گنجور

 
مولانا

بیا کامروز بیرون از جهانم

بیا کامروز من از خود نهانم

گرفتم دشنه‌ای وز خود بریدم

نه آنِ خود نه آنِ دیگرانم

غلط کردم نبریدم من از خود

که این تدبیر بی‌من کرد جانم

ندانم کآتشِ دل بر چه سان است

که دیگر شکل می‌سوزد زبانم

به صد صورت بدیدم خویشتن را

به هر صورت همی‌گفتم من آنم

همی‌گفتم مرا صد صورت آمد

و یا صورت نی‌ام من بی‌نشانم

که صورت‌های دل چون میهمانند

که می‌آیند و من چون خانه بانم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۵۱۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
باباطاهر

دلا از دست تنهایی به جانم

ز آه و نالهٔ خود در فغانم

شبان تار از درد جدایی

کند فریاد مغز استخوانم

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
نظامی

تو را جویم ز هر نقشی که دانم

تو مقصود‌ی ز هر حرفی که خوانم

مشاهدهٔ ۱۷ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
عطار

ز تو گر یک نظر آید به جانم

نباید این جهان و آن جهانم

مرا آن یک نفس جاوید نه بس

تو دانی دیگر و من می ندانم

اگر گویی سرت خواهم بریدن

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۷۰ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

چه نزدیک است جان تو به جانم

که هر چیزی که اندیشی بدانم

از این نزدیکتر دارم نشانی

بیا نزدیک و بنگر در نشانم

به درویشی بیا اندر میانه

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه