همایون در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۲:
این غزل دوباره بازخوانی و بازنویسی میشود در غزلی با مطلع زیرین:
چنان مست است از آن دم جان آدم
که نشناسد از آن دم جان آدم
جان آدم از نفسی مست میشود که برای او ناشناخته است اگر دم دوم را زمان بخوانیم خود جان ناشناخته میشود که در هر صورت فرقی نمیکند چه دم و نفس انسان ناشناخته است و در خود چیزی ناشناخته دارد چه جانی که این نفس در او میرود ناشناخته میگردد و تنها مستی آن نمایان است و کارکرد جهانی دارد
پاسدار پارسی در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۷ - رفتن فرامرز به قیروان و پذیره شدن شاه قیروان،او را:
در بیت سی و ششم ، باید گذاردن برداشته شود و گزاردن نوشته شود.
همایون در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۷:
ماه همان دوست است که بدون آن شب انسان سیاه است و روزگار او خزان، دوست در آیین جلالدین که آیین مهر است یک انسان دیگر است که عقل ناقص را به عقل کل تبدیل میکند مقام دوست بسیار بالاست چون تو را بالا میبرد و بالایی اینگونه در انسان رشد میکند
بسیاری خود را مرکز عالم میدانند و خود را معلم و دانشمند میدانند و یا گاه خود را نماینده یک دانشمند دیگر میدانند جلالدین از یک دوست زنده و هم نفس شاد است و شیری و شاهی و جوانی را در دوست میداند دوست زنده و هم سخن نه چیزی عجیب و غریب و شاخدار و آسمانی
همایون در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷:
زندگی بدون دوست چون زمین بدون ماه است شب سیاه با هزاران ستاره بدون ماه چون جنگلی با هزاران کرم شبتاب سوت و کور میماند ماه نماد دوست است مهرهرچند آغاز سرماست اما هنگامی که مهرگان هست زیبا وگرم میشود یکی از ویژگی های دوست جوان شدن است هرچند که پیری عمر باشد
در آیین باستانی مهر شاه و جوان و زن و پهلوان چهار بنیاد مردم است و مهرگان و یلدا و نوروز جشن های همین باور دیرین است
همایون در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸:
شعر بابا طاهری اینجا چه میکنه؟! جالبه
حبیب شاکر در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:
سلام. انصافا با شناختی که از ظرافت طبع و گستره دامنه لغات جناب حافظ داریم. کلمه «جنایت» خیلی به ذائقه نمی نشیند.بنظر چیز دیگری بوده که کاتبین در کتابت دچار سهو شده اند.
همایون در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴:
غزل ساده از تفکری ساده و اولیه و تقلیدی از صوفیگری عامیانه
رضا از کرمان در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۱ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸ - پاک کردن آب همه پلیدیها را و باز پاک کردن خدای تعالی آب را از پلیدی لاجرم قدوس آمد حق تعالی:
سلام آقا کوروش
در پاسخ شما باید بگویم دفتر پنجم بعد از دیباچه با حکایت فرد کافر پرخوری که مهمان حضرت رسول شده شروع میشه که شب در بستر خود مدفوع میکنه وحضرت با بزرگواری این اشتباه اون را نادیده میگیره وخود مشغول پاکسازی بستر ایشان میگرده وبه واسطه این کرامت ،او اسلام می آورد وباقی ماجرا پس از آن به مساله آب که مظهر پاکی است پرداخته در اینجا آب کنایه از رسولان حق ومردان الهی است که با بقول ایشان پیکار گرد ،به دنبال ناپاکی ها هستند تا پلیدی ایشان را در آب زلال خود بشویند ودر اثر این حشر ونشر (تبلیغ دین برای کافران) خود مکدر میشوند آنگاه به