محمدرضا زارعیان در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۲ در پاسخ به نوح دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:
همانطور که در شعر با ظهور شعرای جدید همچون نیما یوشیج، ابتهاج و شهریار سبک و سیاق اشعار تغییر کرد و ما انواع سبک های ادبی را در تاریخ ادبیات داریم، موسیقی نیز با ظهور موسیقیدان های جدید و جوان و نیز تعامل با موسیقی جهان، تغییر کرده و ذائقه هم به هر آدمی بستگی دارد، اینکه الان موسیقی سبک جدیدتر با نسل بیشتر ارتباط برقرار کرده و دریچه ای نو برای معرفی اشعار ایرانی به نسل جوان و عموما بیزار از درس ادبیات شده است نه ارزش سبک های دیگر و نه ارزش شعر را پایین نمی آورد، مگر آنکه شما به علت این محبوبیت حسودی کرده باشید یا بخواهید سلیقه خود را به باقی افراد غالب کنید. همانطور که کسی نمیگوید اشعار شهریار یا ابتهاج ضعیف است کسی هم نمیگوید موسیقی چاوشی ضعیف است تنها تفاوت سلیقه شخصی افراد هست که باعث این نظرات بعضا تخریب گرایانه میشود
محمدرضا زارعیان در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۳ در پاسخ به سعید رضایی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:
این بحث اینکه کدام خواننده بهتر خوانده یا مقایسه خوانش ها فقط درخور سلیقه هست و بس، چون کسی از نظر فنی از اجرای شعر و اهنگ ایراد نمیگیرد فقط چون سلایق افراد با یکدیگر به دلایل مختلف متفاوت بوده، برخی همایون و ناظری رو به علت اواز دوست دارند و برخی چاوشی را به دلیل ترکیب موسیقی راک و عناصر موسیقی غربی(درام و گیتار) با اشعار مولانا
فرزاد در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۸ در پاسخ به محمد بخارایی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲:
برای اینکه چنین معنایی از شعر بگیریم دستت درست است لطفا چند بار این بیت را بخوانید معنایش را با اضافه کردن یک را میتوان فهمید
تا تو دستت را به خون من نیالایی
منم خرده به سعدی نگرفتم
به نظرم او دستت گفته و در مسیر تاریخ ناقلان کم دقت به دستم تغییرش دادهاند
ابوتراب. عبودی در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:
با سلام و عرض ادب محضر منور جمیع استادان عزیز و فرهیخته
یا الله
هر کو که تورا چو جان خود دارد دوست
خونین جگرش کنی ، ز تن بیرون پوست
بیچاره چـه بایـــدش شــده عاشقِ تـــــو
جامی که پـُـر از بلا بـُـوَد قسمت اوست؟!
با احترام،رباعی دیوان ابوتراب عبودی
ابوتراب. عبودی در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۷ - آمدن دوستان به بیمارستان جهت پرسش ذاالنون مصری رحمة الله علیه:
با سلام و عرض ادب محضر جمیع استادان فرهیخته و گرانقدر فعالان عزیزِ جان، در گنجور،
پرسش و پاسخ
دوش پرسیدم من از فرزانه ای
ذوفنون مردی خردمند عالِم جانانه ای
گفتم ای دانای علم ای با تمیز
ای خردمند گرانقدر ای عزیز
در جهان سوزنده تر زآتش بُـوَد؟
گفت: آری ، آتشِ بخل و حسد
گفتمش از حسد سوزنده تر داری سراغ
گفت :حرص، دودش سر برآرد از دماغ
گفتمش ای با خرد دیگر چه می بارد شرر؟
گفت: طمع بر جسم و جان بارد شرر
گفتمش بد چیست ؟ ای پیر طریق
گفت: نفاق ِ بین ِ یارانِ شفیق
گفتمش بدتر از بد چیست ای آرام جان
گفت: بدتر از هر بد منافق در جهان
گفتمش آفت جان چیست ای روشن ضمیر
گفت: نادانـــــــی، بلای بـــــی نظیر
گفتمش در دل انسان چه می آرَد فروغ
گفت: نیکیِ کــردار، پرهیز از دروغ
گفتمش اعتبار و عزت انسان به چیست؟
گفت: در وفای عهد و در خودباوری ست
گفتمش برترین ثروت چه باشد در جهان
گفت: علم و دانش ، دوستی با عالمان
گفتم آموزش بده من را کنون
درسی از حکمت ،حکیم ذوفنون
گفت: در امور زندگی هشیار باش
عاقبت اندیش و مردم دار باش
چشم آسا باش تا نورت دهند
بر بصر نوراً علــــیٰ نورت دهند
هان (( عبودی)) پند پیران را نیوش
باده ی نصح حکیمان را بنوش
با احترام ، بوستان فاطمه ،س،
ابوتراب عبودی
مِهتی در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۱ در پاسخ به احمدرضا نظری چروده دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:
درود بر شما
کاملا درسته. اشتباه از بنده بود ممنونم که گوشزد کردید.
فرهود در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۴ در پاسخ به احمدرضا نظری چروده دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵:
وقتی میگوییم: لب و لوچه یارو آویزان شد.
«چه» پسوند در اینجا یا معنی تشبیهساز دارد یعنی اینکه به کنایه گفته میشود چیزی شبیه لب بر صورت یاروست ولی در واقع لب نیست
و یا «چه» تصغیر است که در اینجا هم معنی کنایی دارد و واقعا منظور تحقیر است بهعبارتی منظور برعکس آن است.
«چه» در لفچه هم بهنظر میرسد که همین است.
زبان: زفان: زوان
لب: لف: لو
رامین علیپور در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:
هنر بیار یا هنر بیاور؟
سوره صادقی در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۶ - شفیع انگیختن خسرو پیران را پیش پدر:
در این روزگار این داستان برای من معنی سیاست و کیاست همچون پسری را میدهد که پدر را خوب راضی کند.
در دوران قدیم اینجور سر به آستان ساییدن و فروتن بودن پسر برای پدر ارزش بوده و نشان از روح بزرگ و «فر خدایی»؛ ولی همین معنا از رفتار مشابه در این روزگار برنمیآید. توان کسی به اینچنین خود را زار و حقیر ارائه کردن در نظرم نشان از کمبود اعتماد بنفس و ترس زیاد از خشم پدر یا نگرانی مفرط بابت از دست دادن امتیازات فرزند سلطان بودن است تا تمایل به جریان عدالت.
نیما در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۱۲۴:
بسیار زیبا...
رضا از کرمان در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۰۵ در پاسخ به یا من لاهو الا هو دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۱:
درود بر شما
از عنوان ونام منتخب حضرتعالی اینچنین بر میاد که از مردان حق وپیروان سلوک عرفانی میباشید ولیکن از فحوای کلام شما چیز دیگری نمایان است فرض بر اینکه عدهای نمیدانند ونظر دادهاتد شما هم قصد آموزش دارید ، این دیگر توهین و بیسواد واحمق ونادان گفتن نداره ،الان این وسط به چه کسی بر خورده که جناب عالی اینچنین آشفتهاید به حضرت شاه ، حافظ ویا به منیت شما
ولی من به شما میگویم فقط چون میخواهید بگویید من بهتر از همه فهمیدم ومیدانم به شما برخورده که چنین نگرانید این یک سایت ادبی است اظهار نظر برای اعضای آن آزاد است واساس آن هم اندیشی است این چه حاشیهای است که نوشتید اگر اعضای این سایت که ادعای شناخت ادب پارسی ومعرفت عرفا را دارند چنین بنویسند از چارواداران چاله میدان چه انتظاری میشه داشت یا اسم کاربری خودتون را عوض کنید یا باتغییر در تفکرتان همسنگ نامتان گردید .به جای دلگیر شدن از جسارت بنده عمیقا به موضوع فکر کن. فرهنگ سازی راباید از خودمان شروع کنیم وگرنه از دیگران چه توقعی میرود کسی که به نفس خودش مسلط نیست چگونه میخواهد نفوس دیگران را تربیت کند
که تا تو سرکشی در پیش داری
بلاشک سرنگونی بیش داری
ز مُشتی خاک چندین چیست لافت
که بهر خاک میبُرّند نافت
همی هر کس که اینجا خاک تر بود
یقین میدان که آنجا پاکتر بود
چو مردان خویشتن را خاک کردند
بمردی جان و تن را پاک کردند
سرافرازان این ره زان بلندند
که کلّی سرکشی از سرفگندند
در پناه حق شاد باشی عزیز بقول خود شما به امید دستگیری.
