بود.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، یکشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱:

منوچهر کوتاه شده مینوچهر  است؛
یعنی کسی که چهره‌اش بهشتی است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، یکشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۳:

بر اساس تصحیح دکتر خالقی مطلق:
نشستند هر دو (پُر) اندیشگان
شده تیره روز جفاپیشگان
*
بدان مرد باهوش و با رای و (سنگ)
بگفتند با لابه بسیار گرم
*
و دیگر که (بی باک) و ناپاک دیو
ببرّد ز دل ترس گیهان خدیو

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷:

تکه‌ای از چرم کاوه بر تن خاکم بس است
مام من دامن نمی‌خواهد که (چین‌) دارش کنیم
#فرحناز_یوسفی

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۲:

منوچهر کوتاه شده مینوچهر است؛
یعنی کسی که چهره‌اش بهشتی است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۲:

یکی (خوب‌چهره) پرستنده دید
کجا نام او بود ماه‌آفرید
خوب‌چهره، بر اساس تصحیح استاد خالقی مطلق روان تر و مناسب تره.
*
کجا به معنی (که) است.
*
چو برجست و آمدش هنگام شوی
چو پروین شدش روی و چون (قیر) موی

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۱:

همه دیده پر آب و دل پر ز خون
نشسته به تیمار (مرگ) اندرون

 

۱
۲
۳
sunny dark_mode