سوی آب آب بقول مولانا که همان ذات پاک الهی است رجوع کرده و از نو زلال میشوند در بیت مورد نظر شما ایشان در قالب تمثیل وحجت برای کلام خود میفرماید ایشان (اولیا ومردان الهی)به مثابه عیارانند که کیسه های زر را از اغنیا (مراد خداوند)دزدیده یا بهتر است بگویم گرفته و به دنبال مفلس و فقرا (عامه مردم یا حق طلبان) میگردند تابین ایشان تقسیم کنند وربطش با آب وپاکی این میتونه باشه که انبیا ومردان کامل الهی این طهارت وپاکی را از دریای الهی گرفته وبه نیازمندان به آن به رایگان میبخشند هرچند خود نیز در این مسیر دچار سختی میگردند .در ادامه یاد آور میشه که تمامی داروها از وجود این آب است یعنی مرشدان الهی هم از این چشمه رسولان حق سیرابند ومثالهایی از منافع آب را در بیان عظمت مجاهدت اولیا الله میآورد مثل اینکه آب باعث رویش میگردد یا باعث شست وشوی رو ناشستگان میگردد واز وجود آب مروارید حاصل میشود (در باور قدما دانه باران که در دل صدف قرار میگرفته تبدیل به مروارید میشه که در یک حاشیه قبلا بنده مفصل به این موضوع پرداخته ام) که باز طبق اعتقاد قدما همین آب ، به مروارید خاصیت دارویی داده است (در قدیم برای دفع سردرد وپریشانی روحی به بیماران آب سای مروارید با گلاب میدادند) بخش بعدی تهدیب نفس اولیا را پس از بذل پاکی وصفای روحی به بندگان واز دست دادن وریختن سرمایه پاک بر سر ناپاکان را آورده که با تضرع از خداوند طلب پاکی وسرمایه مجدد مینمایند.
شاد باشی عزیز
حمید سامانی در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۱:
کلمه منیوش در بیت ششم غلط است و اصلاً وجود ندارد، بجای آن بایستی "من یوش" جداگانه و با فاصله نوشته شود، من ضمیر و یوش فعل است، یوش به معنای جستجو کردن و یافتن است
حدیث عشق از آن بطال من یوش
رضا از کرمان در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۲ - رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار:
سلام
غزل شماره ۱۲۰۹ دیوان شمس از نظر مفهوم متاظر این بخش و این حکایت مثنوی شریف است که خواندن آن را در تفهیم کلام مولانا توصیه مینمایم که موثر خواهد بود .
شاد باشید
کوروش در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸ - پاک کردن آب همه پلیدیها را و باز پاک کردن خدای تعالی آب را از پلیدی لاجرم قدوس آمد حق تعالی:
کیسههای زر بدزدید از کسی
میرود هر سو که هین کو مفلسی
ارتباط این بیت با ابیات قبل و بعدش چیه ؟
کوروش در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۰ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۹ - نمودن جبرئیل علیه السّلام خود را به مصطفی صلیالله علیه و سلّم به صورت خویش و از هفتصد پر او چون یک پر ظاهر شد افق را بگرفت و آفتاب محجوب شد با همهٔ شعاعش:
سپاسگزارم
کوروش در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵ - سبب رجوع کردن آن مهمان به خانهٔ مصطفی علیهالسلام در آن ساعت که مصطفی نهالین ملوث او را به دست خود میشست و خجل شدن او و جامه چاک کردن و نوحهٔ او بر خود و بر سعادت خود:
گر بود آب روان بر بنددش
ور بود حَبر زمان بَرخَندَدَش
یعنی چه
فرانسوا کاظمینیا در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:
این غزل فیض یکی از بهترین نمونههای شعر فارسی است. شاعر با کلاننگری، با زبانی که تا امروز هم کاربرد و فهمش دارد، عشق را در سراپردهی وجود ارزش حقیقی هر چیز میشمرد.
کوروش در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵ - سبب رجوع کردن آن مهمان به خانهٔ مصطفی علیهالسلام در آن ساعت که مصطفی نهالین ملوث او را به دست خود میشست و خجل شدن او و جامه چاک کردن و نوحهٔ او بر خود و بر سعادت خود:
صد فسون دارد ز حیلت وز دغا
که کند در سَلّه گر هست اژدها
یعنی چه
کوروش در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵ - سبب رجوع کردن آن مهمان به خانهٔ مصطفی علیهالسلام در آن ساعت که مصطفی نهالین ملوث او را به دست خود میشست و خجل شدن او و جامه چاک کردن و نوحهٔ او بر خود و بر سعادت خود:
حُفَّت الجَنه بچه مَحفوف گشت
بِالمَکاره که ازو افزود کَشت
یعنی چه
مهدی در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۰۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹:
میثم محمدی در مقاله «بررسی معنایی و اشتقاقی واژۀ ویذ/وید در شعری منسوب به رودکی» بیت را به نقل از «لغت فرس» اینطور آورده و «وید/ویذ» را «گُم» معنی کرده است:
ای غافل از شمار چو پنداری // کت خالق آفرید ببیکاری
عمری که مر تراست سرِ مایه // ویذست و کارهات بدین زاری
پژوهشنامه فرهنگ و زبان های باستانی سال اول پاییز و زمستان 1399 شماره 1
نردشیر در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۳:
فکر کنم یونانی باشه
امیرعلی داودپور در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۵ - طعن زدن بیگانه در شیخ و جواب گفتن مرید شیخ او را:
جان نباشد جز خبر در آزمون
هر که را افزون خبر جانش فزون (مولانا)خداوند آفریننده، خدای خدایان جهانی را آفرید و آن را چنان گسترده ساخت که هر عظمتی در مقابل عظمت کائنات هیچ است و آنگاه هیچ را قدر نهاد.
قدر هیچ چنان است که عظمت کائنات را بشناسد و خود دعوی اراده کند.
پس از این مقدمه دانستنی است که جهان ذره به ذره ، پیوند به پیوند از معنی است و تلاش آدمی دانستن یک پیوند و معنی و تلاش برای تسلط و استفاده از این مبانی و خلق پیوندها و مبانی نوین است.
تا بدین جا، مفهوم فلسفی علم را اشکافتیم، علم همان دانستن نظری پیوندها و ذره ها و تلاش برای خلق پیوندهای نوین است.بهر طفل نو، پدر تیتی کند
گرچه عقلش هندسهٔ گیتی کند (مولانا)
پس ازین بیشتر آنست که بدانیم الهیات نیز درک معارف نو از مهندس گیتی است هم از هندسه گیتی و یکی شدن در مفاهیم الهیات سلوک خداپرستان و اصلاح عالم سلوک خداشناسان است. هر چند خداوندی خدا جبار و قاهر و قائم به امر خویشتن است، ثمره الهیات آن است که سالک خرسند زیست کند. یعنی سلوک به سمت سعادت و آنچیزی باشد که خود بخرد خواسته است.
پس سلوک نخست بخرد شدن است و سپس خرسند شدن به خرد.مرشدی میخواهد هر یک آیه ای
علم خواهد بیکران سرمایه ای
بهر هر بیتی بباید چرخ زد
گاهگاهی جرعه های تلخ زد
تا شود روشن خردمندی چه گفت
گوهر معنی به فیض حق بسفت
آخر راه سلوک است جان تو
زندگی زندگان بد خان توو اما دروس خردمندی یک پایه نباشد و یافتن آنان به یک آسانی، و برترین خردمندی آنکه تواناتر کند که کیمیاست.
هر خردمندی به حرفش پند هست
مینهد گویی به جایی بند دست
گر که دانایی توانایت نکرد
سود و صرفه علم بر رایت نکرد
اینچنین فیض نظر از یاد رفت
باد گویی بوده و بر باد رفت
گر خرد میبخشدت هر روز سود
آن خرد بوده هم از علم ودوددکتر امیرعلی رستم داودپور
دبیر انجمن قانون وشفا
همایون در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۷: