ناصر علی مجیدیان خلیلی در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - گفتار اندر آفرینشِ آفتاب:
در مصراع اول نوعی تناقض paradox, به نظر من نهفته، چرخ کبود رنگش بین سیاهی وروشنایی است که در اثر تابش منابع روشنایی در کائنات، حاصل می شود، اما این کبودی از یاقوت سرخ سربلند تناقض به وجود می آورد فردوسی نقاشی می کند، مشبه و مشبه به زیبائی خلق میکند اجتماع سرخی و کبودی این پارادوکس را ایجاد کرده است معنی ورنگ سرخی تکلیفش معلومه ولی وقتی موصوف یاقوت قبلش می نشیند رنگ سرخی کبوتر می شود همچنان که رنگ کبودی سیاهی مطلق نیست ولی با موصوف چرخ =کائنات و آفرینش، جمع شوند هاله رنگ کبودی در موصوف کمی شفافتر می شود که تاریکی مطلق را از بین می برد، ودر واقع معادله ای می سازد هنرورانه آن طرف یاقوت سرخ واین طرف دیگر چرخ کبود که نوعی مشبه و مشبه به البته نه از نوعی که ابتدای گزارش گفتم، بلکه در اینجا جمله ای روایت شده که دو طرف تشبیه در آن به زیبائی غنوده است ،یا نوعی تضاد، که در ادامه بیت چهار عنصر متضاد را در این دو مصراع به زیبائی ترکیب کرده است، آب وخاک وباد و آتش که نیابتشان آب و گرد وباد ودود هستند ،در مورد اینگونه تصاویر و ایماژ های شاهنامه بستری فراخ می طلبد که با آوردن نمونة های دیگر این هنرمندی استاد توس را بیان کرد ،چون هوش مصنوعی تا این تاریخ هنوز پتانسیل و دریافت های زیباشناسانه ذهن زنده را نتوانسته از میدان بیرون برد وبه نظر من نخواهد توانست. ایدون باد،دکتر ناصر مجیدیان پیوند به وبگاه بیرونیnmajidiankhalil13491349@gmail.com
محمد ملکی در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:
این نشانه ارادت حضرت خواجه به امیرمؤمنان است.
السلام علیک یا امیرالمؤمنین
درود به روان پاک حضرت حافظ
محمدرضا.ا در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:
«من» در بیت اول چیه؟
من خمره افیونم ...
احسان . در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:
جانا بکویت جان فشانم روزی
گدائم و اینم متاعیست حقیر ...
متین در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۳:
واقعا مچکرم از سرکار خانم عندلیب بابت خوانش اشعار
خیلی کمک بزرگی کردن به اینکه بتونیم تلفظ کلمات را درست بخونیم
شکوفه عبداللهی در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:
آیا این شعر اقتباسی از این بیت است:
من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش
چون به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش
من نمیگویم زیان کن یا به فکر سود باش
بی خبر از خویشتن در هر چه هستی زود باش
؟
محمد علی سلطانی در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:
اخرین بیت
ای مه صاحب قران از بند حافظ یاد کن
کلمه بند با کسره د بسیار با مفهوم تر است . حافظ از
محبوب میخواهد از چیزی که مایه اسارت اوست یاد کند
یعنی در جهت رفع اسارت از بند (زندان . زنجیر و یا طنابی که اورا بدان بند کرده اند) او را یاری کند چه بسا
این بند را همان محبوب بر دل و پای او کرده و یا خود
عاشق با عشق و رضایت بند را بر گردن نهاده و در همه حال از محبوب میخواهد به چگونگی حال او یاد و دیدار کند
سعیده باقری در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۴۵ در پاسخ به حمید حسنی HAMIDHASSANI1968@GMAIL.COM دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۱:
دقیقاً درست میفرمایید.
سعیده باقری در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۱:
سلام.
من هم وارد گنجور شدم که همین نکته را بگویم چون در آلبومی که از آقای فرشاد جمالی گوش میدادم، متوجه این خوانش اشتباه شدم.
متأسفانه دیدم که در گنجور هم همین اشتباه تکرار شده است.
بدتر از آن، با اینکه بیش از ۹ سال قبل کسی این خطا را گوشزد کرده، هنوز اصلاح نشده است.
