محمدرصا در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:
اول اینکه از 30 نوشته بالا 25 تا درباره غلط املایی و اینجا چنین است و آنجا چنان است... دریغ از اینکه خود را از واژه ها رها و به معانی بپردازیم.
اما در جواب دوست اخر... می فرماید آنچه از شمایل تو پیداست تصویر دیگری است غیر از آن رنگ رخساره معمولی. نگاره ای بیش از تصویر یک انسان.... براستی او که بود؟
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹:
سلام جناب آقای محمد کریمی فر
ضرب این اثر از استاد فرهنگفر نیست
از استاد جهانگیر ملک است
فرزاد در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
با سلام به نظر من معنی بیت اینه
اگر آن یار ،دل و جان ناقابل حافظ را بپذیرد(دل تقدیمی حافظ به معشوق و یاری که اگر دل تقدیمی حافظ را به دست آورد یعنی بگیرد و قبول کند) آنگاه تنها از فیض خال او هم شهرهایی چون سمرقند و بخارا در ید بخشش من قرار خواهد گرفت(توصیفی از عظمت معشوق).
اگر به شخصیت حافظ در اشعارش بنگریم منظور حافظ باید این باشد به چند دلیل1.حافظ پیکر و باطن شعرش بنا به شعر زیرکانه اش تضاد ایجاد میکند مانند ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد یعنی به این راه بیایید یا عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قران ز بر بخوانی در چارده روایت ...بر خلاف صورت شعر یعنی عشق راه نجاته در ده روایت خواندن قران به مانند من حافظ دردی را از شما درمان نخواهد کرد اینجا هم به دست آوردن دل یعنی به دست گرفتن و پذیرفتن دل 2.در هیچ شعری از حافظ ادعا و موعظه ای نمی بینید جز مقام خاکساری و رندی.حافظ به معنی واقعی بی ادعاست ....... .من این حروف نوشتم چنانچه غیر ندانست تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی.
مرتضی روحانی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۱۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۵:
سلام بر خوبان عاشق
صائب تبریزی در پاسخ این غزل شاه نعمت الله ولی غزل خود را سروده است :
ذوق ما داری درآ در بحر ما ، ما را طلب
آبرو جوئی مرو هر سو بیا ما را طلب
موج دریائیم و ما را دل به دریا می کشد
حال این دریای ما گر بایدت از ما طلب
ای محقق بی حقیقت هیچ شیئی هست نیست
عارفانه این حقیقت در همه اشیا طلب
هر که آید در نظر ای نور چشم عاشقان
دست او را بوسه ده گم کردهٔ خود را طلب
نقد گنج کنت کنزا را بجو در کنج دل
گوهر دُر یتیم مخزن دلها طلب
قاب قوسین از خط محور پدید آمد تو نیز
خط برانداز از میان معنی او ادنی طلب
آفتاب حسن او و چشم مردم رو نمود
روشنست این نور او در دیدهٔ بینا طلب
دنیی و عقبی و جسم و جان این و آن گذار
*گر تو چون ما طالبی مطلوب بی همتا طلب*
اسم اعظم را بخوان و یک مسمی را بدان
نعمت الله را بجو مجموعهٔ اشیا طلب
در واقع صائب تبریزی توجه مخاطب را به طلب هرچیزی از خدا سوق داده تا از به ادعا و دعوت کسی از مسیر حق نشود و اسیر مصیر دیگران نگردد
پیمان امیری در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:
مولانا بی پیرایس ینی در قید هیچ چیزی نیست. گاهی وقت ها از جملات به ظاهر رکیک هم استفاده میکنه تا حرفشو بزنه. اصلا هم براش مهم نیس کی چی میگه راجع به شعراش . داستان کنیزک و خاتون که دیگه یکی از آثار بی نظیر مولاناس . ولی وسط داستان صد در صد سکسی تو میبره به سمت خودت و میگه شهوت از خوردن بود کم کن ز خور
مسعود رضازاده در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو:
حرف آخر مصرع 84ام به به جای "بند" به اشتباه یند تایپ شده است.
حسام در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
وزن مصرعی که میگه:
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم با مصرع قبلش نا مطابقه بهتر بود عبارت "که" از مصرع دوم حذف بشه.
سپهر انصاری در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵۹:
با درود
شخص روانشاد استاد مشفق کاشانی شاعر بزرگ معاصر این دو بیت را از باباافضل مرقی کاشانی می دانست و با دستخط خود برای من نوشت.
جهت آگاهی علاقهمندان یاد کردم.
پاینده باشید
نوید در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:
آه که چقدر ابله هستند بعضی ها ..
کسی که دنبال قرآن هست و زاهد تشریف داره اومده زیر شعر خیام حاشیه مینویسه ؟؟؟
دیگر مپرس از من نشان در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۶ - فی قطع العلائق و العزلة عن الخلایق:
بله. وزن مصراع دوم آن بیت مشکل دارد و لابد کلمه ای را اشتباه تایپ کرده اند. شاید اینگونه باشد:
و استتر و اختف عن کل الانام
بیت 13 و 14 هم یکی اش زائد است.
مژده در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۴ - فِی التَّأَسُّفِ وَ النّدامَةِ عَلیٰ صَرْفِ الْعُمرِ فیما لایَنْفَعُ فِی الْقِیامَةِ وَ تأْویلِ قَولِ النَّبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: «سُؤْرُ الْمُؤْمِنِ شِفاءٌ»:
سلام من معنی کلمه سؤر رو در ابیات آخر متوجه نمیشه کسی می تونه توضیح بده؟
دکتر محمد ادیب نیا در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
معانی کلمات و ترکیبات در عرفان اسلامی؛
شب فراق= غیبت کبرا
زندان عشق= محبت اهل بیت علیهم السلام
راه بوستان= امت اسلام( صراط مستقیم )
بالای دوست= بر قامت قائم (ولایت)
بر سر کویت= آستانه ولایت تو
بیا که بر سر کویت= عجل فرجک
به جای خاک که در زیر پایت= ما در زیر سایه ولایت تو هستیم
خیال روی تو= آرزوی دیدن چهره ات
بیخ امید= نهال آرزو
تو مجموع= تو در عالم وحدتی
زیر هر خم مویت= در عالم کثرت تو (انسان کامل جامع عالم کثرت و عالم وحدت است)
برهنه نباشی= مجرد و غایب نباشی
که شخص بنمایی= که وجود خودت را به همه نشان دهی(ظهور شخصی نمایی)
پیراهنت= وجود مقیّدت(جسم و بدن دنیوی)
گل آکند= گل باران، خوشبو، زیبا( گُل کنایه از انسان غایب و دوست داشتنی است)
در این سودا = دراین عشق
چه دستها که ز دست تو بر خداوند است= چه دستهایی که از خداوند تو را می خواهند
فراق یار= دوری سعدی (ما) از او (غیبت از جانب ماست)
کوه الوند است = بسیار سخت است
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فی دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَ اَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ ....
.. در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۵:
صنما به چشم مستت
به می خوشی که هستت
دل و جان غلام دستت:
ببر اختیار مستان..
دکتر محمد ادیب نیا در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند پیراهنت گل آکندست
برهنه بودن در عرفان اسلامی کنایه از مجرد بودن است و انسان کامل در جهان هستی مجرد است و هر امر مجردی غایب از دیده هاست و لذا وجود مبارک انسان کامل و مکمل اگر از برهنگی(غیبت) درآید و وجود مقدس خود را چون شخصی نشان دهد همه می بیبنند که تمام بدن و پوشش وجودش آکنده از گل خوش بوی و عطر آمیز است همانطور که وجود مقدس و قائم او همانند سروی بلند قامت است که بالاتر از او دوستی نیست و من (سعدی) با این که این همه پیمان شکنی دراین عهد دوستی با تو کردم، ولی با این حال هنوز هم آرزوی دیدار ترا دارم ...
که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ ، وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ ....
والحمد لله رب العالمین علی کل حال
محمد در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
در مصرع نخستین بیت یکم
"بشنو از نی چون شکایت میکند" درست تر می نماید چراکه قرار دادن "این" جای "از" وزن شعر را بر هم می زند
حسین در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۳۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۷:
قلندر یعنی آنکه در قید آداب و سنن نیست! بر هر سفره که میرسد، مینشیند و چون پس از آن معلومش نیست، کی طعام نصیبش شود، تا جان دارد، میخورد!
طاهره در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵:
آیا نباید ردیف شعر بسازو باشد؟
حکیم در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۴۸ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱:
ومن یتّق الله آب حیات
ویجعل له مخرجاً ما یحب
ویرزقه باشد مدد بحر عبد
من حیث لا یدری لا یحتسب
سینا در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۹:
محسن چاوشی
خلیل قیصری در ۶ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۸ - حکایت: