گنجور

حاشیه‌ها

کوروش در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۹ - آواز دادن هاتف مر طالب گنج را و اعلام کردن از حقیقت اسرار آن:

زیرکی دان دام برد و طمع و گاز

تا چه خواهد زیرکی را پاک‌باز

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۹ - آواز دادن هاتف مر طالب گنج را و اعلام کردن از حقیقت اسرار آن:

علم تیراندازیش آمد حجیب

وان مراد او را بده حاضر به جیب

 

مصرع دوم یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۹ - آواز دادن هاتف مر طالب گنج را و اعلام کردن از حقیقت اسرار آن:

این مثل اندر زمانه جانی است

جان نادانان به رنج ارزانی است

 

مصرع اول یعنی چه ؟

 

امیرحسین صدری در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۱۸ در پاسخ به میم شین دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۲:

چون بیدل دهلوی خیلی مهجور هست !

کامران هیچ در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

خیام میگوید از سگ کمترم اگر مزخرفات ادیان را باور کنم،  

 

 

تمام

مبارکه عابدپور در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸:

منم امشب ۱۲مهر ۴۰۴ رباعیات خیام رو  همراه با سابت گنجور تمام کردم ممنون از همه دوستان که در فهم بیشتر مفاهیم رباعیات هم فکری کردن جناب حبیب شاکر از رباعیات حضرت عالی در پایان حاشیه گزاریهابسی لذت میبردیم

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

در جایی خواندم که دکتر مینوی در مصرع دوم بیت اول  کلمه‌ی وُصلت را جایگزین کلمه‌ی قصّه می‌دانست

وُصلت در زبان عربی به‌معنای پاره‌ای از یک‌کل. تکّه‌ای از یک کل

معاشران گره از زلف یار باز کنید

شبی خوش است بدین (با این‌کار یعنی باز کردن گره) وُصلتش دراز کنید

آن تکه‌ی بسته شده‌ی مو را باز کنید تا موهای بلند یار افشان گردد.

علی ا.م در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۳ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵:

چیزی که من در شعر میبینم گلایه‌ای از دنیاست ...نمیدونم ربطش به اون دنیا و خدا رو از کجا اوردید 

محسن عبدی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » جواب هدهد:

گر ترا صد عقبه ناگاه اوفتد ...

عقبه

راه دشوار در بالای کوه؛ راه سخت کوهستانی؛ گردنه.

محمد صنیعی آباده ای در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱:

حضرت سعدی بزرگوار خیلی زیبا گفته این حکایت را  .  ولی واقعن جای پرسش است کجا ما باید سخن راست نگوئیم وآیا مصلحت از اساس کار درستی است یا نه ؟

 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵
                
ترسا بچه‌ای ناگه ، قصدِ دل و جانم کرد
سودایِ سرِ زلفش ، رسوایِ جهانم کرد

زو هر که نشان دارد ، دل بر سرِ جان دارد
ترسا بچه آن دارد ، دیوانه از آنم کرد

دوش آن بت شنگانه ، می‌داد به پیمانه
وز کعبه به بتخانه ، زنجیر‌کشانم کرد

کردم ز پریشانی ، در بتکده دربانی
چون رفت مسلمانی ، بس نوحه که جانم کرد

دل کفر به دین‌داری ، زو کرد خریداری
دردا که به سر باری ، اسلام زیانم کرد

آزادِ جهان بودم ، بی‌داد و سِتان بودم
انگشت‌زنان بودم ، انگشت‌گزانم کرد

دل دادم و بد کردم ، یک درد به صد کردم
وین جرم چو خود کردم ، با خود چه توانم کرد؟

دی گفت نکو خواهی ، توبه است تو را راهی
از رویِ چنان ماهی ، من توبه ندانم کرد

آخر چو فرو ماندم ، ترسا بچه را خواندم
بسیار سخن راندم ، تا راه بیانم کرد

بنهاد ز درویشی ، صد تعبیه اندیشی
در پردهٔ بی‌خویشی ، از خویش نهانم کرد

چون دست ز خود شُستم ، از بند برون جَستم
هر چیز که می‌جُستم ، در حال عیانم کرد

من بی من و بی‌ مایی ، افتاده بُدم جایی
تا در بُنِ دریایی ، بی نام و نشانم کرد

عطّار دمی گر زد ، بس دست که بر سر زد
هم مُهر به لب بر زد ، هم بندِ زبانم کرد

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴:

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴
                
پشت ، بر رویِ جهان خواهیم کرد
قبله ، رویِ دلسِتان خواهیم کرد

سودِ ما ، سوداییِ عشقت بس است
گرچه دین و دل ، زیان خواهیم کرد

خاصه عشقش را ، که سلطانِ دل است
مرکبی از خون ، روان خواهیم کرد

دل اگر خون شد ز عشقش ، باک نیست
کین چنین کاری ، به جان خواهیم کرد

گر در اوّل روز ، خون کردیم دل
روزِ آخر ، جان فشان خواهیم کرد

ذرّه ذرّه ، در رهِ سودایِ تو
پایه هایِ نردبان خواهیم کرد

چون به یک یک پایه ، بر خواهیم رفت
پایه‌ای ، زین دو جهان خواهیم کرد

تا کسی چشمی زند بر هم ، به حکم
ما دو عالم ، در میان خواهیم کرد

آن روِش ، کز هرچه گویم برتر است
برتر از ، هفت آسمان خواهیم کرد

وآن سفر ، کافلاک هرگز آن نکرد
ما کنون ، در یک زمان خواهیم کرد

گر کند چرخِ فلک ، صد قرن سِیر
ما به یک دم ، بیش از آن خواهیم کرد

پس به یک ذرّه و یک یکِّ وجود
خویشتن را ، امتحان خواهیم کرد

سر ز یک یک ذرّه ، بر خواهیم تافت
وز همه عالم ، کران خواهیم کرد

شبنمی بی‌پا و سر ، خواهیم شد
قصدِ بحرِ جاودان خواهیم کرد

تا ابد ، چندان که ره خواهیم رفت
منزلِ اوّل ، نشان خواهیم کرد

نیست از پیشانِ ره ، کس را خبر
پس خبر از کاروان خواهیم کرد

کس جوابِ ما نخواهد داد باز
گرچه بسیاری فغان خواهیم کرد

گر بسی معشوق را خواهیم جست
هم وجودِ خود ، عیان خواهیم کرد

ور شود مویی ، ز معشوق آشکار
ما همه خود را نهان خواهیم کرد

چون فرید ، اینجا دو عالم محو شد
پس چگونه ، ره بیان خواهیم کرد

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو:

کشیده سرمه‌ها در نرگس مست ...

یکی از رسم‌های رایج در گذشته، کشیدن نقش و نگار بر روی دست عروس بوده است. شیرین خود را با انواع زیورها آراسته و مانند عروسان نقش بر دستش کشیده. مثل نقش حنا که امروزه نیز برخی آن را انجام می‌دهند.

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

چند نکته درباره‌ی این غزل زیبا و بسیار لطیف؛

 

نخست معنای کلمه‌ی معاشران:فرهنگ‌های لغت، واژه‌ی معاشر را در معانی «دوست» و «همنشین» ضبط کرده‌اند؛ اما با توجّه به مستندات متنی، از دوره‌ی سلجوقیان به بعد، «مُعاشر» به‌علّت کثرت استعمال در بافت پادفرهنگی عصر سلجوقی، معانی جدیدی به خود گرفته است؛ این دلالت‌های جدید، معانی ریشه‌شناسانه‌ی «معاشر» را به حاشیه رانده و کاربرد عمومی یافته‌اند. «معاشر» در این بافتِ موقعیتی و فرهنگی، صفت فاعلی و به معنی «فردی عیاش و اهل بزم و طرب» در زمینه‌ی غیر اخلاقی بوده و در سده‌های بعد نیز، با همین دلالت کاربرد و رواج داشته است؛ برای نمونه، عبید زاکانی در بیتِ «گهی به کوی خرابات با مغان همدم / گهی معاشر و گه رند و گاه شاهدباز»، «معاشر» را با «رند» و «شاهدباز»، هم‌آیند و هم‌شمول آورده است. 

 

مصرع دوم بیت اول هم ایهامی جذاب دارد. نخست معنی ظاهری مصرع این است که امشب شب خوشی‌ست و با باز کردن گیسوی یار شب را طولانی‌تر کنید(بیشتر گرد یار باشیم) معنای دوم اینگونه است که اگر شب خوش را صفت زلف یار بگیریم، با باز کردنش گیسوی یار طولانی‌تر و جذاب‌تر می‌شود.

 

در بیت دوم کلمه‌ی فراز مطلقن به معنای بستن آمده. خواجه می‌گوید زلف را که باز کردید شروع کنید به خواندن آیه‌ی دفع چشم‌ونظر و در را هم ببندید که کسی نبیند و چشم نزند.

 

درباره‌ی ترکیب پیر صحبت در بیت ششم، تاکنون چنین پیری در دیوان و در دیگر غزل‌ها دیده نشده؛ پس همان ترکیب آشنای پیر می‌فروش صحیح به‌نظر می‌رسد.

 

اما نکته‌ای هم از رندی حافظ در بیت ماقبل آخر بخوانیم. او در این بیت چونان مراجع فتوا می‌دهد؛ این ظرافت از دوجهت قابل بررسی‌ست. یکی این‌که‌ او با به‌کار بردن کلمه‌ی فتوا جایگاه علما را به سخره می‌گیرد و دوم این‌که او خود را مرجع آیین عشق می‌داند که فتوا می‌دهد.

 

 

 

 

آریا جلالی نژاد در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۹ در پاسخ به sharam forooghi دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۵۳ - حکایت زاغی که چند روز در قفای کبکی دوید و از رفتار خود بازمانده به وی نرسید:

برادر شعر واقعا زیبایی است اما ما توی ده بیتش هم موندیم😫

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

مصرع دوم بیت شماره 10 اشاره دارد به ده قاعده امام محمد غزالی در سعادت‌نامه.

معنی بیت: خاقانی! گوش به فریب جهان مده که از ده قاعده‌، به دو تا نیز پای‌بند نیست.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

1-لغتنامه دهخدا، صفحه 17083، واژۀ «فُرضه» را «کنار دریا، کناره فرات» معنی کرده است که مجازا می‌شود «کرانه»

–(در همین صفحه از لغتنامه دهخدا، بیت شماره 3 این غزل خاقانی به عنوان شاهد آمده است.)

–(باید گفت که نظامی گنجوی نیز «فُرضه» را به معنی «کرانه» به کار برده است.)

2-نسخه معتبر علی عبدالرسولی (که قطعا بر بررسی دقیق نسخه‌های خطی استوار است)،

3-سازگاری معنی واژه «شط» با «فُرضه»،

 

شکل درست مصرع دوم بیت شماره 3 عبارت است از «بر شط کون و فُرضهٔ عالم نیامده است».

معنی کل بیت: رهایی از موج غم برای کسی است که هنوز پا به رودخانۀ هستی و کرانۀ جهان نگذاشته است.

درخور یادآوری است که چنین معنایی، با روح این غزل کاملا سازگار است.

 

*از دستکاری اسناد هویت ملی بر پایه حدس و گمان بپرهیزیم.

*نگرش سیستمی، روش علمی پژوهش در هر زمینه است.

دکتر صحافیان در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:

اگر باغبان بخواهد پنج روز بهار را هم‌نشین گل باشد، باید بر بیدادگری خار فراق صبری چون بلبل داشته باشد.
۲- ای دل عاشق چون به زنجیر موهایش اسیر شدی، از پریشان احوالی گلایه نکن، پرنده زیرک، پس از به دام افتادن تحمل پیشه می‌کند(مصراع دوم ضرب المثل است)
۳- رند وارسته‌ای که وابستگی جهان را در درون سوزانده، با ملاحظه و حسابگری چه کار دارد؟! آنکه در کار پادشاهی است نیازمند این تدبیر و نگرانی است(طنز)
۴- در طریق و سلوک عشق، تکیه بر پارسایی و دانش کفر و ندیدن حقیقت است، سالک اگر صد هنر دارد، نیازمند توکل و سپردن راه به خداوند است(غزالی اصل هشتم کیمیای سعادت را در توحید و توکل قرار داده یعنی توحید دیدن خداوند در اسباب است)
۵- با چنین موها و چهره زیبایی، هر که به دنبال نظربازی یاسمن برای چهره و سنبل برای موها باشد، حرام است( حسن تعلیل برای حرام بودن نگاه)
۶- البته برای رسیدن به گیسوی یار باید از چشمان مستش بسیار ناز کشید(خانلری: نرگس ترکانه)
۷- ای ساقی! اکنون که در حضوریم، تا کی در گرداندن جام شراب درنگ می‌کنی، چون نوبت عاشقان رسید، باید پیوسته جام‌رسان باشی( ایهام: دور و تسلسل دو اصطلاح در فلسفه که باطل است)
۸- حافظ کیست که چون بزرگان بدون موسیقی رود، شراب ننوشد، عاشق بیچاره چنین تجملاتی ندارد.
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:

 شاعر در بیت شماره 6 گفته بود «اکنون که سرِ زلفِ مُشک افشان را دیدی، زنجیر را بگسل که عقل چنین می‌گوید». با توجه به این بیت و نیز بیت‌های 8 و 9، معنی بیت شماره 7 می‌شود:

«در برابر آن مُشک پر پر شدی و جای شگفتی نیست؛ هرجا که مُشک باشد، چنین است!»

 

*«جو جو» = اندک اندک، ذره ذره، تکه تکه و .... <لغتنامه دهخدا>

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۷ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان:

با توجه به اینکه در سراسر 12 بیت دیگرِ بند نخست، آنچه که بامداد انجام می‌دهد، رفتاری است برای بیرون از خود، مصرع دوم بیت نخست این بند به شکل «مشک جو جو از دهان بنمود صبح» درست می‌باشد؛ یعنی «بامداد، اندک اندک مشک از دهان می‌افشاند». البته نسخه علی عبدالرسولی مصرع یاد شده را دقیقا به همین شکل ثبت کرده است.

۱
۴۸
۴۹
۵۰
۵۱
۵۲
۵۶۲۰