گنجور

حاشیه‌ها

نسترن محمودی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۲۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶:

میشه لطفا یکی بیت هفت و هشت رو برام معنی کنه؟ 

مسیحا در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۴۱ در پاسخ به صادق دقتي دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۶:

سپاس از توضیحات کامل

افشار سعدی‌خوانی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱:

خیام:

وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ

 

شیرینکام در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹:

با درود

در بیت 10 سه فعل وجود دارد که دو فعل برآنی در مصرع اول و برآنم در مصرع دوم صیغه های مختلف یک فعل هستند اما فعل برانی در مصرع دوم از مصدر راندن با دو فعل دیگر متفاوت است در عین حال در مصرع دوم رقص ضمیر یا جهش ضمیر مشاهده میشود یعنی «که از پیشم برانی» در اصل «که از پیش برانیم» میباشد 

بنظر بنده ابیات 10 و 11 موقوف المعانی هستند که از جمله «من برآنم» در انتهای بیت 10 حاصل میشود من برآن هستم که «که تا باشم خیالت ....»

محمد علی مشایخی (نافذ) در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:

سلام بر همه ادب دوستان عزیز

جند نکته در این غزل سعدی:

۱- غنا به کسر غ درست است. غِناء بر وزن فِعال

۲- معنی احتمال در مصراع «فقر من و غِنای تو جور تو و احتمال من» کشیدن بار جور است. احتمال یعنی حمل کردن.

۳- واو قبل از احتمال باید در واو  تو کشته شود تا وزن از بین نرود.

۴- در بین دکلمه ها از نظر من بهترین آنها مربوط به جناب حمید توانگر بود.

۵- گوینده یا خواننده باید اولاً شکل درست خواندن کلمات را بداند و ثانیا معانی ابیات را بداند تا بتواند حق مطلب ادا کند.

Pou Yan در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:

مکان باش اشاره دارد به آیه اقراء باسم ربّک الّذی خلق

نازگل شیخی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

ای پادشه خوبان داد از غم ...

......

 

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰:

وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن 

۱_حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد

بیان دوست به گفتار در نمی‌گنجد

معنی بیت : داستان عاشقی چیزی نیست که بتوان آن را در نامه و دفتر جای داد و سخن ، توانایی مسایل مربوط به دوست را ندارد.[ حدیث : سخن ،ماجرا ،افسانه و داستان / طومار : نامه  و دفتر / بیان : شرح و تفضیل ، دلیل و اثبات /تناسب :حدیث ،بیان ، گفتار]

۲_ سماع انس که دیوانگان از آن مستند

به سمع مردم هشیار در نمی‌گنجد

معنی بیت :سرود و پایکوبی انس و الفت که شیفتگان در اثر شنیدن آن سرمست می شوند ، چیزی نیست که مردم هوشیار بتوانند آنرا بشنوند [ سماع : نغمه و آواز ---> بیت سوم غزل ۷۱ /انس : دوستی و مودت ، خرمی / مست : بی خویش،و شوریده / سمع : گوش /تضاد : بین دیوانه و مست وبا هوشیار /جناس اشتقاق : سماع ، سمع ]

۳_میسرت نشود عاشقی و مستوری

ورع به خانه خمار در نمی‌گنجد

معنی بیت : عشق ورزیدن و پرهیزگار ماندن با هم میّسر نخواهد شد ، همان طور که ورع و پرهیز در خانهء میفروش یافت نمی شود.[میّسر شدن : ممکن شدن ،انجام یافتن / مستوری : تقوا و پاکدامنی ، نجابت و پارسایی / ورع : پارسایی و پرهیزگاری / خمّار : باده فروش /تضاد : عاشقی و مستوری /تناسب : مستوری و ورع ]

۴_چنان فراخ نشسته ایت یار در دلِ تنگ 

که بیش زحمت ِ اغیار در نمی گنجد 

معنی ببت : دوست آنچنان در همه جای دلِ تنگ ما قرار گرفته است که دیگر جایی برای ازدحام و مزاحمت بیگانگان باقی نمانده است.[ فراخ نشستن : پهن و گسترده نشستن ، جای گیر شدن / اغیار : جمع غیر ، نامحرمان و بیگانگان / تضاد : فراخ : تنگ / ایهام : زحمت ۱_ رنج و دردسر ۲_ انبوهی و ازدحام]

۵_تو را چنانکه تویی ،من صفت ندانم کرد

که عَرض ِ جامه به بازار ، در نمی گنجد 

معنی بیت : من تو را آنچنانکه هستی نمی توانم توصیف نمایم ، درست همان طور که عرضه کردن جامهء مرغوب ، در مقابل جامه های دیگر ، در بازار آسان نیست [صفت کردن : ستودن ، توصیف کردن / عرض جامه : عرضه ء جامه و متاع ]

۶_دگر به صورت هیچ آفریده دل ندهم 

که با تو صورت دیوار در نمی گنجد 

معنی بیت : دیگر عاشق چهره و هیات هیچ آفریده ای نخواهم شد، زیرا با وجود تو نقش های بر دیوار ارزشی ندارند[ صورت آفریده : ظاهر مخلوقات / با تو : در برابر و نقابل تو /کنایه : دل دادن ( عاشق شدن ،توجه کردن )/جناس تام : میان دو صورت ]

۷_خبر که می دهد امشب رقیبِ مسکین را ؟

که سگ به زاویه ء غار در نمی گنجد 

معنی بیت :امشب چه کسی به رقیب خبر می دهد که در زاویه ء خلوتگزینی ما که یار غار هستیم ، جایی برای او که همانند سگ است وجود ندارد ؟[ رقیب --->بیت نهم غزل ۸  /  مسکین : درمانده و بیچاره / زاویه : کُنج و بیغوله / رقیب به سگ تشبیه شده است .]

۸ _ چو گُل به بار بوَد ،همنشین ِ خار بوَد 

چو در کنار بوَد ،خار در نمی گنجد 

معنی بیت : انگاه که گل بر روی درخت باشد ، خار در کنارش دیده می شود ، اما وفتی گل ( معشوق ) در کنار آدمی باشد، جایی برای خار وجود نخواهد داشت .[ بار : شاحه / کنار : پهلو و آغوش / تضاد : گل به خار / جناس لاحق : بار ، خار ]

۹_ چنان ارادت و شوق است در میان دو دوست 

که سعی دشمن خونخوار  در نمی گنجد 

معنی ببت :میان دو دوست انچنان خلوص و اشتیاقی هست که تلاش دشمن خونخوار برای بر هم زدن این انس جایی ندارد .[ارادت دوستی از روی اخلاص و توجّه خاص /،تضاد : دویت ، دشمن ]

۱۰ _ به چشم دل نظرت می کنم ، که دیده ء سَر 

ز برق ِ شعله ء دیدار در نمی گنجد 

معنی بیت : با دیدهء باطن به تو می نگرم ، زیرا چشم سر در اثر نوری که از آتش رخسارت بر می خیزد ،توان نگریستن به تو را ندارد [ چشم دل : چشم باطن و بصیرت /دیدار : چهره /نظر : نگاه ]

۱۱_ز دوستان که تو را هست ،جای سعدی نیست 

گدا میان خریدار در نمی گنجد

معنی بیت:تو با دوستان بسیاری که گِردت را گرفته اند ، به سعدی توجّهی نداری ،آری ،گدا در میان خریداران جایی ندارد

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

 

 

 

 

فراهانی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

کتابی هست که باید خوندش درس زندگی داره من با پادکست فردوسی خوانی کتاب خوندم خیلی لذت بخشی بود

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹:

وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن

۱ _نه آن شبست که کس در میان ما گنجد

به خاک پایت اگر ذره در هوا گنجد

معنی بیت :امشب از آن شب هایی نیست که کسی بتواند میان ما قرار گیرد و موجب جدایی ما گردد .به خاک پایت سوگند یاد می کنم که حتی ذره هم با تمام کوچکی نمی تواند در هوای میان من و تو جای گیرد.[به خاک پایت :قسم به خاک پای تو / گنجیدن : جای داشتن .]