به در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى:
ماهآباد همان ماد است
به در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۱۱ در پاسخ به فرهاد راد دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال:
رای شاه است و با راج و regx همریشه است بگمانم چرخ نیز زمین و توده نیل آسمان باشد
کامران هیچ در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰:
واقعا نمی فهمم چرا افراد مذهبی شعر خیام رو میخونند و به نفع خودشان تفسیر میکنند ، خیام در این شعر وجود خدا و عدالت خدا رو نفی کرد و کلا منکر شده
کامران هیچ در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰:
این شعر کاملا در رد خدا گفته شده ، وقتی خدایی وجود نداشته باشه جبری هم در کار نیست ، چرا میترسید حقیقت را بپذیرید
بابک چندم در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۶ در پاسخ به همیرضا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:
@ همیرضا و یگانه یگانی
پیش از هر چیز دو نکته:
-ما زبانی به نام فارسی میانه (و یا فارسی کهن) نداریم، و این را در نوشته های اساتید زبان که ایرانی اند هم دیده ام!
پارسی کهن-> (پسا پارسی کهن/پیش پارسی میانه)-> پارسی میانه -> (احتمالاً دوره انتقالی پسا/پیش؟)-> پارسی نو یا فارسی...
می توان هر بخش را پارسی خواند، اما فارسی فقط به آن بخش از زبان پارسی اطلاق میشود که (پس از اعراب) عربی درونش ادغام شده و نه به زبانهای کهنتر... لغت "پارسی" خود برگرفته از "پارسیک/گ" در پارسی میانه است و لغتی از پارسی کهن نیست...
۲- آن دو بریده عکسهایی که ضمیمه کردید مشخص است که از متون مذهبی اند(اسلامی) و عجیب نیست که در آنها طبق قواعد زبان عربی (وَ عربی) به کار گرفته شده باشد، ولی این دلیل نمیشود که "اُ" در فارسی وجود نداشته، یا سهواً در گویش به کار میرفته/میرود، یا از ضرورت شعر است و...باری
زبانهای ایرانی از شاخه هندوایرانی که خود شاخه ای از زبان هندواروپایی است منشعب شدند، و نمونه های کهن و حتی میانه آن زبانها از نظر دستور زبان و جمله بندی و همچنین برخی لغات بسیار نزدیکترند به زبانهای اروپایی تا حتی به فارسی...
در چهار شاخه ای که از زبان هند و ایرانی (Indo-Iranian) منشعب شده و بقایایشان به زمان ما هم رسیده لغت va (بیان میشود وا نه وَ) وجود داشته که در هر چهار شاخه برابر است با (یا،or)، و لغت دیگری که باز هم در هر چهار شاخه موجود بوده ca (بیان میشود چا، نه چَ/چَه) است که این یکی برابر است با (وَ، and)...
اگر چه که a (آ کوتاه، جلو،بسته - front/closed a) در زبانهای کهن چرخیده به اَ (همسان فتحه عربی) در بسیاری لغاتِ زبان پارسی میانه، ولی به نظر نمیاید که وا تبدیل شده باشد به وَ با تغییر در شکل، بیان، و معنی...به هر حال از "وا" و "وَ" هیچ نشانی در پارسی میانه نیست...
اما
لغت دیگری که آن نیز در هر چهار شاخه کهن موجود بوده و برابر (وَ and) است "اوتا، uta" است که در پارسی میانه تبدیل شده به (اود/او- ud/u)
اوتا-> اود/او (uta-> ud/u)، و این (او u) است که به نظر میاید نهایتاً تبدیل شده به اُ در فارسی...
برای چرخش او به اُ از پارسی میانه به فارسی نمونه ای که به ذهنم میاید گومان در پارسی میانه به گُمان در فارسی است (گومان->گُمان gumān-> gomān)، که جدا از تغییر در معنی اولیه این چرخش آوا را نشان می دهد...
وُ چیست؟
این آوای مرکب (و + اُ v+o -> vo) نیست و ربطی هم به حرف رابط اُ (o) ندارد، بلکه همانند حرف بی صدا/کانسوننت "w" در زبان انگلیسی است که در زبان فارسی امروزی دیگر موجود نیست، ولی مثلاً در کُردی موجود است آنچنانکه خُدا را خوُا/خُوَ (xwā/xwa) می گویند که با w است و نه v...همچنین زمانی که از یک افغانیِ بدخشانی پرسیدم شما خواهر را چه می گویید؟ پاسخش به گوشم بیشتر آمد که (xwhar) باشد تا (xohar) فارسی نوشتنش با شما...
در جایی هم خواندم که پروفسور Stephanie Jameson استاد زبانهای کهن هندوایرانی، نظریه ای دارد که w در زبان پیشا ودایی (prevedic) تبدیل شده به v در زبان ودایی (vedic)، که نشان از وجود و قدمت w در زبان هند و ایرانی دارد...
در مستندی هم که چند سال پیش از تلویزیون دیدم و ماجرای مناقشه اهالی دو آبادی در شمال ایران بر سر آب بود، یکی از دیگری پرسید شما چگونه می گویید آب؟ پاسخ گرفت آو (āv) و گفت ما می گوییم اُ (ō) که احتمالاً برگرفته از آ +اُ(aw) است، بعد پرسید چه جور می گویید گاو؟ پاسخ گرفت همان گاو (gāv) و گفت ما می گوییم گُو (gō) که اینهم احتمالاًبرگرفته از گ+آ+اُ(gaw) است...
در پارسی کهن هم به یونان می گفتند آ-ی-ا-اُ-ن-آ مانند /dawn/yawn در انگلیسی...
در آخر
در آن مصراعی که خانم یگانی پیش کشیدند وُ جایی ندارد و می باید خوانده شود اُ + زِ، یا به ضرورت شعر وَز:
تو پرده برگرفتی وَز اشتیاق جمالت
زِ پرده ها....
در اینجا از بابت زِ در مصراع دوم به گمان من می باید وَز خوانده شود ونه اُ زِ...
همچنین وُ به جای حرف رابط اُ اشتباه است و جایی در زبان و شعر فارسی ندارد.
در لغات فارسی کلاسیک هم من جایی برخورد نکردم که وُ (w) به جای و (v) آمده باشد، ولی همانطور که آقای همیرضا ( حمید رضا سابق خودمان؟ ) اشاره کردند که دوستان شهر کردیشان ، و همچنین در زبان کردی و احتمالاً نمونه ای که از گویش بدخشانی آوردم می نماید که این وُ (w) که ریشه بسیار کهن در زبانهای هند و ایرانی دارد در برخی از نقاط همچنان پایدار و پابرجاست و چون قانون و قاعده سیستماتیک هم برای فارسی تا قرنها وضع نشده بود (آنچه هم که الان هست عرفی است) هیچ بعید نیست که برخی از شعرا بنابر سابقه گویش مردمانشان آنرا به کار برده باشند، به نظر من این را باید مورد به مورد با توجه به زمان و مکان شاعر بررسی کرد و یک قاعده کلی نمی توان برای آن نوشت...
نوروزتان پیروز
محسن رضایی در ۲ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی:
سلام شعر بسیار زیبایی بود حق با آقای شلمانیه این هوش مصنوعی رو حذف کنید اصلا سعدی یه چیز دیگه گفته اون یه چیز کاملا بی ربط گفته
AliKhamechian در ۲ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۷ در پاسخ به رها احمدی دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۱۴:
مقصود اینست که وقتی یکی رو ناگهان و به تعبیر صائب دزدکی ببوسی، خب مال دزدی رو در صورت مواخذه و بازخواست باید پس بدی! و پس دادن این بوسه باز هم به تعبیر صائب بوسه دیگریست یعنی به زبان ساده تر برای پسدادنش باید دوباره همونجایی که بوسه رو ازش دزدیدی، ببوسی. از این جهت پرمنفعت یا خوشعاقبته
بابک بامداد مهر در ۲ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴:
ناحفاظیرا ؟ نا حفاظی را نگارش مانوس تری نیست؟
مبارکه عابدپور در ۲ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۴۵ در پاسخ به اميرعباس دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:
سرور گرامی شمس برای مولانا بوده قیمه هارو نریز تو ماستا😅😅
آقا محمد در ۲ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:
عباراتی مانند «ای یار ناگزیر که دل در هوای توست» و «جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست» به نوعی بیانگر حالت «خودفراموشی» است؛ یعنی سعدی حاضر است هویت و مرزهای خود را از جانب معشوق (خدا) منحل کند تا احساس امنیت، تایید و معنا را تجربه کند. چنین وابستگیای هم نشانهای از جستجوی برای پر کردن خلاء عاطفی و هم مرحلهای از رشد شخصیت و شکلگیری هویت عمیقتر در دورههای نوجوانی و اوایل بلوغ است.
در عین حال، این نوع عشق میتواند در مواردی به وابستگی ناسالم و عدم توانایی در حفظ استقلال فردی منجر شود. بنابراین مهم است که در کنار تجربهٔ عشق و وابستگی، به پرورش هویت مستقل و مهارتهای خودتنظیمی نیز توجه کرد تا از این دوگانگی به شکلی سالم بهره برد.
صدای سخن عشق در ۲ ماه قبل، شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۵ در پاسخ به شهاب الدین صدر دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵: