در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها سعیدا مصرع یا بیتی از اوحدی را عیناً نقل قول کرده است:
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۰ :: اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۱
سعیدا (بیت ۹): اوحدی خوش گفته ای بر روی یار - «بر گل از عنبر کمندی بسته ای»
اوحدی (بیت ۱): بر گل از عنبر کمندی بستهای - گرد ماه از مشک بندی بستهای
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب - از آسمان فتد نفتد قدر آفتاب
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:هر بامداد روی تو دیدن چو آفتاب - ما را رسد، که بیتو ندیدیم روی خواب
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - وله روح الله روحه:آن نفس را، که ناطقه گویند، بازیاب - تا روشنت شود سخن گنج در خراب
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰:عشق پرشور است و ما پراضطراب - یار بی رحم است و ما بی آب و تاب
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:یا بپوش آن روی زیبا در نقاب - یا دگر بیرون مرو چون آفتاب
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفاست - عقل تا در خانهٔ ما پیشوا و کدخداست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:مدتی شد تا دل ما صورت آن سرو راست - دوست میدارد، ولیکن زهرهٔ گفتن کراست؟
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴:خوش آن روزی که سر در راه آن ناآشنا باشد - غبار جادهٔ کویش به چشمم توتیا باشد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:نمیبینم بت خود را، نمیدانم کجا باشد؟ - دلم آرام چون گیرد؟ که جان از وی جدا باشد
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸:مروت های گردون جور و احسانش ستم باشد - غم اول لقمهٔ این [خوان و] الوانش الم باشد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد - دلش همخوابهٔ اندوه و جانش جفت غم باشد
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴:ساقیا ساغر شراب بیار - غم دلهای عاشقان بردار
سعیدا » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳:بس بلند است قصر و خانهٔ یار - در تصور ز سر فتد دستار
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:مگذر، ای ساربان، ز منزل یار - تا دمی در غمش بگریم زار
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - وله:سر پیوند ما ندارد یار - چون توان شد ز وصل برخوردار؟
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۷:یک قامت بلند به هر می کشیدنش - بالا برآید آب لطافت ز گردنش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴:گر دستها چو زلف در آرم به گردنش - کس را بدین قدر نتوان کرد سرزنش
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۸:منتظر جمال او انس و اجنه و ملک - آینه دار طلعتش هفت زمین و نه فلک
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک - دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵:به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزتر دارم - نه هر تخمی که کردم زیر خاک امید بردارم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۰:من از پیوستگان دل غریبی در سفر دارم - که بیاو آتش اندر جان و ناوک در جگر دارم
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۵:به دل ها ناوک انداز است دایم ابروان تو - جدا هرگز ندیدم تیر مژگان از کمان تو
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۳:به جان من، به جان من، به جان تو، به جان تو - که نام من نفرمایی فراموش از زبان تو
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۴:به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو - اگر بر نام من تیری بیندازد کمان تو
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۰:رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگاه - می برد دل های ظلمت دیده را چشم سیاه
سعیدا » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۹:کشت ما را انتظارت تیز ترا از نگاه - در نظرهای رقیبان گو شود عالم سیاه
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۰:چون همه ملک وجود خانهٔ شاهست و شاه - راه چه جویی به غیر؟ بیش چه پویی به راه؟
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۰:عهد با بالابلندی بسته ای - دل به شوخی خودپسندی بسته ای
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۱:بر گل از عنبر کمندی بستهای - گرد ماه از مشک بندی بستهای
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات خاص » شمارهٔ ۱ - از کرده پشیمانم ناکرده هراسانم:از خویش گریزانم راهیم به خود بنما - سرگشته و حیرانم چون باد پریشانم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶:آن دوست که میبینم، آن دوست که میدانم - تا آنکه رخش دیدم، او من شد و من آنم
-
سعیدا » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵:دانی که چیست بار ترازوی این دو دم - این پله اش حدیث حدوث است آن قدم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶:گر درد سر نباشدت، ای باد صبحدم - روزی به دستگیری ما رنجه کن قدم
-
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:آن ذات که عالم به طفیلش برپاست - عالم جوی و وجود آن کس دریاست
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:این فرع که دیدی همه از اصلی خاست - در ذات خود آن اصل نه افزود و نه کاست
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:دلدار مرا در غم و اندوه بکاست - یک روز برم به مهر ننشست و نخاست
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:قدش به درخت سرو میماند راست - زلفش به رسن، که پای بند دل ماست
-
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵:چندین نقشی که زیر این چرخ دوروست - دوری است تعلق اگرت یک سر موست
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:زلفت چو شب و چهره چو روزی نیکوست - من روز و شبت ز بهر آن دارم دوست
-
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶:با هر که دل رمیدهٔ ما پیوست - دیدیم که عاقبت دل ما را خست
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:در کارگه غیب چو نقاش نخست - جویندهٔ نقش خویشتن را میجست
-
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴:ای از خوف تو آسمان جامه کبود - وی در ره تو زمین مسکین به سجود
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۶:بی رنگ به رنگ چون تجلی بنمود - گشتند [عدوی] هم خلیل و نمرود
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴:گندم گونی که همچو کاهم بربود - نه مهر ز من خورد و نه خود مهر نمود
-
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴:یک سو شادی است در جهان یک سو غم - یک سو زخم است جمع و یک سو مرهم
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴:ای چشم تو کرده بر دلم مدغم غم - لعل تو جراحت دل و مرهم هم
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:بر گل چو نسیم سحری سود قدم - پوشیده نقاب غنچه بربود بدم
-
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷:آدم یک آدم است و یک صورت و جان - لیکن تفریق در مقام است و مکان
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۸:ای بسته میان تو کمر بر دل و جان - بادا دو جهان فدای آن موی میان
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹:عالم جسم و محمدش آمده جان - چو جان گفتم چو روح گردید روان
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰:ای از تو جهانیان به دادند و فغان - خورشید و قمر در طلبت سرگردان
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۲:عرفان به خدا هیچ ندارند جهان - این حرف سبک نیست گران است گران
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۴:وهمی به خیال کرده جا نام جهان - از وهم جهانیان شده سرگردان
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۵:بحری پنهان چو کرد جوش و طغیان - هر سو گردید موج هاست دست افشان
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:روی تو ز حسن لافها زد به جهان - لعل تو ز لطف طعنها زد در جان
-
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۰:ز خویش برده مرا چشم باده پیمایی - نگاه بر طرفی رفته و دلم جایی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۵:دمشق عشق شد این شهر و مصر زیبایی - ز حسن طلعت این دلبران یغمایی


