جو به جو راز جهان بنمود صبح
مشک جو جو از دهان بنمود صبح
صبح گوئی زلف شب را عاشق است
کز دم عاشق نشان بنمود صبح
در وداع شب همانا خون گریست
روی خون آلود از آن بنمود صبح
جام فرعونی خبر ده تا کجاست
کاتش موسی عیان بنمود صبح
مرغ تیز آهنگ لختی پر فشاند
چون عمود زرفشان بنمود صبح
قفل رومی برگرفت از درج روز
چون کلید هندوان بنمود صبح
بر سماع کوس و بر رقص خروس
خرقه بازی در نهان بنمود صبح
نافهٔ شب را چو زد سیمین کلید
مشک تر در پرنیان بنمود صبح
بر محک شب سپیدی شد پدید
چون عیار آسمان بنمود صبح
تا برآرد یوسفی از چاه شب
دلو سیمین ریسمان بنمود صبح
در کمین شرق زال زر هنوز
پر عنقا دیدبان بنمود صبح
حلقه دیدستی به پشت آینه
حلقهٔ مه همچنان بنمود صبح
گوئی اندر بر حمایل چرخ را
خنجر شاه اخستان بنمود صبح
سام کیخسرو مکان در شرق و غرب
خضر اسکندر نشان در شرق و غرب
صبح خیزان وام جان درخواستند
داد عمری ز آسمان درخواستند
پیش کان قرا شود سبوح خوان
در صبوح عیش جان در خواستند
در مناجاتی که سرمستان کنند
جرم آن سبوح خوان در خواستند
نازنینانی که دیر آگه شدند
زود جام زرفشان درخواستند
چون به خوابی صبح ازیشان فوت شد
روز را رطل گران درخواستند
گر قدحهای صبوحی شد ز دست
هم به رطلی عذر آن درخواستند
چون نهنگان از پی دریا کشی
ساغر کشتی نشان درخواستند
کوه زهره عاشقانند این چنین
کآتشین دریا چنان درخواستند
از زکات جرعهٔ دریاکشان
مفلسان گنج روان درخواستند
جور خواران را جهان انصاف داد
کز خود انصاف جهان درخواستند
ساقیان نیز از پی یک بوس خشک
با زر تر نقد جان درخواستند
چون کناری را بها گفتیم چند
صد بهای کاویان درخواستند
چرخ و انجم بر طراز روز نو
کنیت شاه اخستان درخواستند
بوالمظفر ظل حق چون آفتاب
مالک الملک جهان در شرق و غرب
پند آن پیر مغان یاد آورید
بانگ مرغ زند خوان یاد آورید
دجله دجله تا خط بغداد جام
می دهید و از کیان یاد آورد
خفتگان را در صبوح آگه کنید
پیل را هندوستان یاد آورید
دانهٔ مرغ بهشتی در دهید
مرغ جان را ز آشیان یاد آورید
بر شما بادا که خون رز خورید
خاکیان را در میان یاد آورید
خوان نهید و خوانچهٔ مستان کنید
بیخودان را زیر خوان یادآورید
چون ز جرعه خاک را رنگی دهید
هم به بوئی ز آسمان یاد آورید
خاص را در آستین جا کردهاید
عام را بر آستان یاد آورید
کعبتین را گر سه شش خواهید نقش
نام رندان بر زبان یاد آورید
دوستان تشنه لب را زیر خاک
از نسیم جرعه دان یاد آورید
در شبستان چون زمانی خوش بوید
از شبیخون زمان یاد آورید
روز شادی را شب غم درقفاست
چون در این باشید از آن یاد آورید
جام زر افشان به خاقانی دهید
خاطرش را درفشان یاد آورید
راویان را بر زبان تهنیت
مدحت شاه اخستان یاد آورید
کسری اسلام، خاقان کبیر
خسرو سلطان نشان در شرق و غرب
راز مستان از میان بیرون فتاد
الصبوح آواز آن بیرون فتاد
ساقی از قیفال خم میراند خون
طشت زرین ز آسمان بیرون فتاد
زاهد کوه آستینی برفشاند
ز او کلید خمستان بیرون فتاد
صوفی قرا کبودی چاک زد
ساغریش از بادبان بیرون فتاد
باد، دستار مؤذن در ربود
کعبتینی از میان بیرون فتاد
سبحه در کف میگذشتم بامداد
بانگ ناقوس مغان بیرون فتاد
مصحفی در بر حمایل داشتم
می فروشی از دکان بیرون فتاد
بند زر از مصحفم در وجه می
بستد و راز نهان بیرون فتاد
پشت خم در خم شدم وز درد خام
خوردم و هوش از روان بیرون فتاد
یک نشان از درد بر دراعه ماند
دوستی دید و نشان بیرون فتاد
دشمنان بیرون ندادند این حدیث
این حدیث از دوستان بیرون فتاد
جور میکش همچنین خاقانیا
خاصه کانصاف از جهان بیرون فتاد
کشتی بهروزی از دریای غیب
بر در شاه اخستان بیرون فتاد
چار ملت را سوم جمشید دان
بل دوم مهدیش خوان در شرق و غرب
کوس را دیدی فغان برخاسته
بانگ مرغان بین چنان برخاسته
اختران آبله مانند را
از رخ گردون نشان برخاسته
شب چو جعد زنگیان کوته شده
وز عذار آسمان برخاسته
روز چون رخسار ترکان از کمال
خال نقصان از میان برخاسته
مجلس از جام و تنوره گرم و خوش
باد و آتش زاین و آن برخاسته
آتش از انگشت بین سر بر زده
روم از هندوستان برخاسته
نغمهٔ مطرب شده چون نفخ صور
تا قیامت در جهان برخاسته
می چو عیسی و ز رومی ارغنون
غنهٔ انجیلخوان برخاسته
گوش بربط تا به چوب انباشته
نالهش از راه زبان برخاسته
نای بیگوش و زبان بسته گلو
از ره چشمش فغان برخاسته
چنگ بین چون ناقهٔ لیلی وز او
بانگ مجنون هر زمان برخاسته
بهر دستینه رباب از جام و می
زر و بسد رایگان برخاسته
لحن زهره بر دف سیمین ماه
بر در شاه اخستان برخاسته
رایت و چتر جلال الدین سزد
صبح و شام آسمان در شرق و غرب
آن نه زلف است آنچنان آویخته
سلسله است از آسمان آویخته
سلسله گر بهر عدل آویختند
بهر ظلم است او چنان آویخته
حلقهٔ گوشت چو عیاران به حلق
زیر زلفت بین نهان آویخته
در سر زلف گنه کارت نگر
بیگناهان را روان آویخته
تا سرینت با میان درساخته است
کوهی از مویی روان آویخته
دل که با بار غمت پیوست، هست
مویی از کوه گران آویخته
هر زمان یاسج زنان صیاد وار
آئی از بازو کمان آویخته
آهوی چشمت بدان زنجیر زلف
جان شیران جهان آویخته
عنبرین دستارچه گرد رخت
طوق غبغب در میان آویخته
فتنه در فتراک تو بسته عنان
داد خواهان در عنان آویخته
ای به موئی آسمان را از جفا
بر سر من هر زمان آویخته
در تو آویزم چو مویی کز غمت
شد به مویی کار جان آویخته
جور بس کن خاصه چون کسری به عدل
شاه زنجیر امان آویخته
برق تیغش دیدبان در ملک و دین
ابر جودش میزبان در شرق و غرب
نامرادی را به جان در بستهام
خدمت غم را میان در بستهام
عالمی پر تیر باران جفاست
بر حقم گر چشم جان در بستهام
آمدم تسلیم در هرچه آیدم
دیدهٔ امید از آن در بستهام
سر به تیغ دشمنان در دادهام
در به روی دوستان در بستهام
روز همجنسان فرو شد لاجرم
روزن دل ز آسمان در بستهام
سایهٔ خود هم نبینم تا زیم
آن چنان چشم از جهان در بستهام
تا دم من گوش من هم نشنود
سوی لب راه فغان در بستهام
تا نیاید غور این غمها پدید
گریه را راه نهان در بستهام
هرچه خواهد چرخ گو میکن ز جور
کز مکن گفتن زبان در بستهام
راز مرغان را سلیمانی نماند
پیش دیوان ز آن دهان در بستهام
بر زبانم مهر مردان کردهاند
همچو طفلان گفت از آن در بستهام
خاک در لب کرد خاقانی و گفت
در فروشی را دکان در بستهام
همت از کار جهان برداشته
دل به شاه شهنشان دربستهام
کمترین اقطاع سگبانان اوست
قندهار و قیروان در شرق و غرب
گر جهان شاه جهان میخواندش
آسمان هم آسمان میخواندش
مفخر اول بشر خوانش که دهر
مهدی آخر زمان میخواندش
ز آنکه شیطان سوز و دجال افکن است
آدم مهدی مکان میخواندش
ور صدائی آید از طاق فلک
هم فلک کیوان نشان میخواندش
آهن تیغش دل اعدا بخورد
مردم، آهن خای از آن میخواندش
دیدهای دندان که خاید استخوان
کادمی هم استخوان میخواندش
خطبهٔ مدحش چو برخواند آفتاب
مشتری حرز امان میخواندش
سکهٔ قدرش چو بنوشت آسمان
ماه لوح غیب دان میخواندش
تیغ شه ماند به لوحی کز دو روی
ملک محراب کیان میخواندش
نصرت نو زاده تا با تیغ اوست
چرخ طفل لوحخوان میخواندش
ابجد تایید بین کز لوح ملک
طفل نصرت چون روان میخواندش
رنگ جبریل است تیغش را که عقل
وحی پیروزی رسان میخواندش
خصم شه تا عدهٔدار آرزوست
عاقل آبستن نشان میخواندش
در شب و روزش دو خادم روز و شب
جوهر این و عنبر آن در شرق و غرب
دست و شمشیرش چنان بینی به هم
کآفتاب و آسمان بینی به هم
شاه ملت پاسبان را بر فلک
هفت سلطان پاسبان بینی به هم
از نهیبش در چهار ارکان خصم
چار طوفان هر زمان بینی به هم
آب خضر و نار موسی یافت شاه
عزم و حزمش زین و آن بینی به هم
شه سکندر قدر و اندر موکبش
خضر و موسی همعنان بینی به هم
حکم عزرائیل و برهان مسیح
در کف و تیغش عیان بینی به هم
دوست و دشمن را رضا و خشم او
عمر بخش و جان ستان بینی به هم
چون دو نفخ صور در خشم و رضاش
زهر و پازهر روان بینی به هم
خنجر سبزش چو سرخ آید به خون
حصرم و می را نشان بینی به هم
تا نه بس دیر از کمال عدل شاه
مصر و ری در شابران بینی به هم
از نسیم عدل او هر پنج وقت
چار ملت را امان بینی به هم
بر دعای دولتش در شش جهت
هفت مردان یک زبان بینی به هم
در ریاض عشرتش در هفت روز
هشت جنت نقلدان بینی به هم
کنیتش چون بشمری هر هشت حرف
نه فلک را حرز جان بینی به هم
خاص بهر لشکرش برساخت چرخ
ترک و هندو دیدبان در شرق و غرب
رمحش از طوفان نشان خواهد نمود
معجز نوح از سنان خواهد نمود
تیغ هندیش از مخالف سوختن
در خزر هندوستان خواهد نمود
بر ثبات دولت او تا ابد
جنبش عدلش نشان خواهد نمود
صبحگاهی کز شبیخون ران گشاد
تیغ چون خور خونفشان خواهد نمود
سرخی شام آگهی داده است از آنک
روز خوشی در جهان خواهد نمود
شبروی کرده کلنگ آسا به روز
همچو شاهین کامران خواهد نمود
حلق خصمت در تثاوب جان دهد
کو تمطی بر کمان خواهد نمود
چون کمان و تیر شد نون والقلم
نشرهٔ فتح این و آن خواهد نمود
جوشن ناخن تنش بدخواه را
تن چو ناخن ز استخوان خواهد نمود
شاه موسی کف چو خنجر برکشد
زیر ران طوری روان خواهد نمود
خصم فرعونی نسب همچون زنان
دو کدان در زیر ران خواهد نمود
پنبه کن ای جان دشمن ز آن تنی
کو ز ترکش دو کدان خواهد نمود
سگ گزیده خصم و تیغ شه چو آب
کآتش مرگش عیان خواهد نمود
زلهخوار تیغ و مور خوان اوست
وحش و طیر انس و جان در شرق و غرب
زیرکان کاسرار جان دانستهاند
علم جزوی ز آسمان دانستهاند
از رصدها سیزده سال دگر
خسف بادی در جهان دانستهاند
قرنها را حکم پیشی کردهاند
تا قرانها در میان دانستهاند
در سر میزان ز جمع اختران
بیست و یک نوع از قران دانستهاند
نابریده برج خاکی را تمام
برج بادیشان مکان دانستهاند
گرچه هفت اختر به یک جا دیدهاند
جای کیوان بر کران دانستهاند
من یقین دانم که ضد آن بود
کاین حکیمان از گمان دانستهاند
حکمشان باطلتر است از علمشان
کاختران را کامران دانستهاند
هفت هارون بر در سلطان غیب
از چهسان فرمان روان دانستهاند
هفت بیدق عاجز شاه قدر
از چهشان لجلاج سان دانستهاند
عارفان اجرام را در راه امر
هفت پیک رایگان دانستهاند
کار پیکان نامه بردن دان و بس
پیک را کی نامهخوان دانستهاند
دفع این طوفان بادی را سبب
دولت شاه اخستان دانستهاند
خاک درگاهش به عرض مصحف است
جای سوگند کیان در شرق و غرب
شاه مغرب کامران ملک باد
آفتاب خاندان ملک باد
پیش او هر تاجداری همچو تاج
پشت خم بر آستان ملک باد
از پی طغرای منشور ظفر
تیر حکمش بر کمان ملک باد
خطی او همچو خط استوا
ناگزیر آسمان ملک باد
ظل کعبش کاوفتد بر ساق عرش
زاد سرو بوستان ملک باد
تا به جان بینند جنبش سایه را
سایهٔ بالاش جان ملک باد
بهر تعویذ سلاطین از ثناش
اسم اعظم در زبان ملک باد
کام بختش چون دعای مادران
در اجابت همعنان ملک باد
از سر تیغش چو داغ تازیان
ران شیران را نشان ملک باد
بر زبان ملک چون نامش رود
آب حیوان در دهان ملک باد
از شعاع طلعتش در جام می
نجم سعدین در قران ملک باد
بس بقائم ریخت با عدلش جهان
کو چو قائم در جهان ملک باد
فضل یزدان در ضمان عمر اوست
عمر او هم در ضمان ملک باد
بخت بادش پاسبان و اسلام را
باس عدل پاسبان در شرق و غرب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است زیبا و تمثیلی از صبح و بیداری، به تصویر کشیدن تجلیات صبح و زوال شب، با تصاویری از طبیعت و اتفاقات مختلف. شاعر با توصیف صبح به مثابه نقطهای از امید و زندگی، به زوال شب و ظالم بودنش اشاره میکند. در این شعر، صبح به عنوان نماد زندگی، عاشقانه به زلف شب نگاهی عاشقانه دارد و به تدریج بر طالع آدمی نور میافشاند.
شاعر همچنین به گنجینههای دینی و تاریخی اشاره میکند و از خدایگان و حکام آسمانی میسراید که در داستانهای مذهبی و تاریخی جا دارد. این متن، عواطف انسانی، عشق، اندیشههای فلسفی، و مفاهیم ظلم و عدالت را ترکیب کرده و با زبانی پرشور احساسات را به تصویر میکشد.
در نهایت، شاعر به دعای خیر و آرزوی سعادت برای حاکمان و ملتها اشاره کرده و بر اهمیت حکومت عادلانه تأکید میکند.
هوش مصنوعی: به تدریج و به آرامی، صبح رازهای جهان را فاش کرد و همانطور که صبح فرا میرسید، این رازها از دهان یک چیز خوشبو و لطیف مانند مشک بیرون آمد.
هوش مصنوعی: صبح به ما میگوید که زلف شب عاشق اوست، زیرا با با وجود عشق، نشانههای صبح را بروز داده است.
هوش مصنوعی: در لحظه وداع شب، چهرهای غمگین و خونآلود به صبح نشان داد که گویی در آن لحظه اشک میریزد.
هوش مصنوعی: به من بگو که آن جام فرعونی کجاست، جایی که آتش موسی در سپیده دم آشکار شد.
هوش مصنوعی: مرغی که با سرعت و شتاب پرواز میکند، لحظهای بالهایش را باز میکند و در حالی که صبحی نو و روشن به نمایش میگذارد، در زیر آسمان زیبا و درخشان پرواز میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر صبحگاه و نور طلایی آن اشاره شده است که همچون کلیدی، قفل شب را باز میکند و روز را نمایان میسازد. شب، با تاریکی و سکوتش، مانند قفلی است که صبح با روشنی و زندگیاش آن را میگشاید.
هوش مصنوعی: صبح با صدای طبل و رقص خروس آغاز شد و کسی در خفا به بیان دیانت و عقاید خود پرداخت.
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، زمانی که نور صبحگاهی به همراه عطر خوش مشک از پارچههای نرم و لطیف به نمایش درآمد، احساس خوبی در فضا پدیدار شد.
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، نور سپیدهدم نمایان شد، مانند یک فرد ماهر که در آسمان صبح خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: نخستین نشانههای روشنایی و امید با طلوع صبح آغاز میشود، همانطور که یوسف از چاه رهایی مییابد و به زندگی جدیدی وارد میشود.
هوش مصنوعی: در انتظار صبح، در شرق، زالی با بال زرین در حال مشاهده و مراقبت است و نشانهای از پرندهای افسانهای دیده میشود.
هوش مصنوعی: حلقهای که پشت آینه مشاهده میشود، همچنان مانند هالهای از مه، صبح را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: گویی بر دوش فلک، خنجر پادشاه بامدادان نمایان شده است.
هوش مصنوعی: سام کیخسرو، پادشاهی بزرگ، در شرق و غرب مرزهای کشور خود را دارد و همینطور نشانههایی از خضر و اسکندر در این دو سمت وجود دارد.
هوش مصنوعی: صبح زود بیدارها از زندگی خود درخواست میکنند و از آسمان عمر و بقا میطلبند.
هوش مصنوعی: در حضور او پاکی و پاکیطلبی وجود دارد و در آغاز زندگی، جان از لذتش درخواست میکند.
هوش مصنوعی: در جلسهای که عارفان و مستها به راز و نیاز مشغول بودند، از من خواسته شد که به مناجات و عبادت بپردازم.
هوش مصنوعی: عزیزانی که دیر متوجه شدند، خیلی زود درخواست کردند تا لیوان سرامیکیشان را پر کنند.
هوش مصنوعی: وقتی صبح شد و خوابشان از سرشان پرید، درخواست کردند که روز را با سنگینی بیشتر بگذرانند.
هوش مصنوعی: اگر بادهها از دست کسی به شدت ریخته شود، به یاری آن شخص با ادب و احترام عذرخواهی میکنند.
هوش مصنوعی: زمانی که نهنگها به دنبال دریا هستند، برای یافتن نشانهای از کشتی به طلب ساغری میافتند.
هوش مصنوعی: کوه زهره نمادی از عاشقان است که مانند آتش دریا هستی خود را طلب میکنند.
هوش مصنوعی: مستمندان از بخشش قطرهای از دریا، ثروت جاری را طلب کردند.
هوش مصنوعی: دنیای ما به کسانی که ظلم و ستم کردهاند، پاسخ داد و نشان داد که خودشان نیز عدالت را از جهان طلب کردهاند.
هوش مصنوعی: ساقیان برای یک بوسه خشک، جان و زندگی خود را با طلا معامله کردند و درخواست کردند.
هوش مصنوعی: وقتی ما برای کناری ارزش قائل شدیم، چند صد نفر از جویندگان ثروت، قیمتهای مختلفی را طلب کردند.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که زمان و cosmic (یا کهکشانها) به صورت هماهنگ و منظم در حال حرکت هستند و در این میان، برای هدایت و بهبود وضعیت یک شخص خاص، درخواستهایی مطرح میشود. به طور کلی، میتوان مفهوم آن را به تلاش برای بهبود اوضاع و درخواست کمک از نیروهای بالای طبیعت تعبیر کرد.
هوش مصنوعی: بوالمظفر، سایه حق مانند آفتاب، مالک تمام جهان در شرق و غرب است.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باشید که نصیحت آن مرد حکیم شرابخوار را فراموش نکنید و صدای پرندهای که آواز دلنواز میخواند را در خاطر نگهدارید.
هوش مصنوعی: دجله، تا مرز بغداد، به شما جام شراب میدهند و از دوران کیانیان یاد میکنند.
هوش مصنوعی: به افرادی که در خوابند، توجه کنید و بیدارشان کنید. به یادشان بیاورید که باید از قدرت و عظمت هندوستان آگاه شوند.
هوش مصنوعی: به پرندهٔ بهشتی دانهای دهید و یادآور شوید که جانش را از لانهاش فراموش نکند.
هوش مصنوعی: شما باید به یاد داشته باشید که چگونه زندگی و زیبایی را با مشکل و تلاش در هم میآمیزید و به آن احترام بگذارید.
هوش مصنوعی: مهمانی برپا کنید و سفرهای از دل نشانههای شادی بچینید و بیخبران را زیر این سفره به یاد بیاورید.
هوش مصنوعی: وقتی که به خاک رنگی بدهید، به نوعی بویی را از آسمان به یاد میآورید.
هوش مصنوعی: شما افراد خاص را در آغوش گرفتهاید، در حالی که افراد عادی را بر درگاه خود فراموش کردهاید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهید به راز و رمزهای معنوی دست یابید و درک عمیقتری از کعبه به دست آورید، باید نام رندان و اهل دل را به زبان بیاورید.
هوش مصنوعی: دوستانی که در زیر خاک خوابیدهاند و لبهایشان از تشنگی خشک شده، را با یاد نسیم ملایمی که نوشیدنیاش را به یاد میآورد، آرزو کنید.
هوش مصنوعی: در یک شب زیبا، وقتی بوی خوشی در فضا پخش میشود، به یاد بیاورید که زمان چگونه به سرعت میگذرد و شبها نیز به سر میرسند.
هوش مصنوعی: زمانی که روزی شاد و خوش است، شب غم و اندوه در آن پنهان شده است. وقتی در زمان شادی هستید، باید به آن شب غم نیز توجه کنید و آن را به یاد داشته باشید.
هوش مصنوعی: به او جام زرینی بدهید و یادآور شوید که افکارش را درخشان کند.
هوش مصنوعی: راویان و گویندگان را به یاد آورید که بر زبانشان در مدح شاه اخستان، کلمات تحسینآمیز و تبریکآمیز جاری است.
هوش مصنوعی: این بیت به قدرت و عظمت حاکمان و بزرگان در تاریخ اشاره دارد، بهویژه نشان میدهد که در شرق و غرب، افرادی با مقام و نفوذ وجود داشتهاند که نمادهایی از سلطنت و حکومت در عصر اسلام بودند. آنها در جایگاههای مهم و با اقتدار، به تداوم و پیشرفت گفتمان اسلامی کمک کردهاند.
هوش مصنوعی: راز شبزندهداران به بیرون آمد و صدای صبح پدیدار شد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، از سر و گردن گلابی، میریزی و خون از طشت زرین به زمین میریزد، گویی قطرات خون از آسمان به زمین آمدهاند.
هوش مصنوعی: زاهد، پارچهای از آستین خود را به زمین میافکند و در نتیجه، درب بهشت باز میشود.
هوش مصنوعی: صوفی، با تقلب و ترفند، ساغری را به دست گرفت که در اثر وزش باد از دستانش خارج شد.
هوش مصنوعی: باد دستار مؤذن را به هوا برد و کعبهای از میان افتاد.
هوش مصنوعی: صبح زود که در دستم تسبیح بود، صدای ناقوس مغ ها به گوشم رسید.
هوش مصنوعی: کتابی که به دوش داشتم، از دکان فروشندهای افتاد.
هوش مصنوعی: در حجاب طلا، کتاب من قصد داشت که بر روی صورت و جلوهام بپوشاند، اما رازهای پنهان از آن بیرون آمد و نمایان شد.
هوش مصنوعی: من به خاطر درد بسیار، در گوشهای کمر خم شدهام و از شدت درد، هوش و حواسم را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: دردی که در دل دارم، بر سر در وجودم نمایان است و وقتی دوستی را میبینم، این نشان به وضوح نمایان میشود.
هوش مصنوعی: دشمنان اجازه ندادند که این موضوع مطرح شود و آنچه از دوستان بود، از آنها خارج شد.
هوش مصنوعی: ستم میکند، همچنین پادشاهان، بهخصوص وقتی که انصاف از دنیا رخت بربندد.
هوش مصنوعی: یک کشتی خوشبختی از دنیای ناشناخته به دروازهی سرزمین پادشاهی نیکوکار رسید.
هوش مصنوعی: چهار ملت را میتوان به جمشید سوم نسبت داد و او را مهدی دوم نامید که در شرق و غرب شناخته شده است.
هوش مصنوعی: آیا صدای خوش پرندگان را شنیدی که با شور و شوق آواز میخوانند؟ این صداها به گویی در بین کوهها و دشتها به گوش میرسد و پر از احساسات شاداب است.
هوش مصنوعی: ستارههای کوچک و بینقش را که از آسمان نمایان شدهاند، مانند دانههای آبله به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: شب مانند موهای فر و سیاه شده که به کوتاهی درآمده است و از زیبایی چهرهی آسمان نیز کاسته شده.
هوش مصنوعی: روز، مانند چهرهی زیبا و دلربای ترکهاست که زیباییهایش از نقصها و کمبودها خالی است و به اوج تمام جلوههای خود رسیده است.
هوش مصنوعی: مجلس با شادی و هیجان پر شده و نوشیدنیها و آتش شوق از هر سو زبانه میکشد.
هوش مصنوعی: من از هندوستان برخاستهام و آتش در انگشتانم شعلهور است.
هوش مصنوعی: آواز موسیقیدان بهقدری قوی و دلنشین است که مانند صدای نفخ صور، در تمامی جهان پیچیده و تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: مانند عیسی، در میخانه زندگی و شور و نشاط حاکم است و از طرف رومیها، نغمههای خوشی و سرمستی به گوش میرسد که یادآور پیام انجیل است.
هوش مصنوعی: صدای نالهای که از بربط به گوش میرسد، ناشی از احساساتی است که از عمق چوب آن به زبان آمده است.
هوش مصنوعی: حالت و احساسات کسی که دچار بیصدایی و بیزبان است، از چشمانش آشکار میشود و نالههای او به وضوح از آنجا بیرون میآید.
هوش مصنوعی: مثل اینکه ساز چنگ شبیه شتر لیلی میزند و صدای مجنون هر لحظه از آن بلند میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر ساز نواختن، از جام و می طلا و بزم پرشکوه برخاستهام.
هوش مصنوعی: صدای زیبا و دلنواز زهره مانند ضرب آهنگ بر روی دفی نقرهای است که در برابر درب کاخ فرشتگان به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: ایستگاههای شکوهمند رایت و چتر جلالالدین، زیبنده است که در صبح و شب در افقهای شرق و غرب آسمان برافراشته شوند.
