سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب
از آسمان فتد نفتد قدر آفتاب
دیروز طرفه صحبت گرمی نداشتیم
ما و خدنگ غمزهٔ او زلف و پیچ و تاب
واعظ بیا ز حق مگذر خوب قسمتی است
ما و شراب ناب، تو و مست و احتساب
پستان داغ سینه به طفلی مکیده ام
کی می رود ز ذایقه ام لذت کباب؟
امروز زلف [و] طرهٔ شب را گشوده است
در آسمان آینه کن سیر ماهتاب
بی او مدان که باده کشان باده می کشند
چشمی است پر ز گریهٔ خم ساغر شراب
بالله از عمارت کونین بهتر است
تعمیر پایهٔ در و بام دل خراب
خواهی شوی نهان ز اجل پیشتر ز موت
زودی بپوش چشم سعیدا برو بخواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ حالاتی از سرگشتگی و عشق و زیباییهای زندگی است. شاعر از بیتوجهی به دنیا و احساسات عمیق خود سخن میگوید، با اشاره به نوشیدن شراب و لذتهایی که از آن میبرد. او زلف و طره شب را نماد زیباییهای عشق میداند و به زیبایی ماهتاب اشاره میکند. در نهایت، پیامهای عاشقانه و اهمیت زودگذر بودن زندگی و لذت بردن از لحظات جاری در برابر فراموشی و مرگ را مطرح میکند. شاعر از واعظ میخواهد که به حقایق زندگی توجه کند، زیرا زندگی کوتاه و پر از لذتهای زودگذر است.
هوش مصنوعی: عاشق تو چنان گیج و غرق در عشق است که هیچ درب و دنیایی نمیتواند او را به خود بکشد؛ حتی اگر نور آفتاب هم فرو بارد، او تنها با تو سر و کار دارد.
هوش مصنوعی: دیروز سخن دلنشینی بین ما نبود و نگاه جادویی او به موها و حالتهایش، دل را به درد آورد.
هوش مصنوعی: ای واعظ، به خاطر خدا از حق نگذرجو! قسمت خوب ما این است که از شراب ناب بهره ببریم، در حالی که تو در مستی و محاسبهی اعمال خود غرق شدهای.
هوش مصنوعی: من از سینهای که به حرارت عشق و نوازش است شیر خوردهام، آیا میتوانم از ذائقهام لذت کباب را فراموش کنم؟
هوش مصنوعی: امروز، موهای شب باز شده و در آسمان به شکل زیبایی درخشیده است. به آسمان نگاه کن و نظارهگر زیبایی ماه و تابش نور آن باش.
هوش مصنوعی: به تنهایی او، هرگز به حساب نمیآید که میگویند مینوشند، چرا که چشمی پر از اشک در کنار شراب وجود دارد.
هوش مصنوعی: به خدایی که قسم میخورم، ساخت و ساز برتر از این جهان، مرمت و بازسازی پایهٔ در و بام دل و روح خسته و ویران من است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از مرگ دور بمانی و پنهان شوی، پیش از آنکه از دنیا بروی، به سرعت چشمانت را ببند و آرام بخواب.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.