گنجور

 
عطار

گم شدم در خود نمی‌دانم کجا پیدا شدم

شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم

سایه‌ای بودم از اول بر زمین افتاده خوار

راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم

زآمدن بس بی‌نشانم وز شدن بس بی‌خبر

گوییا یکدم برآمد کامدم من یا شدم

می‌مپرس از من سخن زیرا که چون پروانه‌ای

در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم

در ره عشقش چو دانش باید و بی‌دانشی

لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم

چون همه تن دیده می‌بایست بود و کور گشت

این عجایب بین که چون بینا و نابینا شدم

خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی

تا کجاست آنجا که من سرگشته‌دل آنجا شدم

چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان

من ز تأثیر دل او بی‌دل و شیدا شدم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۴۹۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۴۹۶ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

پیش چشمم شد روان گر تشنه دریا شدم

یافتم جویاتر از خود هر چه را جویا شدم

چون الف کز مد بسم الله بیرون شد نیافت

محو در نظاره ان قامت رعنا شدم

چون شرر بر نقد جان می لرزم از آهن دلان

[...]

جویای تبریزی

بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شدم

برگداز خویش تا بستم کمر، دریا شدم

بستن لب، بال پرواز است مرغ ناله را

تا خموشی پیشه کردم، بیشتر رسوا شدم

گشته ام دیوانه تر تا سوختم داغ جنون

[...]

بیدل دهلوی

آرزویی در گره بستم دُرّی یکتا شدم

حسرتی از دیده بیرون ریختم دربا شدم

نسخهٔ آزادی‌ام خجلت کش شیرازه بود

از تپیدنها ورق ‌گرداندم و اجزا شدم

عیشم از آغاز عرض کلفت انجام دید

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
رضاقلی خان هدایت

چون به فضل ایزد بی چون به حق بینا شدم

آگه از کنهِ رموزِ عَلَّمَ الأَسْما شدم

بر براق تن چو بر معراج جان کردم عروج

عارفِ اسرار سُبْحانَ الذی اَسْری شدم

جبرئیل نطق چون از عرشِ دل آورد وحی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه