گنجور

 
اوحدی

دمشق عشق شد این شهر و مصر زیبایی

ز حسن طلعت این دلبران یغمایی

ز تنگ شکر مصری برون نیاورند

به لطف شکر تنگ تو در شکر خایی

کمر که بسته‌ای، ای ماه، بر میان شب و روز

مگر به کشتن ما بسته‌ای که نگشایی؟

اگر به مصر غلامی عزیز شد چه عجب؟

به هر کجا که تو رفتی عزیز می‌آیی

چو روی باز کنی نیستی کم از یوسف

چو غنج و ناز کنی بهتر از زلیخایی

برو تو شهر بگو: تا دگر نیارایند

کزان جمال تو خود شهرها بیارایی

در سرای توبیت‌المقدسست امروز

رخ تو قبلهٔ شوریدگان شیدایی

به جنگ رفتن سلطان دگر چه محتاجست؟

که چون تو شاه سوارش به صلح می‌آیی

ز چین زلف تو چون اوحدی حدیثی گفت

برو مگیر، که آشفته بود و سودایی

چو هندوانت اگر سر به بندگی ننهد

به دست خود چو فرنگش بزن به رسوایی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

گرفتمت که رسیدی بدانچه می‌طلبی

گرفتمت که شدی آنچنان که می‌بایی

نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان

نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!

وطواط

بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی

چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی

مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو

کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟

زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا

[...]

سوزنی سمرقندی

بر من آمد دوش آن در چشم بینائی

ز بهر جستن تدبیر رای فردائی

هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد

بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی

چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
قوامی رازی

کریم بار خدایا به ما توبه شائی

غریب نیست اگر بر همه ببخشائی

اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم

نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی

به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

بزرگوارا در انتظار بخشش تو

نمانده است مرا طاقت شکیبائی

سه چیز رسم بود شاعران طامع را

نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی

اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه