گنجور

 
اوحدی

ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک

دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک

خوبان سزد که بر درت آیند سر به سر

وانگاه خاک پای تو بوسند یک به یک

هم ظاهر از دو چشم تو گردیده مردمی

هم روشن از دو لعل تو در دیده مردمک

آدم ز حسن روی تو گر بهره داشتی

از دیدنش به سجده بپرداختی ملک

صورتگران چین اگر آن چهره بنگرند

نقش نگارخانهٔ چین را کنند حک

گر چهرهٔ چو ماه به بامی برآوری

خورشید را ز شرم تو پنهان کند فلک

تنها نه اوحدیست به دام تو مبتلا

کین حال نیز در همه جایست مشترک

گر در وفای من بگمانی، بیازمای

زر خالصست و باک نمی‌دارد از محک

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سوزنی سمرقندی

مفکن به غمزه بر دل مجروح من نمک

وز من به قله سر مکش ای قبلهٔ نمک

دانم کز آب گرم دو چشمم به یک زمان

بگدازی از همه شکری یا همه نمک

ای ترک ماه‌چهره چه باشد اگر شبی

[...]

خاقانی

این گربه چشمک این سگک غوری غرک

سگسارک مخنثک و زشت کافرک

با من پلنگ سارک و روباه طبعک است

این خوک گردنک سگک دمنه گوهرک

بوده سگ رمنده و اکنون به بخت من

[...]

مجد همگر

والا یمین ملت و اسلام بار یک

آن در صفات آدمی و در صفا ملک

آن حاتم زمانه که دست سخاش کرد

آثار حاتم از ورق روزگار حک

وان چرخ کامکار که خورشید تیغ او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجد همگر
جهان ملک خاتون

ای شرمسار روی تو خورشید بر فلک

وای خیره در فروغ جمال تو مردمک

در آسمان حسن برافکن نقاب را

تا در کمال حسن تو حیران شود فلک

ای باد اگر به سوی نگارم گذر کنی

[...]

نظام قاری

ای پیکر خجسته چه نامی فدیت لک

دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک

دیدم کتان کهنه و گفتم فدیت لک

ارزد برم هنوز وصالت هزار لک

زان خار سوزنم عجب آمد که دوختند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه