گنجور

حاشیه‌ها

علی میراحمدی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۴ در پاسخ به مهدی مقدم دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۴:

گویا پادشاه یمن راضی نیست که دخترانش را به پادشاه ایران بدهد اما از قرار پادشاهی و فرمانبری راضی به این وصلت شده است  .
در بیت زیر این موضوع را فاش میکند:
ز کینه به دل گفت شاه یمن
که از آفریدون بد آمد به من
اما در ادامه خود را سرزنش میکند که چرا دختردار شده و پسر ندارد:
بد از من که هرگز مبادم میان
که ماده شد از تخم نره کیان
میگوید بدی از من است که فرزندانم همه دختر(ماده)هستند!
«که هرگز مبادم میان» نفرینی است که به خود میکند
یعنی ای کاش نبودم و اصلا وجودی نداشتم!
«که ماده شد از تخم نره کیان» یعنی از نسل من که پادشاه هستم همه دختر بوجود آمده است

مهدی مقدم در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۴:

معنی بیت زیر چیست؟ البته مصرع اول نامفهوم است برای من.

بد از من که هرگز مبادم میان

که ماده شد از تخم نره کیان

علی میراحمدی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:

پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد

وان راز که در دل بِنَهفتم به درافتاد

وقتی شعر حافظ را از فیلتر «اشارت»رد نکنی و آن را همینطور که هست معنا کنی نتیجه این می‌شود که دیوان حافظ را با سریال سیب ممنوعه اشتباه میگیری و تصور میکنی حافظ در دوران پیری عاشق و شیفته یک جوان شده است و از سر این عشق چنین داد سخن داده است.

همان حافظی که در غزلی دیگر گرفتار عشق دلبر محبوب چهارده ساله شده است و جای دیگر با شیرین پسران سر و سری دارد و همزمان رفیق فابریک شاه شجاع کرمانی هم هست!!

چنین شخصی اگر شعر هم نمیسرود الحق یکی از نوادر دوران بوده است!

پس از حدود دو دهه حافظ خوانی و حافظ پژوهی (که ادعایی هم ندارد)هنوز به خود اجازه  نمیدهم بیتی را شرح کنم!

Fatemeh N در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶:

درودها 

فکر کنم مصرع اول به عاشقان خود غلط باشه 

به عشاقانِ خود بنما....

گمنام در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱:

ساقی به نور باده برافروز جام ما 

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما 

 

این غزل هم وزن و هم قافیه این بیت از سعدی است.

دکتر صحافیان در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش(۲۷۳)
اگر دوستی دلسوز هستی، بر پیمان محبت باش! همه جا همراه باش چه در خانه، حمام یا گلستان(خانلری: حریف حجره)
۲- موهای پریشانم را به دست باد نسپار تا آشفته شود، پریشانی خاطر عاشقان را به سخره نگیر!
۳- اگر هم‌نشینی خضر و جاودانگی(پیوستگی حال خوش) را می‌خواهی، همانند چشمه جاودانگی از اسکندر جانت(ثروت و قدرت) دور باش!
۴-هر پرنده‌ای نمی‌تواند زبور عشق* بنوازد و نغمه‌سرایی کند، بیا و نوگلی برای این بلبل عاشق باش!
*کتاب داود نبی که به صورت سرود می‌خواندند و مزامیر ج مزمور بهترین سرودهای یهودیان و مسیحیان است.
۵- تو سرور و‌ معشوقی! به خاطر خدا این طریق خدمت را رها کن و در جایگاه سلطانی قرار گیر!
۶- بر دلم که مقیم حریم امن عشق شده است، دیگر شمشیر نکش! زین پس از نامهربانی با این دل پشیمان باش!
۷- تو شمع فروزنده انجمن هستی(نقطه تمرکز عاشقان)چون شمع یک زبان و یکدل باش(یکپارچه آتشین) به نهایت کوشش و خیال پروانه عاشق نگاه کن و خشنود باش!
۸-نهایت عشق و زیبایی در نظربازی و گره خوردن نگاه‌‌هاست در این شیوه از یگانه‌های زمان باش!
۹-دیگر سکوت کن حافظ و از ستم معشوق شکوه نکن! که گفت که حیران زیبارویی شوی؟!
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

علی میراحمدی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:

پیشنهاد بنده به دوستان این است که اگر میخواهید آن لذت و سرخوشی که از خواندن غزلیات حافظ نصیبتان شده است را سرمایه فکر و روح و روان خود کنید و مدتی همراه خود داشته باشید هرگز سراغ شرح و تفسیرهای پای غزل نروید.

متاسفانه این شرح و تفسیرها استعداد این را دارند که تمام تجربه هنری دریافتی شما از هنر حافظ را به باد فنا بدهند!!

 

 

مهدی مقدم در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲:

معنی بیت زیر چیست؟

پدر نوز ناکرده از ناز نام

همی پیش پیلان نهادند گام

فریما دلیری در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹:

زیباست

احسان آسیابان زاده در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۴:

ز خود جداشدگان پرس درد تنهایی

که هر که دور ز مردم فتاده تنها نیست

چه زیبا. روحت شاد صائب

نوید خسروانی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۰:

چنان‌چه مرحوم مدرّس‌رضوی اشاره کرده، بایستی مصرع آخر بشود «دل من». دلم که آمده غلط وزنی می‌سازد.

نوید خسروانی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۴۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸۸ - در حکمت و موعظه:

آن داستان معروف در مثنوی مولوی (چینیان گفتند ما نقّاش‌تر / رومیان گفتند ما را کرّ و فر) از این‌جا برداشته شده و حتماً در شروح مثنوی بایستی اشاره شده باشد.

نوید خسروانی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۳ - غرض از این لغز ریواس است:

در دیوان رودکی هم آمده. گمانم در تصحیح دکتر رواقی اصالتش را برای رودکی دانسته.

فرهود در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۷ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور:

سقا می‌رود کوزه‌ای را می‌یابد که آب ندارد که پر آب کند

نجار می‌رود خانه‌ای را می‌یابد که درب ندارد (که برای آن، در بسازد)

امیر رحیمی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۰ در پاسخ به فرهاد راد دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو:

منظور از «رسولان» تیرهایی است که از کمان جسته میشد و به سمت دشمن می‌رفت و به قلب یا چشم سربازان دشمن اصابت میکرد 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور:

جست سقا کوزه‌ای کش آب نیست

وان دروگر خانه‌ای کش باب نیست

 

مصرع دوم یعنی چه

کوروش در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور:

اول صف بر کسی ماندم به کام

کو نگیرد دانه بیند بند دام

 

یعنی چه

 

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۲ - قصهٔ اهل ضروان و حسد ایشان بر درویشان کی پدر ما از سلیمی اغلب دخل باغ را به مسکینان می‌داد چون انگور بودی عشر دادی و چون مویز و دوشاب شدی عشر دادی و چون حلوا و پالوده کردی عشر دادی و از قصیل عشر دادی و چون در خرمن می‌کوفتی از کفهٔ آمیخته عشر دادی و چون گندم از کاه جدا شدی عشر دادی و چون آرد کردی عشر دادی و چون خمیر کردی عشر دادی و چون نان کردی عشر دادی لاجرم حق تعالی در آن باغ و کشت برکتی نهاده بود کی همه اصحاب باغ‌ها محتاج او بدندی هم به میوه و هم به سیم و او محتاج هیچ کس نی ازیشان فرزندانشان خرج عشر می‌دیدند منکر و آن برکت را نمی‌دیدند هم‌چون آن زن بدبخت که کدو را ندید و خر را دید:

این جفای خلق با تو در جهان گر ...

درود بر شما

  در این دوبیت مولانا به زیبایی تمام ،راه حل تحمل مشقات وبی وفایی خلق را  به ما نشان داده  درود بر مولانا روحش شاد

داود شبان در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

ای کاش خانوم زندی به شرح غزلیات زیبای استاد ادامه می‌داد.

رسول لطف الهی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۱ در پاسخ به بهرام مشهور دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

ادوارد براون بیچاره در کدام کتاب اینو گفته لطفاً با ذکر منبع تا همه بدانیم

۱
۸۰
۸۱
۸۲
۸۳
۸۴
۵۶۲۳