هوش مصنوعی: آنچه به نظر میرسد زلفی آویخته باشد، در واقع رشتهای است که از آسمان پایین آمده است.
هوش مصنوعی: اگر برای برقراری عدالت زنجیرها را به هم متصل کردهاند، برای ظلم هم زنجیرهایی به همین شکل وجود دارد. این نشان میدهد که در هر دو حالت، ارتباطی برقرار است و هر چه که به عدالت مربوط میشود، به ظلم نیز ربط پیدا میکند.
هوش مصنوعی: حلقهٔ گوشتی که به گردن آویخته شده، شبیه به زینتآلاتی است که به زیبایی زیر زلفهای تو پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر کار اشتباهت، نگاه کن به سر زلفت که بیگناهان جان خود را به آن آویختهاند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که پشت تو با کمر به هم بستگی دارد، کوهی از مو به صورت آویزان شده است.
هوش مصنوعی: دل که با غم های تو همراه شده، شبیه به مویی است که از کوه سنگین آویزان شده است.
هوش مصنوعی: هر وقت که تو با زیبایی و دلربایی به سوی ما میآیی، مثل صیادی که کمان را به بازو آویزان کرده، ما را مسحور میکنی.
هوش مصنوعی: چشمانت مانند آهویی است که زنجیر موهایش به جان و دل شیران جهان آویخته شده است.
هوش مصنوعی: دستاری معطر و خوشبو به دور لباس تو بسته شده و در میانهاش برآمدگی گردی آویزان است.
هوش مصنوعی: نقشهای که برای دامن زدن به آشوب و بحران طراحی شده، باعث شده است که خواستهها و درخواستهای مردم به سمت اوج و شدت برود.
هوش مصنوعی: تو با موی خود، آسمان را هر بار به خاطر سختیهایی که بر سر من میآوری، آویزان کردهای.
هوش مصنوعی: من به تو آویزان میشوم مانند مویی که از غم تو دل من به آن وابسته است.
هوش مصنوعی: بس کن از ظلم، مخصوصاً به مانند کسری، زیرا شاه با عدل خود زنجیر امان را آویخته است.
هوش مصنوعی: تیغ او مانند نوری است که بر دین و مملکت نظارت دارد و همانند ابر رحمتش، در شرق و غرب میزبان و بخشنده است.
هوش مصنوعی: من به خوبی با ناراحتیها و نامرادیها دست و پنجه نرم میکنم و در دل خود، غم را نگه داشتهام.
هوش مصنوعی: در جهانی که پر از تیرهای زهرآگین و بیرحمی است، اگرچه چشمانم بسته است و نمیتوانم ببینم، اما هنوز بر حق خود ایستادهام.
هوش مصنوعی: من با دلسپاری به هر آنچه که پیش بیاید، آمدهام و چشم امیدم به آن در بسته است.
هوش مصنوعی: من جانم را در مسیر دشمنان فدای آنها کردهام و در عین حال در برابر دوستانم خودم را دور نگه داشتهام.
هوش مصنوعی: با پایان روز، احساسات و همدردیهایم به شدت کاهش یافت و مانند آسمانی که درش بسته است، قلب من نیز از شادی و نور پر شده نیست.
هوش مصنوعی: من چنان در دنیای خود مستغرق شدهام که حتی سایهٔ خودم را هم نمیبینم.
هوش مصنوعی: من تا زمانی که نفس میکشم، گوشم حتی صدای لبانم را هم نمیشنود و به همین خاطر نمیتوانم به فریاد زدن بپردازم.
هوش مصنوعی: من در حال حاضر گریهام را پنهان کردهام تا زمانی که این غمها به روشنی نمایان شوند و دلیلی برای اشک ریختن پیدا کنم.
هوش مصنوعی: هرچه که میخواهد زندگی را به چرخش درآور، زیرا من از گفتن نارضایتی و به زبان آوردن دردهایم خودداری کردهام.
هوش مصنوعی: هیچکس راز پرندگان را مانند سلیمان نمیداند، زیرا من از آن زمان که دهانم بسته است، چیزی نمیتوانم بگویم.
هوش مصنوعی: مردان بزرگ و مهم بر زبان من تأثیری گذاشتهاند، بهطوریکه مانند کودکان میگویم که از آن در بسته به درون میروم.
هوش مصنوعی: خاقانی از غم و اندوهی که بر او سایه افکنده، مانند خاک، همه چیز را نادیده میگیرد و میگوید که تمامی درهای زندگیاش بسته است و نمیتواند چیزی را به فروش بگذارد. او به نوعی از ناامیدی و بسته شدن راههایش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من از تلاش در این دنیا دست کشیدهام و دل به پادشاه بزرگ و مقامدار بستهام.
هوش مصنوعی: قندهار و قیروان در شرق و غرب، تنها بخش کوچکی از سرزمینهای متعلق به کسانی است که نگهبانی از آن را بر عهده دارند.
هوش مصنوعی: اگر دنیا او را شاه دنیا میداند، آسمان نیز به او لقب آسمان را میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مهدی (عج) که آخرین موعود و نجاتدهنده بشریت است، در حقیقت افتخار و ارجمندی نخستین خلق خداوند (انسان) به شمار میآید. به عبارت دیگر، وجود او در زمان آخر، درخشش و شرفی است که بشریت به آن افتخار میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه شیطان فریبنده و مکار است، انسان مهدی را در جایگاهی بالاتر از خود میداند.
هوش مصنوعی: اگر صدایی از آسمان به گوش برسد، نشان از آن دارد که کیوان (سیاره زحل) را به یاد میآورند.
هوش مصنوعی: تیغ آهنی دشمنان را میکشد، اما آهن خود را به آواز میخواند.
هوش مصنوعی: آیا تا به حال دندانی دیدهای که استخوان را بکند؟ آن دندان همچنین به استخوان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که او خطبهٔ ستایش خود را میخواند، گویا آفتاب مشتری در حال خواندن حرز و دعا برای حفظ و امان اوست.
هوش مصنوعی: سکهای که ارزشش را آسمان مشخص کرده، به مانند ماه به همه چیز روشنایی میبخشد و در لوح غیب به آن اشاره میشود.
هوش مصنوعی: تیغ شاه مانند نوشتهای است که در دو طرف، مقام سلطنت را در محراب پادشاهی میستاید و به آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: پیروزی تازهای به وجود آمده که با شمشیر اوست. دوران جوانی و نوزادی در حال خواندن درسهای خود است.
هوش مصنوعی: حروف ابجد نشاندهندهی تأیید هستند، از لوح آسمانی، که چون نوزاد پیروزی، روحنما در حال خواندن است.
هوش مصنوعی: تیغ او به رنگ جبریل است و عقل، آن را به عنوان وسیلهای برای پیروزی و الهام الهی میشناسد.
هوش مصنوعی: دشمن مظهر آرزوهای متعجب است، اما فرد عاقل در انتظار نشانهها و شواهد میماند.
هوش مصنوعی: در شب و روز، دو خدمتگزار همیشه در حال فعالیت هستند. یکی از آنها جوهر و دیگری عنبر را در شرق و غرب به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: چنان به هم پیوسته و هماهنگ هستند که گویی مانند آفتاب و آسمان در یک فضای واحد قرار دارند.
هوش مصنوعی: در آسمان، هفت پادشاه را میبینی که به خاطر پاسبانی و نگهداری از ملت، در کنار هم قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: از فریاد و تهدید او، دشمنان در هر چهار جهت همچون طوفانی در هم میپیچند و به هم میخورند.
هوش مصنوعی: آب جاودانی و آتش الهی را موسی در سفرش پیدا کرد؛ اما شاهان با اراده و تدبیر، این دو را در کنار هم میبینند.
هوش مصنوعی: در این بیت، به قدرت و جایگاه شاه سکندر اشاره میشود و اینکه در کنار او، شخصیتهایی مانند خضر و موسی نیز حضور دارند. در واقع، تصویری از عظمت و حماسه را به نمایش میگذارد که نشاندهنده اتحاد و همراستایی افراد بزرگ و معتبر است.
هوش مصنوعی: در دست و شمشیر او، قدرت و تصمیمی که مانند حکم عزرائیل و دلایل و شواهدی که شبیه کار مسیح است، به وضوح مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: در زندگی، رضایت و نارضایتی خدا باعث طول عمر و سرزندگی انسانها میشود و میتوانی این تأثیر را در رفت و آمد دوستان و دشمنان مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: وقتی غضب و رضایت خداوند مانند وزیدن دو بار بانگ صور به جان انسانها برسد، میتوانی اثر زهر و پازهر را در آنها مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که خنجر سبز به رنگ قرمز خون درآید و در می و حصرم نشانهای ببینی که در هم رفته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کمال عدل و انصاف پادشاه مصر و ری در شابران را نبینی، هنوز وقت طولانی باقی است.
هوش مصنوعی: با نفحات رحمت و عدل او، در هر پنج وقت میتوانی ببینی که چهار ملت در کنار هم در امن و امان هستند.
هوش مصنوعی: با دعا و خواستن از او، در هر سو و به هر سمت، هفت مرد با یک صدای واحد را میبینی که جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: در باغ آسایش او، در طول یک هفته، هشت بهشت را کنار هم مشاهده میکنی.
هوش مصنوعی: اگر نامش را شماری، هشت حرف آن را به دست میآوری. پس میبینی که به وسیلهی این هشت حرف، آسمانها را برای حفاظت از جان خود به کار میگیری.
هوش مصنوعی: برای لشکرش، آسمان به ویژهای ساخته شده است و در شرق و غرب، نگهبانانی از ترک و هندو را مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: وقتی طوفان برپا شود، نشانهای از شگفتیهای فرشتهوار را به نمایش خواهد گذاشت و معجزه نوح را از تیرک میسازد.
هوش مصنوعی: تیغ هندیش در نتیجه سوختن در دریا، به مخالفت خواهد پرداخت و به سمت هندوستان خواهد رفت.
هوش مصنوعی: ثبات و دوام حکومت او تا همیشه با نشانههای عدل و انصافش مشخص خواهد شد.
هوش مصنوعی: صبحگاهی که همچون حملهای ناگهانی، تیغی درخشنده به رنگ خون بهچشم میخورد، نشاندهندهٔ شگفتیها و زیباییهایی خواهد بود که اتفاق میافتد.
هوش مصنوعی: سرخی غروب نشاندهنده این است که روز خوبی در راه است و در آیندهای نزدیک زندگی شادی را به ارمغان خواهد آورد.
هوش مصنوعی: در شب، با تلاش و قدرت مانند کلنگی که زمین را میشکافد، به روز میرسد و همچون شاهینی موفق و پیروز خواهد شد.
هوش مصنوعی: حلقههای دشمن تو در حال آرامش جان میدهند و او به زودی برای تیراندازی آماده خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی که کمان و تیر به کار گرفته میشوند، همانند نوشتن و قلم، میتوانند پیروزی و موفقیت یک طرف را نشان دهند.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به یک بدن آسیب میزند، مانند ناخنی که سعی دارد از استخوان جدا شود، در نهایت آسیب میبیند و جدا میشود. به عبارت دیگر، بدخواهی به خود آسیب میزند و نتیجهای جز زیان و جدایی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی شاه موسی خنجرش را از زیر رانش بیرون میآورد، تغییرات و تحولات بزرگی را به همراه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: دشمنانی مانند فرعون، در زیر فشار و سختیها به زانو در خواهند آمد و ضعف خود را نشان خواهند داد، مانند زنانی که در شرایط سخت حاضر به تسلیم هستند.
هوش مصنوعی: عزیزم، تو را از درد و ستم دور کنم، زیرا این جسمی که داری، میتواند از تیرهای دشمن آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: سگ گزیده، دشمن و شمشیر حاکم، مانند آبی است که آتش مرگ او را آشکار خواهد کرد.
هوش مصنوعی: تیغ زلهخوار و مور، از وحش و پرندگان، در عالم هستی هر دو طرف وجود، در شرق و غرب، برای خود خوانی دارند.
هوش مصنوعی: زیرکان و دانایان، اسرار زندگی را میدانند و آگاهی جزئیات را از آسمان یعنی از معانی عمیق و بالا دریافت کردهاند.
هوش مصنوعی: پس از سیزده سال رصد و بررسی، حالا در جهان تغییرات و خسوفهایی مشاهده شده است.
هوش مصنوعی: قرنها به حکم زمان، به جلو حرکت کردهاند تا انسانها در طول این مدت چیزهای زیادی را فرا بگیرند و بدانند.
هوش مصنوعی: در آسمان، از میان ستارهها، بیست و یک نوع از قرآن را شناسایی کردهاند.
هوش مصنوعی: برج خاکی را بهطور کامل بهعنوان برجی از باد تصور کردهاند.
هوش مصنوعی: هرچند که هفت ستاره به طور همزمان در یک مکان دیده میشوند، اما جایگاه کیوان (زحل) را بر روی افق مشخص میدانند.
هوش مصنوعی: من به خوبی میدانم که آنچه این حکیمان به عنوان حقیقت میپندارند، در واقع کاملاً برعکس است.
هوش مصنوعی: قضایای آنها نادرستتر از دانششان است، چرا که به نظر میرسد کسانی که به ظاهر قدرت دارند، موفقتر از آنچه هستند که در واقعیتاند.
هوش مصنوعی: هفت هارون، به معنای هفت نفر از همراهان هارون، در برابر درگاه سلطان غیب قرار دارند و از چه طریقی به این مقام رسیدهاند که فرمان را به خوبی دریافت کردهاند.
هوش مصنوعی: هفت تکه عاجز از شاه قدر، از چه چیزهایی رفتارهای لجوجانه را میفهمند؟
هوش مصنوعی: عارفان معتقدند که اجسام و پدیدههای عالم به رایگان و بدون هیچ هزینهای در خدمت دستورهای الهی قرار دارند.
هوش مصنوعی: کار پیکان، رساندن نامه است و باید دانست که پیک نیز باید نامهخوان باشد.
هوش مصنوعی: برخی بر این باورند که وجود بادی که این طوفان را به آرامش میرساند، نتیجه و نشانهای از لطف و حمایت شاه اخستان است.
هوش مصنوعی: خاک پای آن بزرگوار به اندازهی کتاب مقدس ارزشمند است و در اینجا میتوان به جایگاه مهمی که در شرق و غرب دارد، سوگند یاد کرد.
هوش مصنوعی: سلطان مغرب، خوشبخت و پیروز باد، و نور خورشید بر خاندان او تابید.
هوش مصنوعی: هر شخص دارای قدرت و مقام، در برابر او مانند تاجی است که بر روی پیشانی به زمین خم شده است.
هوش مصنوعی: به دنبال نشانه و نماد پیروزی هستم، تا تیر ارادهاش بر کمان پادشاهی قرار گیرد.
هوش مصنوعی: خط او مانند خط استوا در آسمان به یک سمت و به یک جهت حرکت میکند و نمیتوان از آن تغییر جهت داد.
هوش مصنوعی: اگر سایه کعبه بر پای عرش بیفتد، درخت سرو باغ ملک تحت تأثیر باد قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جان در بدن است، حرکت سایه را درک کنید، که سایهای از روح ملکوتی است.
هوش مصنوعی: برای جلب توجه و حمایت سلاطین، ذکر نام بزرگ و مهم خداوند در دل و زبان مردم همچنان باید جاری باشد.
هوش مصنوعی: سرنوشت او مانند دعای مادران، در برآورده شدن آرزوها و خوشبختی، همواره مساعد و همراه با موفقیت است.
هوش مصنوعی: تیغ او همچون علامت و نشانی برای شیران است که قدرت و سلطه را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی نام ملک بر زبان جاری شود، مانند اینکه آب حیات در دهان او قرار گیرد.
هوش مصنوعی: از زیبایی چهرهاش در این جام شراب، ستارههای خوشبختی در آسمان قدرت و سلطنت میدرخشند.
هوش مصنوعی: وقتی که برپا کننده حق و عدالت ظهور کند، چگونه خواهد بود که جهان با بهترین وضعیت خود درخواهد آمد و ملک و حاکمیت فقط در دستان او قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: خداوند لطف و رحمتش را به زندگی او ارزانی داشته است و عمر او نیز به عنوان امانتی در دست قدرت و ملکه به حساب میآید.
هوش مصنوعی: خوشبختی او را نگهبان باشد و اسلام را با عدالت در شرق و غرب حفظ کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.