حمید استکی در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۱ - حکایت:
سلام دوستان دربیت چهارم مصراع دوم جناب سعدی فرموده اند:
"که داورگناهان ازاوعفوکرد" درصورتی که می توانست کلمهٔ "از" رانیاوردوبگوید:که داورگناهان اوعفوکرد ، ولی به نظربنده سعدی رحمة الله علیه می خواسته بگویدکه خداوندبرخی ازگناهان اوراعفوکردونه همهٔ گناهانش را. وآوردن کلمهٔ "از" دراین مصراع به خاطرهمین نکته است. البته این نکته به نظربنده رسیدتانظردیگرعزیزان دراین خصوص چه باشد.
مهدی حقیقت نژاد در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۵:
مو به تن سیخ میشه واقعا زبان قاصره از توصیف زیبایی این شعر
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۱۵ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۲۹ - ذکر سری سقطی قدس الله روحه:
*سَری سَقَطی* گفت: هر گناه و معصیتی که از سبب شهوت بُوَد امید توان داشت به آمرزش آن و هر معصیت که آن بسبب کِبر و غرور بود امید نتوان داشت به آمرزش آن! زیرا که معصیت ابلیس از کبر بود و زَلَتِ(لغزش و خطا) آدم از شهوت
یا من لاهو الا هو در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۱:
هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من. مرور کلی نظرات بجز یکی دوتا، نشان دهنده عمق بی سوادی، و نادانی و جهالت افرادی بود که نظر داده بودند، نه حضرت حافظ را شناختی، نه حضرت شاه را شناختی، هیچ اند هیچ، مشتی یاوه از ذهن بی اطلاع.
اما شاه که لقب شاهی بدلیل سلطنت بر نفس است، انجا که علامه بدیدنش میرود و در تصرف نفس شاه، از خود بیخود و از شاگردان ایندعارف بالله میگردد، و اما حضرت حافظ عارف بزرگ و دلسوخته که در غزل از شاه درخواست دستگیری میکند، و شاه هم دستگیر وی شده و حافظ را به مقام توحید میبرد، شاه از عرفای بسیار والا و فانی در حق و از کملین بوده و مقام استادی داشته اند و حافظ که سالک بوده از شاع درخواست عنایت در سلوک میکند، که به مقام کشف حقیقت وارد شود، و اسفار نفسانی را گذر کند، که شاه نیز الحق دستگیر و راهنمای بسیاری بوده است،
در مقام استادی شاه بر حافظ سبقت داشته.حافظ در سیر و سلوک شاگردی استاد مینماید و به انجا که باید میرسد،
در انتها ای کاش
انان که خاک را بنظر کیمیا کنند
کیمیا فنای فی الله و عرفان خداست
ایا شود که گوشه چشمی به ما کنند
دست مارو هم بگیرند و از ما دستگیری کنند
ان شا الله
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۲۸ - ذکر معروف کرخی رحمةالله علیه:
نقل است که یک روز معروف کرخی روزه دار بود و نزدیکِ افطار در بازار میرفت که سقائی(آب فروش) میگفت: که خدای بر آنکس رحمت کند که از این آب بخورد!
بگرفت و بخورد.
گفتند: نه که روزه دار بودی؟
گفت: آری لکن به دعا رغبت کردم. چون وفات کرد او را بخواب دیدند گفتند خدای با تو چه کرد؟گفت: مرا در کار دعای، سقا کرد و بیامرزید!
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۲۸ - ذکر معروف کرخی رحمةالله علیه:
نقل است که یک روز معروف کَرخی با جمعی میرفت جماعتی جوانان میآمدند و فساد میکردند تا به لبِ دجله رسیدند.
یاران گفتند: یا شیخ دعا کن تا حق تعالی این جمله را غرق کند تا شومیِ ایشان از خلق منقطع شود. (از مردم رفع شود.)معروف کرخی گفت: دستها به دعا بردارید.
پس گفت: الهی چنانکه درین جهان عیش شان خوش داری در آن جهان شان نیز عیشِ خوش ده!
MayhemR در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۴ - قتّالی خوارزمی عَلَیهِ الرّحمةُ:
گر مردِ رهی نظر به ره باید داشت
خود را نگه از هراز چَه باید داشت
هزار چَه ...
یوسف شیردلپور در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۴۰ در پاسخ به مرتضی دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
درود برشما آقا مرتضی عزیز فوتبال است اجرای این غزل با نوای استاد شجریان 💐💛👍
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی: