گنجور

حاشیه‌ها

امیررضا فراهانی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:

آقای علی مهدوی تبار، با استناد به چه چیزی میفرمایید خیام صاحب مذهب و طریقت و اندیشه الهی بوده؟ در صورتی که بارها و بارها عقاید مذهبی و تعصبات و قوانین دین و معاد رو زیر سوال برده؟

معروف ترینش که خاطرم هست:

خورشید به گِل نهفت می نتوانم...

زیر سوال بردن آیه ۸۶ سوره کهف

مهرناز در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۴ - عذر گفتن خرگوش:

یارم اززفتی سه چندان بد که من،

نوشته شده دو چندان

 

دکتر صحافیان در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:

یعقوب! یوسف گم‌شده‌ات به کنعان بازمی‌گردد اندوهگین نباش! و کلبه اندوهت* به گلستان حضور او مبدل می‌شود(ایهام: هر کس در زوایای جانش گم‌شده‌ای دارد که تمام همت جسم و جانش مصروف یافتن آن است)
*حزن: در فلسفه از کیفیات نفس است که از تبعات آن حرکت تدریجی روح به درون است یا حصول قبض است بر اثر مکروه یا فوت محبوب( معین)
۲- حال خوش به سراغ دل غمگینت می‌آید نگرانی به خود راه نده! و آشفتگی‌ات سامان می یابد(خانلری: این دل غم‌دیده حالش)
۳- ای پرنده خوش‌آواز! چون بهار و زیبایی عمر فرارسد بر تخت چمن چتر گل را بالای سر می‌گیری(نهایت سعادت)
۴-اگر مدتی گردش ایام، بر مراد نیست، اندوهگین نباش که احوال زمانه یکسان نیست.
۵- آگاه باش و نومید نشو! چون بر راز پنهان دسترسی نداری و زمانه در پشت پرده خود بازی‌گری‌های نهان دارد(زندگی و جهان نمایش است)
۶- ای دل آگاه! چون سیل و طوفان نیستی اساس هستی را برکند آرام باش! زیرا کشتی‌بان تو نوح است.
۷- آری اکنون که به شوق کعبه، قدم در راه گذاشته‌ای، از گزند خارهای مغیلان ناراحت نشو!
۸-اگر چه منزل پر خطر مقصد بسیار دور است اما هر راهی پایانی دارد اندوهگین نباش!(نسخه دانشگاه پرینستون و نسخه قاسم انوار در گنجور:مقصد ناپدید)
۹- آری حال زار ما در فراق معشوق و ملال افزایی رقیب(ایهام به ابلیس) همه را خدای دگرگون‌کننده حال می‌داند.
۱۰-در گوشه درویشی و بی‌کسی شبهای تاریک تا ذکر و دعایت کتاب خداست اندوهگین نباش!
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

پس از خواندن حواشی این غزل نکته‌ای به‌نظرم رسید که با گنجوریان در میان می‌گذارم

هر متنی با متون دیگر در ارتباط است و نشانه‌هایی از متون دیگر را می‌توان در آن دید؛ این تظریه‌ی ژرار ژنت هست معروف است به نظریه‌ی بینامتنیت در عین‌حال هر متنی برای درک شدن ارجاعاتی بیرونی دارد که پنهان است و ارجاعاتی درونی که آشکار است

تعدادی از دوستان تنها ارجاعات درونی متن را در نظر دارند و تعدادی دیگر ارجاعات بیرونی متن را که البته هیچکدام غلط نیست.

خواجه اوج هنرش در این بوده که هر متن (شعر) خود را مالامال از ارجاعات بیرونی با متون دیگر اعم از قرآن و دواوین دیگران کرده(بینامتنیت) و هم با استفاده از کلمات و ترکیبات وزین و سنگین آن‌ها را چند بعدی عرضه داشته؛ مثل کلمه خلوتیان یا ترکیب تماشاگه راز و از این دست ترکیبات

به‌هرحال باید گفت که هر کس با دیدگاه درونی خود می‌تواند اشعار وی را از کرانه‌ی کفر و‌الحاد و بی‌خدایی تا کرانه‌ی وحدانیت و یکتاپرستی درک‌کند.

اما نکات کلیدی محتوای کلی اشعار کاملن دقیق و بدون ابهام است؛ مثل عشق ورزیدن. محبت داشتن. انسان بودن و از خمه مهم‌تر ریا نکردن و سالوس نبودن. 

غزل ارغوان در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۳:

نشود بند گفت و گوی جهان...

ای کاش می‌تونستم خودمو از این بند خلاص کنم 

همایون در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:

فردوسی شبانه داستان زیبای بیژن و منیژه را در شبی تاریک از همسر خود میشنود و می نویسد، شب یلدا

 

شبی چون شبه روی شسته به قیر

نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر

دگرگونه آرایشی کرد ماه

بسیچ گذر کرد بر پیشگاه

شده تیره اندر سرای درنگ

میان کرده باریک و دل کرده تنگ

ز تاجش سه بهره شده لاژورد

سپرده هوا را به زنگار و گرد

سپاه شب تیره بر دشت و راغ

یکی فرش گسترده از پرّ زاغ

نموده ز هر سو به چشم اهرمن

چو مار سیه باز کرده دهن

چو پولاد زنگار خورده سپهر

تو گفتی به قیر اندر اندود چهر

هرآنگه که برزد یکی باد سرد

چو زنگی برانگیخت ز انگشت گرد

چنان گشت باغ و لب جویبار

کجا موج خیزد ز دریای قار

فرو ماند گردون گردان به جای

شده سست خورشید را دست و پای

سپهر اندر آن چادر قیرگون

تو گفتی شدستی به خواب اندرون

جهان از دل خویشتن پر هراس

جرس برکشیده نگهبان پاس

نه آوای مرغ و نه هُرّای دد

زمانه زبان بسته از نیک و بد

نبد هیچ پیدا نشیب از فراز

دلم تنگ شد زان شب دیریاز

بدان تنگی اندر بجستم ز جای

یکی مهربان بودم اندر سرای

خروشیدم و خواستم زو چراغ

برفت آن بت مهربانم ز باغ

مرا گفت شمعت چه‌ باید همی

شب تیره خوابت بباید همی

بدو گفتم ای بت نیم مرد خواب

یکی شمع پیش آر چون آفتاب

بنه پیشم و بزم را ساز کن

به چنگ آر چنگ و می آغاز کن

بیاورد شمع و بیامد به باغ

برافروخت رخشنده شمع و چراغ

می آورد و نار و ترنج و بهی

زدوده یکی جام شاهنشهی

مرا گفت برخیز و دل شاددار

روان را ز درد و غم آزاد دار

نگر تا که دل را نداری تباه

ز اندیشه و داد فریاد خواه

جهان چون گذاری همی بگذرد

خردمند مردم چرا غم خورد

گهی می گسارید و گه چنگ ساخت

تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت

دلم بر همه کام پیروز کرد

که بر من شب تیره نوروز کرد

بدان سرو بن گفتم ای ماهروی

یکی داستان امشبم بازگوی

که دل گیرد از مهر او فر و مهر

بدو اندرون خیره ماند سپهر

مرا مهربان یار بشنو چه‌ گفت

ازان پس که با کام گشتیم جفت

بپیمای می تا یکی داستان

بگویَمْت از گفتهٔ باستان

پر از چاره و مهر و نیرنگ و جنگ

همان از در مرد فرهنگ و سنگ

بگفتم بیار ای بت خوب چهر

بخوان داستان و بیفزای مهر

ز نیک و بد چرخ ناسازگار

که آرد به مردم ز هرگونه کار

نگر تا نداری دل خویش تنگ

بتابی ازو چند جویی درنگ

نداند کسی راه و سامان اوی

نه پیدا بود درد و درمان اوی

پس آنگه بگفت ار ز من بشنوی

به شعر آری از دفتر پهلوی

همت گویم و هم پذیرم سپاس

کنون بشنو ای جفت نیکی‌شناس

برمک در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۵ در پاسخ به ارشک دادور دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲۰:

افرین خودت هم این کار را نکن

 گفته  در بوته دیرم در بوته دیرم
 بوته برای انسان تن هست
بوته یعنی قالب یا همان کالبد تن
 بوته واژی پارسی است و با  بادی انگلیسی از یک ریشه است  به چم تن

برمک در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲۰:

بوته= قالب/کالبد/تن.

