علی وکیلی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:
با پوزش، دیدگاه قبلی خود را ویرایش می کنم. فقط کلمه اول مصراع دوم نیاز به تصحیح دارد:
نایافت یافت می نتوان، از که جویمت
منظور فقط "نایافت" در ابتدای مصراع بود که در اکثر صفحات اینترنتی "تا یافت" درج شده است که معنی نمی دهد.
علی وکیلی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:
مصراع دوم از بیت دوم باید اصلاح شود:
نایافت یافت می نشود
امیر در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴۶:
درود بر شما، می توان اینگونه برداشت نمود که زین به معنای زینت است و منظور شاعر "زینت نگین" می باشد. زینت و طرح نگین انگشتری
یزدان در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
درود ، آقاجان معنی شعر بزرگان دقیقا همون چیزیه که خوانده میشه ، نیازی به تفسیر و توجیه و بزک دوزک نداره ، خیام بزرگ این شعر داره میگه بهشت براش وقتیه که یه داف خفن با شراب پیشش باشه ، نه بیشتر نه کمتر . . .
فقط یه مغز یه کم پیچیده میخاد تا این معانی رو انقدر ساده و همونجور که هست بفهمه . . .
خودتونو دیگرانو اذیت نکنید لطفا و از سخن بزرگان فقط یاد بگیرید
بدرود
سید احسان حسینی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۲۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
بنده نیز با حرف آقای علی حسینی موافقم و یک هجای بلند جا افتاده است
به نظر من علاوه بر کلمه ی من ،مِی نیز میتواند گزینه ی درستی باشد
که جز مِی می رساند در سفال خشک ریحان ها؟
مهدی ابراهیمی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:
-..-..-
مَنِ {گِد(ا)} هَوَسِ (سروقامتی) دارم
که (دَست) {دَر (کَمَ)رَش} جز به (سیم و زَر نَرَوَد)
"حافظ"
فراز و فرود را به نِشستنْگهِ چَشمِ گدایِ رَهنشین [آیِ گدا] در سروِ قامَتَش بینا تر باشیم و خرقِ عادتِ آن جانان درآن کَمندِ حلقهی میمِ کَم و درِ درکَمَرَش به نیاز، البت که به دستِ نهان و چِهرِ رویِ سیم و زَرَش، او به اَفسونِ نیاز دست در کمرِ زَرکَشَش میکَشد و گِرُوِ ویژه میبَرد آنهم به هوشیواریِ هَوَس.
که آبِ رویِ شریعت بدین قَدَر نَرَوَد
"حافظ"
___
.
دِلا مَباش چُنین هَرزهگَرد و هرجایی/ که هیچ کار ز پیشَت بدین هُنر نَرَوَد》
________
.
تا دلِ هرزهگردِ من رفت به چینِ زُلفِ او
زان سفرِ دِرازِ خود عزمِ وطن نمیکُند》
.
.
گاهی واژهای از گویشها موجب میشود مفهومِ خاصی از بیت برداشت شود.
هرزهگرد (در گویش آمره: هَرزَهگِردَه harzagerda [مونث]) نامِ ابزاری است چوبی و استوانهای شکل دارای چهار پَره که چوبِ محورِ آن در ظرفی قرار دارد و برای کلاف کردن یا گلولهکردن نخهایِ خامه قالی به کار میرود. وَجهِ تسمیه آن گردشِ مُدام به دورِ خود است. پارادوکس کلام اینجا پدید میآید که در عینِ گردش پیوسته همچنان سرِ جای خود است."
در بیتِ جنابِ حافظ نیز، همنشینی کلمات "چین، سفر، دراز" با "هرزهگرد"، علاوه بر معنیِ رایج "هرجایی و ولگرد" برای هرزهگرد، مفهومِ وسیلهی کلاف نمودنِ نخهایِ آشفته خامهی قالی را به ذهن مُتبادر میکند.
در زنجیرهی معنایی جدید، مفهوم بیت چنین است:
زُلفِ دوست مانند نخهایِ آشفته و دَرهم خامه قالی است و دل همچون هرزهگرد من، چنان در چین (ایهام: چین خامهی قالی، کشورِ دوردست چین، چین و شِکَن زُلف) زلفِ یار گرفتار آمده که بعید به نظر میرسد این سفرِ دراز (ایهام تناسب: طولانی با چین، طویل با نخ قالی و زُلف) بازگشتی برایش مُتصوِّر باشد؛ چرا که هرزهگرد، سفری پیوسته دارد اما درجا میزند و به مقصد نمیرسد، اَقلَّش تا کُنون.
دکتر حسن عادلخانی
ادبیات فارسیگویشآمره
سمیه در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:
با سلام منهم مواقفم که شخصی که چشم وچراغ همه....خطاب شده از جانب شاه شیرین دهنان!!! قطعا معانی سخیفی مثل پراکنده بودن ذرات و...رادر نظر نداشته بلکه به قول خود ایشون چشم جهان بین عارف میبینه وبازگو میکنه اما چی رو ؟البته حقایق هستی رو که از خودشناسی تاهرانچه روکه موقع درک افاق بدست اورده.
علی اکبرغلامی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۶۵:
این شعر منسوب به بوعلی سینا یا فخر رازی می باشد. هر چه هست از حکما و فلاسفه هست نه از عرفا.
عارف با قلب خود که جام جهان نماست پی به اسرار عالم می برد و خرده گیری های عرفا بر فلاسفه و گفتن اشعاری همچون (حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جوی که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را) از حافظ دلالت بر همین معنا دارد. یعنی با سیرو سلوک و از راه عشق می شود به اسرار عالم پی برد نه از راه عقل. و راه عقل و راه استدلالیون چوبین هست و سخت بی تمکین......
اما عارف به کشف و شهود می پردازدو تجلی اسرار بر دلش نقش می بندد.
برای همین هست که حافظ می گوید: سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
واندرین آینه صدگونه تماشا می کرد
اشاره دارد به اینکه با قدح که همان قلب عارف است به تماشاگه راز نشسته بود. حجاب از میان برداشته شده هست در پیش عارف.
امامعلی imamali.arabameri@gmail.com در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
منظور از آئینه نهادن مقابل دوست شاید این باشد که اگر مقابل دوست آئینه قرار دهید جز رخ خویش را در آن نخو ا هی دید .
یکی (ودیگر هیچ) در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:
به نام او
کتابی به نام هیاهوی بسیار برای هیچ اثر نویسندهء شهیر ویلیام شکسپیر هست که بنده با خواندن حاشیه ها عنوان این کتاب برایم تداعی گشت و دریافتی بدیع از اینهمه تنوع نظرات به خاطرم رسید که آنچه که وظیفهء شیطان ( یا نفس) است پنهان نگاه داشتن حقیقت در پس هیاهوی بسیار برای هیچ است!
تنها حقیقت در پس این زندگی و جهان ظاهری است.
هنگامی شعاع های نور حقیقی به چشم ما بینایی می بخشد که از دیدن ظواهر خسته و رویگردان شویم.
لیک تا وقتیکه در بند نقش ایوان باشیم پی بر ویرانی خانه از پای بست نخواهیم برد و همچنان اصرار بر دانش و معلومات خویش داریم تا حرف خویش بر کرسی نشانیم و آب را برای دیگران گل آلود نماییم!
البته تمامی این افعال صادره از سمت ما همان است که او برای ما مقدر داشته تنها به یک دلیل !
آنچه که پشت پرده نهان است فقط مختص دیدار آنان است که تسلیم گشته اند و از خواب بیدار گشته اند.
پس از آنست که مفتاح بدست برای گشودن کتاب هستی خویش آماده اند و کتاب بر ایشان گشوده می گردد.
یکی (ودیگر هیچ) در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸:
به نام او
دوست گرامی جناب مصطفی:
درویش با ساده زیستی و قناعت به حداقل ها در این فکر است که این اعمال او را به خدا نزدیک می کند ولی در اشتباه است و امور ظاهری او را به خدانزدیک نخواهد ساخت.
توانگر نیز راه دنیا را برگزیده و تمامی تلاش او برای کسب مادیات است و این نیز راه خوبی نیست زیرا هدف زندگی را درنیافته است.
لیکن بدترین کار مصلحت اندیشی یا همان میانه روی است که شاعر بطور مطلق آنرا مردود دانسته است .
زیرا که در راه عشق و عاشقی میانه رو بودن و مصلحت اندیش بودن باعث رکود و درجا زدن می گردد که عمر را در بی حاصلی سپری می سازد .(بقولی از دنیا مانده و از عقبی رانده)
بنابراین مصلحت حقیقی آنست که یار می خواهد و در این راه باید چه نیک و چه بد هر چه او مقدر فرموده با رضایت پذیرا باشیم
گمنام در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:
حافظ و سعدی و ... فقط انسان بودن ، انسان . بله ، هنرمند بودن و باذوق ، اشعارشون هم در اوج قله ادب جهان قرار داره ؛ ولی چرا ازشون قدیس و روحانی و خدا می سازید ؟ شعرا ، نقاشان ، موسیقی دانان ، نویسندگان ... انسان هستن و دارای همه خصوصیات و امیال انسانی .
کیا در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۷ - حکایت آن عاشق کی شب بیامد بر امید وعدهٔ معشوق بدان وثاقی کی اشارت کرده بود و بعضی از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته یافت جیبش پر جوز کرد و او را خفته گذاشت و بازگشت:
گردکان (با کاف) درست است. به معنی گردو
در متنهای سعدی هم گردکان نوشته شده است. در کرمانشاه هم گردو را گردکان می نامند. لطفا تصحیح کنید تلفظ گردگان (با گاف) هم ثقیل است دلیل دیگری بر غلط بودن آن.
۷ در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۶:
کرمک شبتاب اگر پا داشتی
مه و مهر از آسمان برداشتی
۷ در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۶:
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
صادق در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:
بسم الحی
به نقل از علامه طباطبایی یکی از عرفا خواجه را در خواب دیده و معنای ثلاثه غساله را پرسیده ،خواجه فرموده منظور من لفظ "ماء" هست که سه حرف دارد و شوینده هر چیزی است .
که با توجه به مصرع اول اینگونه معنا میشود که زنده کننده سرو و گل و لاله ماء (آب) هست که اشاره داره به آیه شریفه قرآن : وجعلنا من الماء کل شیء حی (انبیا _30)
مزدک بامداد در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
در بیت 4 : باید "کمانی" به مفهوم " مانند کمان" خوانده شود نه به مفهوم " یک کمان"
همینگونه اند: کمندی، بهاری، سروی
سلامان در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴:
در بیت سوم، کلمه "نو" بایستی به "تو" تغییر کند.
هر خیالی که گشادیم به رویش دیده
در زمان نقش تو بستیم خدا می داند
سید روح اله زاهدی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷۳ - کوشش و امید ترجمه از یک قطعه فرانسه:
در بیت آخر پایدار بست صحیح نیست
"گرت پایداریست در کارها" صحیح میباشد
عاطفه در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸: