گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد
دلش همخوابهٔ اندوه و جانش جفت غم باشد
حرامست ار کند روزی دلش میلی به بستانی
همایون دولتی کش چون تو باغی در حرم باشد
ز چشم لطف بر احوال مسکینان نظر میکن
که سلطان دولتی گردد، چو میلش بر حشم باشد
به غیر از نم نمیبیند ز دست گریه چشم من
بصر مشکل ببیند چونکه غرق آب و نم باشد
مکن دعوت به شیرینی مرا ز آن لب که در جنت
خسیسی گوید از حلوا، که در بند شکم باشد
چو بر جانم زدی زخمی، به لطفش مرهمی مینه
ز بهر این دل خسته نکو بنگر که هم باشد
چنین معشوقهای در شهر و آنگه دیدنش مشکل
کسی کز پای بنشیند به غایت بیقدم باشد
بساز، ای اوحدی، چون زر نداری، در جفای او
که اندر کشور خوبان جفا بر بیدرم باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و ناخوشایند یک گدا میپردازد که دلش به معشوقی پرزرق و برق وابسته است. او از حرام بودن آرزوهایش سخن میگوید، زیرا تنها نظارهگر زیباییهاست و قادر به دستیابی به آنها نیست. شاعر به وضوح درد و رنجش را در نتیجه جدایی از عشقش بیان میکند و حسرتی را که از عدم توجه معشوق به حال مسکینان و گدایان دارد، تشریح میکند. او همچنین بر فراز مشکلاتی که در زندگی پیش رویش است، تأکید میکند و به مخاطبش میگوید که حتی شیرینیهای زندگی نیز نمیتواند تسلیدهندهاش باشد، زیرا دل او در بند اندوه است. در نهایت، شاعر به زندگی سخت و جفای معشوق نسبت به او اشاره میکند و میگوید که در دنیای خوبان، بیپولی باعث ایجاد جفا میشود.
هوش مصنوعی: یک گدا که دلش به عشق محبوب با احساس باشد، دل او پر از غم و اندوه است و روحش نیز همراه با درد و ناراحتی زندگی میکند.
هوش مصنوعی: اگر دلش به باغی زیبا و با شکوه رغبت پیدا کند، این کار ناپسند است؛ زیرا مانند این است که باغی از گلها و زیباییها در حرم و مکان مقدسی قرار داشته باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و محبت به وضعیت بینوایان توجه کن، زیرا اگر این کار را بکنی، تو هم مانند یک سلطان قدرتمند خواهی شد، زمانی که دلت به کمک و خدمت به مردم میل کند.
هوش مصنوعی: چشم من جز گریه چیزی نمیبیند و اگر کسی بخواهد آن را ببیند، فراموش میکند چونکه غرق در آب و رطوبت است.
هوش مصنوعی: از آن لب که در بهشت هم بخیل است و از حلوا سخن میگوید، مرا به شیرینی دعوت نکن.
هوش مصنوعی: زمانی که بر روح من زشتی زدی، به نیکیاش درمانی مینهد. برای این دل خسته، نیک بنگر که هر دو در یک جا هستند.
هوش مصنوعی: در شهری چنین زیبا، دیدن معشوقهای سخت است و کسی که بخواهد او را ببیند، باید به خاطر زیباییاش به زانو درآید؛ زیرا فقط افرادی که دارای ویژگیهای خاصی هستند میتوانند او را درک کنند.
هوش مصنوعی: ای اوحدی، اگر پول و زر نداری، پس تلاش کن تا در میان زیباییها و خوبیها، با بیپولی خود را به دیگران نشان ندهی و در غم و اندوه نباشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زسر تا پا ی من گر همه اندوه و غم باشد
هنوز از اینچنین دردی که دارم از تو کم باشد
چگونه سر بسائی بر فلک کز غایت عزّت
به هر جا پا نهی سرها ترا زیر قدم باشد
غنیمت دان حضور درد و غم ای دل که دوران را
[...]
اگر جان دربهای می دهی بر می ستم باشد
که در میزان ماه مصر گوهر سنگ کم باشد
زوصل دختر رز در جوانی کام دل بستان
که در پیری می روشن چراغ صبحدم باشد
به اندک فرصتی تاک از درختان گشت رعناتر
[...]
عزیزی گفت با من دوش کای سلطان سوداگر
چرا با این قدر سامان به جنت متهم باشد
چو ماهی می کند جمع درم اما نمیداند
که صید ماهیی جایز بود کانرا درم باشد
بدو گفتم کریمش گرچه نتوان گفت البته
[...]
مروت های گردون جور و احسانش ستم باشد
غم اول لقمهٔ این [خوان و] الوانش الم باشد
حصیر کهنه را قیمت دل درویش می داند
سفال باده در دست سبوکش جام جم باشد
خیالم را ز عالم برده بیرون سرمه سا چشمی
[...]
جهان داور خدیوا آن توئی امروز در عالم
که پشت چرخ گردون پیش خدام تو خم باشد
نحوس چاکرانت از چه گرد آری تو کز طالع
سعود اخترانت جمله در سلک خدم باشد
میان با شگون و بی شگون فرق و تفاوت نه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.