ز عشقت اتشی در بوته دیرم
 ز عشقت اتشی در  کالبد دارم

 بابا طاهر  مردم بوده   خار و درختچه نبوده

برمک در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۵۰:

مو آن رندُم که نامُم بی‌ قلندر

نه خان دیرُم نه مان دیرُم نه لنگر

چو روج آیو بگردُم گرد گیتی

چو شو آیو به خشتی وانهُم سر

برمک در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۳ در پاسخ به 7 دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۵۰:

مان  جای ماندگاری  خانه ده روستا شهر کشور هرجا که  جای ماندگاری باشد میهن

برمک در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۱ در پاسخ به سعادت دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۵۰:

معرب چیه همه چی  معرب نیست

روچ/روج/روژ/روز/روش همه پارسی است

برمک در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵:

اگرچه بسیاری  سروده ها را  بنام باباطاهر میخوانیم با این همه  براستی حتی یک دوبیتی را  هم نمیتوان با اطمینان کامل گفت از بابا طاهر است
این یکی که صددرصد سبک هندی دارد و از ظالب املی است کسانی هم که میگویند در نسخه های قدیمی امده  چرت میگویند نسخه قدیمی از بابا طاهر نیست

دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد
ندارم ظرف می دل را بگوئید
سفالی بشکند جامی بسازد
قناعت بیش ازاین نبود که عمری
بجامی دردی آشامی بسازد
چو من مرغی نکرده صید ایام
مگر کز زلف او دامی بسازد
دعا گو قحط شو طالب حریفی است
که ایامی بدشنامی بسازد

محمد نبی‌زاده در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۱:

 ‌
به نظر میاد که یک هجا اینجا اضافه باشه:

 

    وی دانه مرغ روحم خال رخ تو

 

به جای «روحم» اگر «روح» باشه درست‌تر به نظر می‌رسه. یا اینکه من سواد خوندنش رو ندارم و نمیتونم درست بخونم.

علی میراحمدی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۵۱ در پاسخ به هادی . دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:

همانطور که میدانید آن قسمت انتهایی چک را که در دسته چک و نزد صادرکننده چک میماند ته چک گویند.
ته چک درینجا به معنای یادگار و میراث است.

هادی . در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۳ در پاسخ به کژدم دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:

"این دیر مغان ته‌چکِ ایران قدیم است"

ته چک به چه معناست ؟

سفید در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:

 

ارحنی ساعة عنی...

 

 

شعردوست در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷:

درود بر شما. به گمانم در مصرع دوم از بیت اول ، کلمه درست "دون" هست و نه "درون". با تشکر

ناشناس در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۴۷:

با سلام و احترام

نقاشی قشنگی است ولی اشکالش این است که در آن زمان مرسوم نبوده است که خیلی زنان در کوچه و خیابان باشند

بهناز شکوهی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:

به نظر میرسد که در بیت "رای بد زد، گشت پست و تیره رای"  واژه یاب بین کلمه فارسی رای (/rɑːj/) به معنی اندیشه و کلمه عربی رٲی به معنی عقیدۀ کسی دربارۀ چیزی تمایزی قایل نشده. در حالی که تلفظ انها هم متفاوت است.  به عنوان مثال کلمات رایانه و رایزن از کلمه فارسی رای گرفته شده اند. 

همچنین در بیت «تا نماند باد عُجبش در دماغ»

دِماغ (با کسره دال) به مغز، فکر، سر (در اینجا ذهن و اندیشه فرد) اشاره دارد. من در هیچ لغتنامه ای دماغ با (با ضمه دال)  پیدا نکردم. 

 

AliKhamechian در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰:

دانه را صیاد ما بر دام استادانه ریخت

چقدر زیباست!

۱
۴۹
۵۰
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴۵۶