گنجور

حاشیه‌گذاری‌های فتوحی رودمعجنی

فتوحی رودمعجنی

زادۀ 1343
درس‌خواندۀ ادبیات فارسی، دانشگاه تهران، 


فتوحی رودمعجنی در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۳ - مطلع سوم:

دید مرا گرفته لب، آتش پارسی ز تب / نطق من آب تازیان برده به نکتهٔ دری

آتش پارسی: تبخال است. در ذخیرۀ خوارزمشاهی آمده است : آماسی است که حوالی آن سرخ باشد و سخت سوزان و گرم باشد آن را آتش پارسی گویند. (ذخیره خوارزمشاهی، ج 1 ص 160). تصحیح محمدرضا محرری. انتشارات فرهنگستان علوم. 

فتوحی رودمعجنی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۳:

بزرگان ایران از انجمن نشسته به پیشش همه تن به تن

مصرع چیزی کم دارد
درست: «بزرگان ایران در آن انجمن» (در تصحیح خالقی مطلق)

فتوحی رودمعجنی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - قصیدهٔ انیس القلب در جواب قصیدهٔ بحر الابرار خاقانی:

در قرن دهم بغداد ملک ایران است.

 این قصیده‌‌ را فضولی در شهر  بغداد به پیروی خاقانی و امیرخسرو و جامی  سروده تا از ایران (بغداد) به دارالعدل روم (استانبول) بفرستد و تقدیم سلطان سلیمان عثمانی کند. در زمان سرودن این قصیده، شاه طهماسب پادشاه ایران است و سلطان سلیمان قانونی پادشاه عثمانی در استانبول (ب 134).  فضولی شهر خود، بغداد را مُلک ایران می‌داند (ب 133). فضولی را بزرگترین شاعر ترکی آذربایجانی در سدهٔ شانزدهم میلادی می‌دانند.

فتوحی رودمعجنی در ‫۲ سال قبل، شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۵۱ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۶:

این غزل صائب جوابی است به غزل حافظ با مطلع «کنون که بر کفِ گل جامِ بادهٔ صاف است»
صائب در این غزل به مصاف با حافظ برخاسته است. حافظ گفته است :
«ببر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشه‌نشینان ز قاف تا قاف است»

اما صائب با او موافق نیست می گوید:
«نمی‌توان ز گرانان به گوشه‌گیری رست 
که کوه بر دل عنقا ز قاف تا قاف است».

و تعریض سخت بر حافظ در این بیت صائب آشکار است:
به نقش پردۀ غیب است تا دلت مایل
هنوز آینه سینه تو ناصاف است

صائب، به حافظ که پایبند نقش پردۀ غیب است می گوید که هنوز ناصاف هستی اگر در پی نقش بندی غیبی، و به کار نگارندۀ غیب در پردۀ اسرار و سر پنهان در تتق غیب می اندیشی هنوز سینۀ تو ناصاف است. 
به باور صائب، حقیقت را با سخن می توان ایجاد کرد ، با صناعت سخن. او در همین غزل می گوید که هیچ حجتی بالاتر از کلام نیست؛ تا سخن هست نیازی به دعوی و لاف نیست، تار و پود جهان در کف سخن‌باف است. کمتر شاعری در زبان فارسی می شناسیم که چنین شأنی  برای سخن‌سازی و سخن پردازی قائل باشد. 

فتوحی رودمعجنی در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۱:

غزل در ستایش انسان است؛ با ابیاتی بسیار بلند در عظمت وجود آدمی آغاز می شود، در بیت سوم می گوید: (بالاتر ازین امکان نیست) «لیس فی الامکان اجمل من تناسب الوجود الانسانی»؛ اما از بیت چهارم آن نگاه بلند فرو می نشیند و بیت آخر هیچ تناسبی با آن آغاز بلند ندارد.

فتوحی رودمعجنی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۲۳ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:

این شعر را فیض کاشانی در تقابل با شعر رایج زمانش (طرز تازه) یا طرز نازک خیال گفته است.

فتوحی رودمعجنی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شاه عباس دوم و تاریخ اتمام بنای تالار عالی قاپو:

«مسند اقبال این تالار بادا جاودان »
ماده تاریخ در این مصرع معادل سال 1054 قمری است، در این سال صائب در اصفهان بوده و لقب ملک الشعرایی از شاه عباس ثانی گرفته است.

فتوحی رودمعجنی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۶:۲۷ دربارهٔ امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۱:

این غزل در دیوان سیف فرغانی هم هست که سیف فرغانی بدان پاسخ داده است.
کشدا با الف اطلاق از ویژگیهای سبک کهن است که از شعر عرب وام گرفته اند.
پیوند به وبگاه بیرونی

فتوحی رودمعجنی در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در مدح سلطان محمود و انتقاد از قصیدهٔ غضائری:

از جمله قصایدی که در مدح محمود غزنوی به غزنین فرستاده قصیدهٔ لامیهٔ معروف است که در آن از کثرت عطایای محمودی اظهار ملال کرده و از حیث ابتکار این معنی در میان شاعران شهرت خاص یافته‌است:
اگر کمال به جاه اندرست و جاه به مال
مرا ببین که ببینی کمال را به کمال
من آن کسم که به من تا به حشر فخر کند
هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
همه کس از قبل نیستی فغان دارند
گه ضعیفی و بیچارگی و سستی حال
من آن کسم که فغانم به چرخ زهره رسید
ز جود آن ملکی کم ز مال داد ملال
روا بود که ز بس بار شکر نعمت شاه
فغان کنم که ملالم گرفت زین اموال
چو شعر شکر فرستم ازین سپس بر شاه نگر چه خواهم گفتن ز کبر و غنج و دلال
بس ای ملک که نه لولو فروختم به سلم
بس ای ملک که نه گوهر فروختم به جوال
بس ای ملک که ازین شاعری و شعر مرا
ملک فریب بخوانند و جادوی محتال
بس ای ملک که جهان را به شبهت افگندی که زر سرخ است این یا شکسته سنگ و سفال
بس ای ملک که ضیاع من و عقار مرا
نه آفتاب مساحت کند نه باد شمال

فتوحی رودمعجنی در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۶ دربارهٔ عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۹:

این شعر را دولتشاه سمرقندی به رودکی نسبت داده است. ذیل ترجمۀ رودکی

فتوحی رودمعجنی در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۱:

ابیات غزل به همریخته است.
بیت مطلع در ردیف 4 است

فتوحی رودمعجنی در ‫۵ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۶:

ممدوح سلطان ملک عراق است در اوایل قرن هشتم، پس ایلخانی است.

فتوحی رودمعجنی در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح ناصرالدین طاهر:

روایت خیالین شاعر از نحوۀ سرودن این قصیده بدیع است.
انوری قصد نوشتن نامه ای به دلبر دارد اما ناگهان دلبر بر در می‌زند و از راه می رسد.
ابیات مدیحه را بر کاغذی نوشته به انوری شاعر می دهد تا فردا در دربار ناصر الدین طاهر بخواند.
شاعر به زیبایی ابیات مدح خود را به الهه شعرش نسبت می دهد.
این شکل از آفرینش مدح گرچه خیالی است اما در قصاید فارسی نادر است.