ساقیا ساغر شراب بیار
غم دلهای عاشقان بردار
راه عشاق بینوا سرکن
در طریق فنا قدم بردار
تشنگانند اوفتاده به خاک
از شراب وصال کن سرشار
در طریق وفا چو نافهٔ مشک
همه جان صحتند و تن بیمار
همگی همچو حلقهٔ زنجیر
در دل یکدگر گرفته قرار
روی شادی ز چشم ایشان محو
پشت غم گشته گردشان دیوار
بید مجنون باغ و راغ خودند
همه بی حاصلند و نیکوکار
در رز و باغ این گروه که نیست
نه خزان راه دارد و نه بهار
ظاهراً این گروه را منگر
همه سر خفته اند و دل بیدار
در مکانی کمند از کم کم
در زمانی ز بیشتر بسیار
همه هشیار مست کردارند
همه مست به کار خود هشیار
جمله از سر نهاده بار خودی
نه ز سر واقف و نه از دستار
همه را دیده همچو نرگس باز
همه را دل چو گل شکفته عذار
همگی همچو ما به کف دارند
آنچه دارند از پی ایثار
بوسه زن خاک پای یک یک را
سرمهٔ دیده ای به دست بیار
ای سیعدا تو هم از ایشانی
گرچه دارند از تو ایشان عار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد تا شراب بیاورد و غم دل عاشقان را بزداید. او به عشق و وفا اشاره میکند و میگوید که عاشقان در این راه دچار درد و رنج هستند. آنها در جستجوی وصال و خوشبختیاند، اما در این میان غمها و دشواریها نیز وجود دارد. شاعر توصیف میکند که این گروه در دل یکدیگر سرشار از محبت و همدلیاند، اما به ظاهر غمگین و خاموش به نظر میرسند. او به حالت عاشقان اشاره میکند که با وجود درد و رنج، همچنان به عشق و وفا پایبندند و از همدیگر حمایت میکنند. در نهایت، شاعر از دیگران میخواهد که بیدار باشند و از محبت و ایثار در میان خود غافل نشوند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، جام شراب را بیاور و غم دلهای عاشقان را از بین ببر.
هوش مصنوعی: عاشقان بیچاره را به طریقی برو که به نابودی منتهی میشود و در این مسیر گام بردار.
هوش مصنوعی: آنهایی که از عشق معشوق سیراب میشوند، همچون تشنگانی هستند که به زمین افتادهاند و در حال جان گرفتن از شراب وصالاند.
هوش مصنوعی: در مسیر وفا، مانند عطر خوش مشک، همه جانها سالم و توانمندند، اما تنها بیمار و ناتوانند.
هوش مصنوعی: همه مانند حلقههای زنجیر به یکدیگر وصل هستند و در دل یکدیگر آرامش دارند.
هوش مصنوعی: شادی که از نگاه آنها به وجود آمده، باعث شده که دیواری از غم دورشان شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: بید مجنون در باغ و سیاهچشمهایش، همه ناپایدارند و کارهای خوب انجام میدهند.
هوش مصنوعی: در باغ و گلزار این جمع، نه زمان خزان وجود دارد و نه فصل بهار.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این جمع، ظاهراً به خواب رفتهاند، اما در دلشان بیداری و هوشیاری وجود دارد.
هوش مصنوعی: در جایی که چیزهای اندک در گذر زمان به مقدار فراوانی تبدیل میشوند.
هوش مصنوعی: همه افرادی که هشیار و بیدار هستند، در واقع تحت تأثیر کارهای خود هستند و در عین حال، همه آنها در اثر فعالیتهایشان به نوعی در حال مستی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: همه چیز را با خودم به دوش میکشم؛ نه کسی از این موضوع باخبر است و نه هیچ نشانهای از آن در ظاهرم نمایان است.
هوش مصنوعی: همه را میبیند مانند نرگس، و دل همه مانند گل شکفته است که زیبایی و طراوت دارد.
هوش مصنوعی: همه مردم مثل ما، آنچه دارند را به خاطر ایثار و فداکاری به دست آوردهاند.
هوش مصنوعی: بوسیدن خاک پای هر کس مانند سرمهای است که برای چشمان خود به دست بیاورید.
هوش مصنوعی: ای سعیدا، تو هم از آن جماعت هستی، هرچند که آنان از تو شرمندهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رُخَش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.