گنجور

حاشیه‌گذاری‌های علی کشازرع

علی کشازرع


علی کشازرع در ‫۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:

حافظ بیت زیر رو به نحوی سروده که هر دو معنی ازش برداشت بشه. با دو خوانش متفاوت دو معنی کاملا متضاد به دست میاد:

خم ها همه در جوش خروشند ز مستی 

وان مِی که در آنجاست حقیقت، نه مجاز است

اگر بعد از حقیقت درنگ کنیم حافظ از مِی عرفانی سخن گفته است.

اما اگر بیت را به صورت زیر یعنی با درنگ پس از نه، بخوانیم معنی به دست آمده کاملا برمی‌گردد:

خم ها همه در جوش و خروشند ز مستی 

وان می که در آنجاست حقیقت نه، مجاز است 

 

 این سِحر کلام حافظ است. ابیات بسیاری در دیوان حافظ نحوی این چنین دارند. 

همان گونه که خواجه در باب ظرفیت تأویل پذیری شعر خود میفرماید: 

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی 

آنچه مسلم است توجه حافظ به عنوان یک هنرمند همواره معطوف به خلق زیبایی بوده و استفاده ی حافظ از اصطلاحات عرفان و تصوف(که میراث ادبی شاعران قبل از حافظ بوده) به دلیل داشتن قابلیت بالای خلق مفاهیم و مضامین و نیز داشتن تناقضات هنری بسیار در ذات خود نه برای تولید محتوا بلکه برای هنر آفرینی بوده. چرا که تقریبا تمام مضامین و مفاهیمی که حافظ به کار برده قبلا توسط شعرای سلف استفاده شده است. 

در جای دیگر در باب عدم قطعیت و نسبی گرایی شعر خود میفرماید:

حافظم در مجلسی دُردی‌کِشم در محفلی 

بنگر این شوخی که چون با خَلق، صنعت میکنم 

اگر ساقی حافظ باشد، به جام مستوران مِی حقیقت می‌ریزد و به کام مستان مِی مجاز.

 

 

علی کشازرع در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۹:

بر منِ اوفتاده دشمن‌کام

آخر ای دوستان گذر بکنید

یعنی ای یاران بر منی که بر وفق مراد دشمن به خاک افتاده‌ام با دیده‌ی عبرت بگذرید. 

 

علی کشازرع در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۳ در پاسخ به مهدی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۹:

عمر عزیز و گرانمایه‌ی من در این امید به پایان آمد که می‌خواستم آنچه آرزو دارم و دلخواه من است به نزدم بیاید و ازآن من شود... در واقع عمرم را برای به دست آوردن آرزو‌های دور و دراز تلف کردم و از خودِ عمر و زندگی غافل شدم. 

 

علی کشازرع در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۰ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۹:

به معنی طبل بزرگ.

کوسِ رحلت: یعنی طبلِ کوچ و عزیمت...

در قدیم برای آگاه کردن و فراخواندن مسافران به کاروان، طبل می نواختند تا کسی از سفر بازنماند.

 

علی کشازرع در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۹ در پاسخ به حمیدرضا دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۵:

شعری که به کسایی نسبت داده شده تفاوت هایی در لفظ با این شعر رودکی دارد:

من موی را نه از پیِ آن می‌کنم خضاب 

تا باز نو جوان شوم و نو گنه کنم

مردم چو مو به ماتم پیری سیه کنند 

من موی را به مرگِ جوانی سیه کنم 

در واقع گویی در جواب رودکی این شعر را سروده است. لفظ مردم، به رودکی اشارت دارد که موی را از مصیبت و ماتم پیری سیه می‌کند. 

 

علی کشازرع در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

نباید در این غزل به دنبال معنیِ بیت به بیت بود. باید این غزل رو حس کرد مثل موسیقی. خیلی از غزلیات دیوان شمس همین ویژگی را دارند. مثل غزلِ؛ یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا ... 

 

علی کشازرع در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

آنچه زر می شود از پرتو آن قلب سیاه 

کیمیایی ست که در صحبت درویشان است...

در مصرع اول یک ایهام نحوی وجود دارد... آیا زر از پرتو آن(یعنی مصاحبت درویشان) قلب سیاه می شود یا قلبِ سیاه از پرتو آن زر می شود؟! این بیت طنزآمیز به نظر می‌رسد.

 

علی کشازرع در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۲۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او:

تو را این کبک بشکستن چه سود است!

که بازِ عشق کبکت را ربود است

کبک بشکستن کنایه از پی‌گم کردن و از بین بردن چیزی است... می گوید نمی توانی عشق و علاقه ی خودت را نسبت به من پنهان کنی چرا که من می‌دانم اسیر عشق شده ای و از این پنهان‌کاری سودی نخواهی بُرد... در واقع سر زیر برف کردن کبک هم متبادر میکنه که اگر خودت را مثل کبک گول بزنی و سر زیر برف کنی نمی توانی عشقت را که مانند دم خروس پیداست از من پنهان بداری.

 

علی کشازرع در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳ - غوغا می‌کنی:

با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال

زشت است ای وحشی‌غزال اما چه زیبا می‌کنی

واژه ی نازک در این بیت نقش عجیبی در تصویر سازی معشوق پیش چشم مخاطب ایفا می‌کند. البته به صورت غیر مستقیم. چرا که به عنوان صفت برای خیال خود شاعر در نظر گرفته شده اما نازکی ابرو و هلالی شکل بودنش رو پیش چشم حاضر می‌کند. و نکته ی دیگری که این بیت را خیلی برجسته کرده حذف مفعول 《این کار را》 قبل از ردیف می کنی است... این کار را؛ یعنی ابرو کشیدن از ملال

 

علی کشازرع در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۲ در پاسخ به امید دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳ - غوغا می‌کنی:

غنچه‌ی خندان استعاره از معشوقه ی شاعر و خار نیز استعاره از تندخویی ها و کج‌تابی های معشوق است.

خون در دل، یا خون به دل کردن هم کنایه از سخت آزرده و رنجیده شدن است.

البته جناب شهریار بی جهت خون به دل شدن را در این بیت نیاورده چرا که خونین دل بودن از ویژگی های گل لاله است و با غنچه ی خندان علاوه بر تناسب، تضادی هم بین خندان بودن غنچه و خونین دل بودن لاله به وجود می آورد.

چرا چون لاله خونین دل نباشم!؟

که با ما نرگسِ او سر گران کرد ...

حافظ 

 

علی کشازرع در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - و قال ایضا یمدح الصّدر رکن الدّین:

کاورد قند مصری بازرگانان برف

از لحاظ وزنی ایراد فاحشی دارد... به نظرم صحیحش اینگونه باشد:

کاورد قندِ مصری، بازارگان ِ برف 

در هجای دوم واژه ی مصری اختیار تسکین وجود دارد که اندکی از روانی بیت کاسته است.

امید است که دست اندرکاران سایت گنجور که خداوند مُزدشان دهاد، در نگارش این قصیده‌ی الحق کم نظیر تجدید نظری بفرمایند.

 

sunny dark_mode