۲_کلاه ناز و تکبر بنه کمر بگشای

که چون تو سرو ندیدم که در قبا گنجد

معنی بیت : عشوه گری و غرور را همانند کلاهی از سر بردار و به گوشه ای بیفکن و کمربند خویش را باز کن ، زیرا من بلندقامتی چون تو ندیده ام که قبا گنجایش او را داشته باشد.[ ناز : عشوه ، عدم التفات معشوق به عاشق / قبا ---> بیت نهم غزل ۲۱ /کمر : کمربند / تشبیه : ناز و تکبر به کلاه /"معشوق به سرو مانند شده است/ کنابهد: کمرگشادن ( قطع نظر و ترک کردن از کاری ) / تناسب : کلاه ، کمر، قبا ]

۳_ز من حکایت هجران مپرس در شب وصل

عتاب کیست که در خلوت رضا گنجد

معنی بیت : در شب وصال از من داستان جدایی را مپرس ، زیرا سرزنش های روزگار جدایی جرات حضور در خلوت خشنودی ندارد.[ عتاب : ملامت و سرزنش /رضا : در لغت به معنی خشنود شدن و خشنودی است.و در اصطلاح ،سرور دل است به گذشتن قضا به آنچه پیش آید و نزد اهل سلوک ،رضا  عبارت است از لذت بردن در بلا و رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر است ."رضا مقامی است سخت شریف و خدای تعالی در کتاب خود متذکر شده است که رضای او از بندگانش اکبر و اقدم بر رضای بندگان از اوست  پس رضا باب الله اعظم است و بهشت دنیاست و به وسیله ء آن ،دل بنده در حکم خدای قرار گیرد و سکونت یابد " ( اللّمع فی التصوف ،۵۳ به نقل از شرح اصطلاحات تصوف ) رضا آخرین مرحله از سیر و سلوک است که بعد از توکّل قرار داردو عده ای از عرفا آن را حال و برخی مقام می دانند  .باید دانست که مقام رضا از تسلیم شدن بالاتر است، زیرا ممکن است انسان در برابر امری تسلیم گردد ، ولی راضی و خشنود نباشد./ تشبیه : رضا به خلوت ]

۴_مرا شکر منه و گل مریز در مجلس

میان خسرو و شیرین شکر کجا گنجد

معنی بیت : در محفل ما گل میفشان و شکر نثار مکن ، در میان خسرو و شیرین چه جایی برای شکر اصفهانی وجود دارد ؟ ( یعنی جایی وجود ندارد )[ خسرو وشیرین : ---> بیت ۴ غزل ۳۸ /شکر : بیت هشتم غزل ۷۸ / کنایه : شکر نهادن و گل ریختن برای کسی ( ستایش و تملق کسی را کردن ) / جناس تام : بین دو "شکر " /ایهام تناسب : بین "شکر " ( اول ) در معنای غیر منظورش با "شیرین "]

۵ _چو شور عشق درآمد قرار عقل نماند

درون مملکتی چون دو پادشا گنجد

معنی بیت : آنگاه که سور عشق از در در آید  ،عقل قرار از کف می دهد، به راستی چگونه در پادشاه می توانند بر سرزمینی فرمان برانند؟[ تضاد عقل و عشق ---> بیت شسم غزل ۱۳۶/،مصراع دوم در گلستان ، باب اول در سیرت پادشاهان حکایت سوم چنین آمده است : " ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند " ]

۶_نماند در سر سعدی ز بانگ رود و سرود

مجال آن که دگر پند پارسا گنجد

معنی بیت : سر سعدی از نوای رود و سرود چنان پر گشته است که دیگر جایی برای نصایح پارسا در آن باقی نمانده است.[ رود : نام بک نوع ساز /سرود : خوانندگی و گویندگی ،رقص و سماع و شعر / مجال آنکه : چه جای انکه ]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

 

 

 

 

مسعود خالقی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۰:

چو رسم به کوه سینا / ارنی بگویم او را چه تری چه لن ترانی / دهدم جواب من را نشوم غمین ، همین بس / که شنیدم آن صدا را سر خم می سلامت / شکند اگر سبو را (مسعود خالقی موری)    

قطره در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:

تا شما عارف را که بدانید؟ و عرفان را چگونه تعریف کنید؟ برداشتها متفاوت است. متاسفانه دید اکثر آدمها از عرفان گوشه ای نشستن و از خود بی خود شدن است. اما عرفای ما همه دانشمند و باسواد بوده اند. وچون مجبور بودند حقایق را از ترس جانشان در لفافه بگویند درک این موضوع سخت است. 

خنیاگر در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۶:

درود خدمت دوستان عزیزم 

من سالها فکر میکردم این دو بیتی بینظیر در مصراع سوم مشکل وزن داره که قطعا با گذشت زمان یکسری تغییراتی در متون ما ایجاد شده به عمد یا به سهو . با اینحال میخواستم نظرم رو در مورد وزن صحیح این دو بیتی باهاتون به اشتراک بگذارم ،مجددا تاکید می‌کنم که این فقط نظر شخصی بنده س و چه بسا که اشتباه باشه ولی شک ندارم که در مصرع سوم چیزی کمه .همگی پایدار باشید با احترام. 

شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی

هر لحظه به دام دگری بنشستی

گفتا شیخا تو هر آنچه گویی هستم

آیا تو چنان که مینمایی هستی؟

بابک توجه در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

جام می و خون دل،  هر یک به کسی دادند 

در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

به یاد باباطاهر 

اگر دستم رسد بر چرخ گردون

از او پرسم که این چون است و آن چون

یکی را می‌دهی صد ناز و نعمت

یکی را نان جو آلوده در خون

 

 

 

امیر عزیزی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

سلام بعضی دوستان معنی رو اشتباه نوشتن!!

مظفر طاهری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

دوستان لطفاً کار را سخت نگیرید.

به نظرم این غزل دغدغه‌های فکری و درگیری‌های درونی شاعر را به تصویر کشیده

چیزی که بخش زیادی از ادبیات جهان به آن اختصاص دارد

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:

وزن : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن 

۱_مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد 

کآشوب حُسنِ روی تو در عالَم اوفتد 

معنی بیت : مگذار گیسوانت این گونه بر هم بیفتد ، زیرا در این صورت زیبایی چهره ات آشوبی در جهان بر پای خواهد کرد.[ رها کردن : آزاد کردن ، هشتن و گذاشتن / بر هم افتادن : آشفته و پریشان شدن / حُسن : جمال و زیبایی /جناس لاحق : موی ،روی ]

۲_ گر در خیال خلق پری وار بگذری 

فریاد در نهاد  بنی آدم اوفتد 

معنی بیت : اگر مثل پری در خیال مردم به گردش  در آیی ، در نهاد آدمیان فریادی به پای خواهد شد [ پری وار : مانند پری بیت دوم غزل ۵۹  / نهاد : باطن ، دل و درون / بنی : پسران ، فرزندان ]

۳_ افتاده ء تو شد دلم ای دوست ، دست گیر 

در پای مفکنش که چنین دل کم اوفتد 

معنی : ای دوست ، دلم در راه تو از پای درآمده ، از من دستگیری کن و دلم را در زیر پای خویش میفکن ، زیرا چنین دلی کمتر یافت می شود .[ دست گیری کردن : نجات بخشیدن ، رهانیدن و رهایی دادن / کم اوفتادن (کم افتادن ): کم اتفاق افتادن و کم به دست آمدن ./کنایه : افتاده ( بیچاره و درمانده ، عاشق و دلداده ) /در پای افکندن ( خوار و زبون داشتن ) / جناس زاید : دوست ، دست / ایهام : دل کم اوفتد ۱_ دلی مثل دل من کمتر خواهی یافت .۲_ چنین دلی در پای تو کم خواهد افتاد ]

۴ _در رویت آن که تیغ نظر می کشد به جهل 

مانند من به تیر بلا محکم اوفتد 

معنی بیت : آن کسی که از سر نادانی به رویت تیغ نگاه می کشد  ، تیر بلا او را مثل من محکم از پای در می آورد .[ نظر: نگاه / تشبیه : نظر به تیغ و بلا به تیر]

۵ _ مشکن دلم که حقّهء راز نهان توست 

ترسم که راز در کف نامحرم  اوفتد 

معنی بیت : دلم را که صندوفچه ء گوهر راز توست ،مشکن ، زیرا در آن صورت راز عشق تو بر ملا گشته ، به دست نا اهلان  می افتد .[ حقّه : صندوقچه ء کوچکی  که در آن جواهر نهند ، دُرج و قوطی / ترسیدن : مطمین بودن و بیم داشتن / کنایه : دل شکستن / تشبیه : دل به حُقّه مانند شده است ]

۶_ وقت است اگر بیایی و لب بر لبم نهی 

چندم به جستجوی تو دم بر دم اوفتد ؟ 

معنی بیت : اکنون فرصت مناسبی است که بیایی و لب بر لبم نهی و مرا به بوسه ای مهمان سازی .آخر تا کی باید در جستجوی تو آه از پس آه از نهادم بر آید ؟[دم بر دم اوفتادن : تند نفس زدن و آه کشیدن /]

سعدی ، صبور باش بر این ریش دردناک 

باشد که اتفاق یکی مرهم اوفتد 

معنی بیت : ای سعدی ، بر این جراحت دردناک شکیبایی پیش گیر ، زیرا تواند بود که برای این زخم دورنت مرهمی یافت شود .[ ریش : زخم و جراحت / باشد که : امید است که / اتفاق اوفتادن : روی دادن ،صورت گرفتن / مرهم : دارویی که بر جراحت نهند .

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷:

وزن : فاعلاتن مفاعلن فع لن 

۱_پیش رویت قمر نمی تابد 

خور ز حُکم تو سر نمی تابد 

معنی بیت اول : پیش چهره ء تابانت ماه از تابش باز می ماند و خورشید هم از حکم تو سر پیچی نمی کند .[خور: خورشید / کنایه : سر تابیدن ( روی گردانیدن ، نا فرمانی کردن  ) /تشبیه تفضیلی : روی به قمر و قدرت معشوق به خورشید و برتری معشوق بر این دو ]

۲_ نیکویی خوی کن ، که نرگس مست 

.....  معنی : نیکویی را خوی و منش خویش قرار بده ، زیرا که نرگس مست...[نرگس : ---->بیت ششم غزل نود/ استعاره ء مصرّحه : نرگس مست (چشم خمار معشوق )

۳_.....    زُهره وقت سحر نمی تابد 

زهره : ---> بیت چهارم غزل ۱۳۳

" در بعضی نسخه ها این دو مصراع را یک بیت کرده اند ، ولی از یک نسخه چنین استنباط شد که دو بیت بوده  و از هر یک مصراعی ساقط شده .در نسخه های چاپی شعر را چنین نوشته اند : با درخشندگی چشم خوشت       زهره وقت سحر نمی تابد 

و این غزل در نسخ بسیار قدیم نیست ‌" مرحوم حبیب یغمایی این غزل را الحاقی و مشکوک می داند "

معنی : زهره در سحر گاهان نمی تابد 

۴_آتش اندر درون شب بنشست 

که تنورم مگر نمی تابد 

معنی بیت چهارم : از آنجا که سینه ء سوزانم روشنی ندارد ، آتش درون شب (خورشید )هم نمی تابد و روشنایی نمی بخشد .[ مگر : قید تاکید است ، همانا ، به درستی / حسن تعلیل : نبودن روشنایی در شب به دلیل نتابیدن تنور سینهء سعدی است .]

۵_بار عشقت کجا کشد دل من 

که قضا و قدر  نمی تابد ؟

معنی بیت : بار عشق تو را که حتی قضا و قدر هم از تحمل آن عاجزند ، دل من چگونه به دوش کشد و حمل کند ؟ [ قضا و قدر : حکم الهی ، سرنوشت / تابیدن : تحمل کردن /تشبیه : عشق به بار (اضافه ء تشبیهی)]

ناوک غمزه بر دل سعدی 

مزن ای جان ، چو بر نمی تابد 

معنی : ای جان ، تیر غمزه ات را بر دل سعدی مزن ، زیرا قادر به تحمل آن نیست .

[ ناوک : تیر کوچک / غمزه : ناز و عشوه ، اشاره به چشم و ابرو / تابیدن : تحمل کردن /تشبیه : غمزه به ناوک ]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

علی کشازرع در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

نباید در این غزل به دنبال معنیِ بیت به بیت بود. باید این غزل رو حس کرد مثل موسیقی. خیلی از غزلیات دیوان شمس همین ویژگی را دارند. مثل غزلِ؛ یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا ... 

۱
۹۲۷
۹۲۸
۹۲۹
۹۳۰
۹۳۱
۵۴۵۰