گنجور

حاشیه‌ها

حبیب شاکر در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:

سلام

واقعا عالی و بی نظیر است

حبیب شاکر در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۳۲ در پاسخ به ارسلان دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:

سلام .زنده باد بسیار عالی و پرمغز

محسن جهان در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

تفسیر ابیات ۱ الی ۳ فوق:

عارف عهد صفوی در این غزل از وصف خداوند و عدم توانایی بشر در درک وجود او سخن می‌گوید:

اگرچه بدلیل ملحوظ نشدن در بعد زمان و مکان از نظرها پنهان هستی، ولی به جهت جهان شمولی ذات تو، در هر جایی اثرت پدیدار است.

از آنجائیکه وجودت دارای لطافت و زیبایی خاص و بی همتایی است، فکر و اندیشه قابلیت ادراک باطن و حقیقت تو را ندارد. و چگونه نور که منبع بینایی هر چیزی بوده و تو خالق آن هستی توانایی آشکار کردن ذات اقدس تو را دارد؟

همانگونه که چشم‌ ظاهری از دیدن روح و جان ناتوان است، آشکار شدن و معرفت به کنه وجودت پرده‌ای است برای دیدگان جهان بین ما، و فقط با چشم دل قابلیت درک‌ تو امکان پذیر است.

مجتبی صفی خانی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی طلب » گفتگوی شیخ ابوسعید مهنه با پیری روشن‌ضمیر دربارهٔ صبر:

مصرع اول بیت آخر    «نی مشو آخر به یک جو مست نیز»

 

 

 

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:

۵_عافیت می بایدت ،چشم از نکو رویان بدوز

عشق می ورزی ، بساط نیک نامی در نورد

معنی بیت : اگر صحت و سلامت می طلبی به خوب رویان نگاه مکن و اگر عشق می،ورزی نیکنامی را چونان بساطی در نورد ، زیرا عشق و نیک نامی با هم جمع نمی شود .[عافیت : سلامت / بساط : فرش و هر چیز گستردنی / در نورد دیدن : جمع کردن ، پیچیدن و به کنار نهادن( عبور کردن از چیزی بدون توجه ) / کنایه : چشم دوختن /،تشبیه : نیکنامی به بساط ]

۶_زهرهء مردان نداری ، چون زنان در خانه باش 

ور به میدان می روی ، از تیر باران بر مگرد

معنی بیت:اگر ول و جرات مردها را نداری ، مثل زنان در خانه بمان ، ولی چنانچه به میدان جنگ می روی ، از باریدن تیر روی بر مگردان و فرار نکن [زهره :جرات]

۷_حمل رعنایی مکن بر گریه ء صاحب سماع 

اهل دل داند که تا زخمی نخورد ،آهی نکرد

معنی بیت :گریه ء اهل سماع را به رعنایی آنان نسبت مده ، اهل دل و صاحب نظران می دانند که تا به دل کسی جراحتی وارد نشود ،آهی از او بر نمی آید .[حمل کردن : نسبت دادن /رعنایی :احمقی و ابلهی /سماع-->بیت سوم غزل ۷۱  / اهل دل : زنده دل و صاحب دل /زخم : ضربه ]

۸_هیچکس را بر من از یاران مجلس دل نسوخت

شمع میبینم که اشکش می رود بر روی زرد 

معنی بیت :هیچ یک از هم نشینان من بر من دل نمی سوزاند ،فقط می بینم که دل شمع به حال من می سوزد و اشک بر روی زرد خویش می بارد.[کنایه : دل سوختن ( ترحم کردن )]

۹_با شکایت ها که دارم از زمستان فِراق 

گر بهاری باز باشد ، لَیسَ بعدَ الوَرد  بَرد 

معنی بیت :با وجود آنکه جدایی ،چونان زمستان سردی خود را بر من تحمیل کرد و از دست او شکوه ها دارم ، اگر پس از آن زمستان جدایی ، فصل شکوفایی گل سرخ وصال فرا رسد ، دیگر سرمای فراق از میان خواهد رفت .[ بَرد : سرما / تشبیه : فراق به زمستان / تناسب : زمستان ،بَرد ]

۱۰_هر که را دردی چو سعدی می گدازد ،گو منال 

چون دلآرامش طبیب می کند ، داروست درد 

معنی بیت :به هر کسی که درد ، او را مثل سعدی ذوب می کند ،بگو که ناله سر مده ، زیرا آنگاه که معشوق، چونان طبیبی به پرستاری عاشق کمر می بندد ، درد در حُکم ِ داروست [گداختن : سوزاندن /طبیبی کردن : درمان و مداوا کردن / کنایه : دلآرام ( معشوق ِ آرامش،دهنده ء دل /تضاد : درد ،دارو]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

سامان در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:

گنج راستین

فاطمه زندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

۱_طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد

داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد

معنی بیت:دوستان از شکیبایی من بر درد و داغی که بر من وارد آمده تعجب می کنند اما ،درد و داغی که عامل آن تو باشی از باغ گل سرخ نیز نیکوتر است.[طرف: عجیب ،زیبا ، جمیل درد ---> بیت هشتم غزل ۱۷  /ورد : مطلق گل ، گل سرخ /جناس لاحق : درود و وَرد  ،داغ و باغ ]

۲_دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت

گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد

معنی بیت: دوستانت را که داغ مهربانی دلشان را سوزانده است ،اگر بر آتش دوزخ هم بگذرانی ، آن را آتشی افسرده خواهند یافت .[ مهربانی : محبت و عشق / کنایه : دل سوختن (به رنج و زحمت انداختن ) /تناسب : داغ ، سوختن ، دوزخ ، آتش / تضاد : آتش ، سرد ]

۳_حاکمی ،گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم

بنده‌ایم ،ار صلح خواهی جست با ما یا نبرد

معنی بیت : حکم از آن توست ،چه بر ما به عدالت رفتار کنی و چه ستم ورزی .ما بنده ء توایم  چه با ما از در صلح درآیی و چه سر ستیز داشته باشی .[تضاد : حاکم  و بنده،عدل و ستم ، صلح و نبرد 

۴_عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیست

با قضای آسمانی برنتابد جهدِ مرد

معنی بیت : عقل توان پنجه در افکندن با عشق را ندارد .آری ، کوشش انسان نمی تواند از عهد ه ء تقدیر آسمانی بر آید .[ خوبان : جمع خوب ، زیبا رویان / قضای آسمانی : سرنوشت و حکم الهی /بر نتابیدن : تحمل نکردن/ کنایه : سر پنجه ( زور و قوت )]

 

رضا تبار در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

معنی ابیات

۱-مصلحت اندیشی کجا! و من خراب(ویران شده از عشق الهی)کجا!

- میان این دو راه (روش)تفاوت زیادی است(زندگی من با مصلحت اندیشی فاصله بسیار دارد).

 

۲-از صومعه (در اینجا خانقاه) و خرقه(لباس صوفیان)  نیرنگ و ریا دلگیر شدم.

- دیر مغان( مکانی خلق شده توسط حافظ که مکان بی پروایی و پالایش روح و روان  از نیرنگ ،دروغ و تظاهر است/مقابل صومعه) کجا؟ و شراب ناب(شراب صاف و زلال الهی که دل را آینه کند/ مقابل خرقه ریا کارانه صوفی ) کجا!

 

۳- چه تشابهی بین رندی (انسانی زیرک  و پاک نیتی که خدا را   عاشقانه عبادت می کند) و  تقوا(انسانی زاهد که از روی ترس خدا را عبادت میکند) است؟

- شنیدن موعظه کجا ! و نغمه موسیقی چنگ(اشارات پیر/نغمه زندگی /دست یافتن به کمال شوق ) کجا!

 

۴- دل دشمنان از روی دوست چه درکی دارد؟

- میان چراغ مرده(دل دشمنان) و شمع درخشان آفتاب(چهره دوستان) فرق بسیار است.

 

۵- وقتی خاک آستان تو(خدا)سرمه چشم ما است،بفرمایید که از این درگاه به کجا برویم؟ (سر به آستان تو می گذاریم تا خاک آن  مانند سرمه در چشم ما برود).

 

۶-وقتی به چانه معشوق نگاه میکنی،مراقب چاه (چاله ) چانه هم باش که در آن نیفتی

- ای  دل من با این شتاب کجا می روی؟!

( نباید فقط محو زیبایی چیزها شد بلکه باید به مخاطرات و مشکلات این دلبستگیها هم اندیشید).

 

۷- روزگار وصال حق که ذکر خیرش را دارم گذشت،

- آن عوالمی که گاه با الطاف الهی و گاه با برخورد تند میان من و محبوب ازلی است کجاست؟(کجا رفت).

((انسان دایم در حال وصل(انبساط دل/  فضا گشایی جهت حضور خدا در دل )و فراق(انقباض دل/گذاشتن چیز ها ی غیر حق در دل)  است))

 

۸- ای دوست آرامش و خواب را از حافظ توقع نکن،

- قرار و صبر و تحمل و خواب کجاست؟(حافظ در انتظار وصل محبوب الهی صبر و قرار و تحمل و خواب ندارد).

 

محمد جباری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم

که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

ثنا سپهری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:

کاشکی حافظ جانمان بود و می شنید چه آوازها و آهنگای زیبایی با شاهکارهاش ساخته شده . روحش پر از نور و شادی باد.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:

بیت هفتم

ملامتم نکند هر که معرفت دارد

که عشق می‌بستاند ز دست عقل زمام

حتی در یکی از نسخه های خطی که بارگزاری نموده اید به این شکل آمده است:

ملامتم نکند هیچکس در این سودا

 

و در یکی دیگر از نسخه های خطی که آورده اید در پاورقی به همین شکل آمده است

یعنی در همین دو نسخه خطی اکثریت با «هیچکس در این سودا» است

 

رضا تبار در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

معنی ابیات

۱- ای ساقی (خدا/ پیر دانا که به تصفیه دل رسیده ) جام شراب الهی (تجلی نور الهی)را بحرکت بیاور و به من برسان،

که عشق الهی در ابتدا سهل و آسان بنظر می آمد ولی بعدا سخت و دشوار شد.

(دل بستن  به خدا ساده است ولی پایداری در عشق و محبت به  او  و دل بریدن از هوای نفس و دنیا طلبی و تحمل سختی بخاطر جلب رضای خدا سخت است ).

 

۲- به امید اینکه باد صبحگاهی (عنایات الهی) از گیسوان مجعد یار(تجلی اسما و صفات الهی)گره ای باز کند و عطری از آن را برایم بیاورد،

چه خون هایی که در اثر اشتیاق در دلهای ما افتاده است(انتظار طولانی  و دلهای ما خون شده است)

 

۳-حتی در منزل جانان(آخرین مرحله عشق  که  وصال حق است)جای امنی نیست و هر لحظه امکان و خطر لغزش وجود دارد.(هر لحظه ممکن است نفس مجددا بر ما غلبه کند و از این مرتبه اعلا هبوط کنیم)

صدای زنگ (زنگوله شتر  که موقع حرکت را به کاروانیان اعلام می کند/ شتر نماد نفس سرکش انسان ) هشدار می دهد که مواظب این خطرات( مواظب نفس سرکش ) باشید.

 

۴- اگر پیر مغان(پیر راهنما و اساطیری خلق شده توسط حافظ که در راه و روش شناخت جهان و هستی اندیشیده و در راه خدمت به انسانها، تجربیاتش را در اختیار دیگران میگذارد)گفت نماز را با می (باعشق) بخوان،اینکار را بکن،

(تنها عبادت با عشق و در غیاب نفس است که موجب وصال  حق میگردد)

زیرا سالک(پیر/رهرو) از راه و رسم و مراحل عشق بیخبرنیست  (خبر دارد )

 

۵- در این شب ظلمانی که انسان از هر سویی توسط امواج و گردابهای سهمگین(دنیا طلبی/خواسته های نفسانی)احاطه شده،

کسانی که،(هنوز دل به دریای عشق الهی نزده اند)سبکبار در ساحل امن و آسایش هستند ،از حال ما بیخبر ند.

 

۶- سر انجام در اثر خود سری  و پیروی از هوای نفس به ورطه بد نامی افتادم،

سرانجام این راز(به ورطه بد نامی افتادن در اثر خود سری و پیروی از هوای نفس)آشکار خواهد شد و در هر مجلسی بازگو خواهد شد.

 

۷- حافظ اگر میخواهی همواره به حضور حق (بیرون کردن دلبستگی به چیز ها از دل و گذاشتن خدا در مرکز دل) برسی، از او( خواسته های نفسانی ات)پیروی نکن.

هنگامی که به دیدار کسی که دوست داری رسیدی(انس الهی ) ، دنیا را واگذار و رها کن.

 

همیرضا در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۲ در پاسخ به علی ... دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:

تصویر منبع کاغذی گنجور (تصحیح قزوینی-غنی) زیر شعر مشخص است و روال گنجور حفظ مطابقت متن با همین مرجع است.

ح.ا.ا ا.ا.ه در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۸ در پاسخ به داود پورسلطان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

نه عزیز 

بدون علامت سوال هم معنای زیبایی داره 

یعنی من میروم اما سبب رفتن من کشیدن اوست 

از بیرون کسی ک میبیند رفتن مرا میبیند ولی نمیداند ک قلاب یار مرا میکشاند.

رشته ای بر گردنم افکنده دوست 

میکشد هرجا که خاطر خواه اوست

 

 

عرفان خسروی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۲۳ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

کوه‌کن، صفت مشهور فرهادِ عاشق بر شیرین است.

معنای این بیت هم این است که؛ حیف و صد حیف که ما مثل فرهادِ کوه‌کن نشدیم تا اثری چون بیستون، از ما به جا بماند. خوشا آنکس که از خود، اثری بر جای بگذارد...

رند در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:

(شاه بیت غزل 473)

با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز

در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی

با نیاز خواهی کسانیکه واقف به نیازمندیشان هستند نباید خصومت ورزید چراکه تمامی توانمندی های جهان هستی به پشتوانۀ قدرت  ادراکه ای است که چون سلیمانی بدان دست یافت.

علی ... در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:

لطفا مصرع اول بیت اول را تصحیح بنمایید. بنده در کتاب ادبیات فارسی یکی از پایه‌های مقطع متوسطه دوم نیز این شعر را دیده‌ام و آنجا "هر آنکه جانب اهل 《وفا》نگه دارد" آمده بود.

قطعا کلمه 《وفا》در مصرع نخست صحیح است؛ نه 《خدا》

تصحیح و ویرایش شود.

حافظ قائمی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶:

با توجه به الگوی اشعار وحشی، در بیت چهارم سد درست است.

محمدرضا دشتی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

با سلام...این قطعه را استاد میروحید رادفر با تنبور و دف خوانده که بسیار لطیف و زیباست...حتما پیشنهاد میکنم

همیرضا در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۳۳ در پاسخ به قطره بقایی دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۲:

مَتَن فعل امر (نهی) از ریشهٔ تنیدن است و با «می‌بافند» در مصرع دوم تناسب دارد، از لحاظ وزنی هم هم‌وزن پیشنهادتان است.

۱
۹۲۶
۹۲۷
۹۲۸
۹۲۹
۹۳۰
۵۴۵۰