حمید زارعیِ مرودشت
تاریخ پیوستن: ۱۵م خرداد ۱۴۰۰
کانال تلگرامی بنده:
T.me/berkeye_kohan
آمار مشارکتها: | |
---|---|
حاشیهها: |
۸۳ |
ویرایشهای تأیید شده: |
۱ |
حمید زارعیِ مرودشت در ۴ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۵ در پاسخ به ایلیا محمدی دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:
درود بر شما. تصحیح دکتر انصاری بهترین تصحیح است. در آن زمان که این حاشیه را نوشتم به این تصحیح بینظیر دسترسی نداشتم. و بعدها که به دستم رسید حقیقتا در مقابل ظرافت این استاد در تصحیح دیوان عرفی متحیر ماندم. قطعا پیشنهاد استاد انصاری ازجح است. ممنون از شما بابت تذکر 🌹
حمید زارعیِ مرودشت در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۹ در پاسخ به حمید زارعیِ مرودشت دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۱:
بعد از انتشارِ نسخهی غزلیاتِ بیدل با تصحیح جناب آقای «طباطبایی» مشخص شد که این کمترین حدس درستی زده بودم. اما آنوقتها چون نسخهی معتبری در دستمان نبود، نمیشد با قاطعیت گفت. خوشبختانه تصحیح آقای طباطبایی کمک بزرگی به بیدل پژوهشی کردهاند. امید که ایشان کلیات بیدل را هم تصحیح کنند.
حمید زارعیِ مرودشت در ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
من واقعا درک نمیکنم این چه کاری بوده که گنجور انجام داده و هوش مصنوعی رو برای شرح ابیات به کار گرفته. اکثر ابیات رو نه تنها اشتباه معنا کرده که ممکنه دچار کژتابی در برخی مخاطبان هم بشه. درسته که جای ویرایش داره ولی کی فرصت داره بشینه توهمات هوشمصنوعی رو رفع کنه.
مثلا ببینید این بیت حافظ رو چقدر مسخره معنا کرده
تازیان را غمِ احوالِ گرانباران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
نوشته عربها نگران حال کسانی که مشکلات زیادی دارند نیستند، بلکه انسانهای خوب و پرهیزگار کمک کنند تا من با خوشحالی و راحتی پیش بروم.
در حالی که تازیان یعنی افرادی که تند رو و سریع هستند و مشخصا میگه سواره از پیاد هخبر نداره. حالا بین تازی و پارسا یک ایهام تناسب عرب و ایرانی هم هست ولی اصلا ربطی به معنای اصلی نداره. کاش بیخیال این تبِ هوشِ مصنوعی میشدید. واقعا چهره ی سایت رو زشت و مخدوش و غیر حرفه ای کرده. مخصوصا که فورا بدون فاصله گذاشتیدش بعد از شعر. حد اقل میخواید حفظش هم کنید بذاریدش پایین صفحه بعد از حواشی مردم.
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ ماه قبل، جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:
🔺عمری بیت معروف حافظ را اشتباه میخواندم🔻
رواق منظرِ چشمِ من، «آستانهی» توست
این مصرع از یک بیتِ حافظ است که از مشهورترین ابیاتِ اوست که خیلیها کلمهی «آستانه» را «آشیانه» نوشتهاند که امشب فهمیدم تقریباً با اطمینان میتوان گفت «آشیانه» صحیح نیست.
اول که بنا به نظر جناب دکتر سعید حمیدیان، حافظ در این مصراع قصد دارد خودش را کهترِ معشوق نشان دهد و به همین علت میگوید رِواقمنظرِ چشمِ من آستانهی درِ تو است.
آستانه پایینِ در است و رواق منظر قسمتِ بالای عمارت است که از آن به بیرون نگاه میکردهاند. یعنی رواقی برای نگریستن. منظر یعنی مکانِ نگاه کردن.
و برای شاهد، مثالی میآورد که حافظ جاهای دیگر هم پایینترین مکانهای مربوط به معشوق را بالاترین دیدرسِ خودش توصیف میکند:
شهسوارِ من که مه آیینهدارِ رویِ اوست
تاج خورشیدِ بلندش خاک نعل مرکب است!!
دکتر سعیدیان بیتِ موردِ بحث را مشخصا معنا نکردهاند اما به نظر من حافظ میگوید: پایینترین بخشِ درِ خانهی تو، بالاترین نقطهی عمارتِ چشمِ من است. پس اگر من تو را به بالاترین جای سرم که چشمانم است جای دهم، در اصل تو پای بر آستانهی درِ خانهی خودت میگذاری. یعنی همان چیزیست که امروزه هم میگوییم: «قدم به چشم ما بگذارید»
و دلیل دوم، کهنترین نسخهی خطیِ موجود از دیوان حافظ است که در سال هشتصد و یک کتابت شده و اکنون در کتابخانهی نورعثمانیه نگهداری میشود. در این کهنترین نسخه هم، این مصراع با «آستانه» نوشته شده که تصویر این مصراع را از آن نسخهی خطی در کانالِ تلگرام برکهی کهن گذاشتهام.
berkeye_kohan
و نکتهی مهم، موسیقی درونی شعر است که بینِ رواق و آستانه ارتباطی زیباتر وجود دارد تا رواق و آشیانه. رواق و آستانه هر دو از اصطلاحات معماری است و میدانیم که حافظ در معماری شعرش، چه وسواسی در کنارِ هم گذاشتنِ کلماتِ مرتبط دارد.
پس من به شخصه از این به بعد اینگونه مینویسم و میخوانم:
رِواق منظرِ چشمِ من آستانهی توست
کرَم نِمای و فرود آ، که خانه خانهی توست
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱ - باز باد اندر فتاد:
به نظرِ من مصحح در مصراعِ دومِ بیتِ اول کلمهی «گوز» را بیهوده و اشتباه سانسور کرده است. اینجا گوز به معنای گردو است و مشخصا میگوید آلتم چنان سخت و سفت شده است که میتوان رویش گردو مغز کرد. برای مغز کردنِ گردو باید آن را بر جایی سخت بگذارند.
حمید زارعیِ مرودشت در ۱ سال قبل، شنبه ۲ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۳۱ در پاسخ به مریم دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۹:
سلام از پرسش شما سه سال میگذره. امید که پاسخ من رو ببینید.
بیدل این هستی نمیسازد به تشویشِ نفس
شمع را تا کی به راه باد باید زیستن
برای معنا کردنِ ابیات بیدل و هر بیت دیگری اول باید کلمات خاص آن بیت را مشخص و معنا کرد.
در مصرعِ اول «تشویشِ نفس» را داریم.
تشویش نفس کنایه از دشواریهای زندگی هست. اما باید توجه کنیم که نفس عبور هوا در دستگاه تنفسی انسان است. و عبور هوا باعث خاموش شدن شمع میشه یا حداقل اگر خاموشش نکنه باعث میشه شعلهی شمع دائم در حالت اضطراب باشه.
معنای خیلی خیلی خیلی سادهی بیت اینه که زندگی با این همه استرس و نگرانی همخوانی نداره. تا کی باید اینقدر درگیر اضطراب باشیم. مثل شمعی که با باد همخونی نداره و دلیلی نداره شمع رو تو مسیر باد قرار بدیم. پس دلیلی نداره ما هم خودمون رو در مسیر اضطرابهای زندگی قرار بدیم.
ولی از ابیات بیدل «نباید به این سادگیها گذشت»! :)
در اینجا باید توجه کنیم که چه از نظر علمی چه از نظر فلسفی، خودِ نفس کشیدن داره ما رو به سمت مردن میبره. از نظر علمی قضیه اینه که ما با نفس کشیدن عملا داریم باعث اکسید شدن و فرسایش درونمون میشیم و از نگرش فلسفی هم انسان با هر نفسی که میکشه به مرگ نزدیک میشه. پس عملا ذاتِ هستی داشتن و وجود داشتن با ذاتِ نفسکشیدن جور نیست. و انسان، مثلِ شمعی که در مسیرِ باد باشه محکوم به خاموشی و فنا هست. پس بهتره مرگ رو بپذیریم و زندگی رو سخت نگیریم.
همچنین باید توجه کنیم که توی زبان بیدل «نفس» مَجازاً یعنی «زندگی»
یک رباعی زیبا خود «بیدلِ دهلوی» داره باز با همین شمع و باد:
تا چند ز داغ جامه دوزند مرا؟
یکبار نشد که پااااک سوزند مرا
بیروی تو هر نفس چو شمعِ رهِ باد
میمیرم و باز میفروزند مرا!
واقعاً رباعی شاهکاری هست. میبینیم که شمعِ در مسیرِ باد همواره در رنج و سختی هست.
یک مسئلهی فلسفی دیگه که باید بهش توجه کنیم اینه که یک حدیث از پیامبر اسلام روایت میشه که میگه:
موتوا قبل ان تموتوا
(البته اگه املاشو درست نوشته باشم)
یعنی بمیرید پیش از آنکه بمیرید
این حدیث داره میگه قبل از مرگ، چنان زندگی کنید که انگار مردید. یعنی مرگ رو بپذیرید. چون با پذیرش مرگ، زندگی واقعا زیبا میشه.
حالا بیدل هم میگه اینقدر برای زندگی «چه خودِ زنده موندن چه اسباب و وسایل زندگی» زحمت و استرس نکش. چون بالاخره همین تلاشها و استرسها داره تو رو به سمت مرگ سوق میده.
بیدل همواره پارادوکسِ مرگ و زندگی رو به زیباترین شکل ممکن نشون داده. و همین پارادوکس و تناقض باعث میشه توضیح بعضی از ابیاتش دشوار باشه. هرچند که کلید زیباییهای بیدل هم همین پارادوکسها هست.
حمید زارعیِ مرودشت در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۲۳ در پاسخ به نعمت دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
آقای نعمت، «فرق کند» فعلی است به معنای «تفاوت قائل میشود» که فرق کند یعنی «چه کسی متوجهِ تفاوتِ او با ماه میشود» نمیدانم چقدر مطالعه دارید اما در این زمینه ها نباید بدون مطالعه نظر داد. اول این که این کلمات به راحتی قابل جا به جایی نیستند. باید در دیوان های خطی و نسخه های کهن کلمه ای وجود داشته باشد که شما پیشنهاد اغییر بدهید. در ثانی شما کلا معنای بیت را اشتباه متوجه شده اید. شما میگویید بنویسیم «کِی فرق کند» به معنای «چه زمانی فرق میکند که ماه است یا او» در صورتی که معنای بیت اصلا این نیست.
در این بیت سعدی میگوید اگر آن که مه پاره است به پشتِ بام بیاید، که (چه کسی) میتواند بینِ او و ماه فرق بگذارد؟
نصیحتی برادرانه میکنم که خودتان را نقطهی ثقلِ کائنات نبینید و اگر نکتهای را درک نمیکنید جای تغییرِ کل برای جزء خودتان که جزء هستید را تغییر دهید.
حمید زارعیِ مرودشت در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » ترجیع بند:
بنده این ترجیعبند را هفت سال پیش با دلیلی که از تجربه ی مدتها بیدلخوانی داشتم با ویرگولها و علاماتِ زیاد تایپ کردم.
متاسفانه نمیدانم کدام انسانِ بی ذوقی دست به ویرایش متن زده و تمامِ آن علامات را پاک کرده و به خیالش متن را صحیح کرده.
قبلا هم توضیح دادم که رسمالخطِ فارسی برای بیانِ شعرِ بیدل به اندازه ی کافی علامات و نشانه ندارد. پس باید از نشانههای موجود کارهایی تازه بکشیم.
متاسفانه افرادی که از ظرافاتِ شعرِ بیدل آگاهی ندارند این مهم را درک نمیکنند و زحمتِ بنده را به باد دادند. حال آنکه در غزلیات بیدل در گنجور اغلاطِ املاییِ بسیاری منتظرِ ویرایش شدن هستند.
نمیدانم کارِ کدام یک از کاربرانِ این سایت بوده ولی کاش اگر نگران بودید آن بخش های در اولویت را ویرایش میکردید. نه زحمتی را که بنده با دلیل کشیده بودم.
حمید زارعیِ مرودشت در ۳ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۱۳ در پاسخ به محمد دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۰:
بیخیالِ وزن دیگه؟ آره؟
حمید زارعیِ مرودشت در ۴ سال قبل، شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:
متنِ کاملِ غزل با تصحیح ایراداتِ تایپی
نفسِ بوالهوسان بر دلِ روشن تیغ است
شمعِ افروخته را جنبشِ دامن تیغ است
شیشه را سرکشیِ خویش نشاندهست به خون
گردنِ بیادبان را رگِ گردن تیغ است
منّتِ سایهی اقبال ز آتش کم نیست
گر هما بال گشاید به سرِ من، تیغ است
خاکِ تسلیم به سر کن که دراین دشتِ هلاک
تو نداری سپر و در کفِ دشمن تیغ است
نتوان از نفسِ سوختگان ایمن بود
دودِ این خانه چو برجَست ز روزن، تیغ است
عکس، خونیست فروریخته از پیکرِ شخص
گر همه آینه سازند ز آهن، تیغ است!
تا مخالف ز موافق قدمی فاصله نیست
درگلو آب چو اِستاد ز رفتن، تیغ است!!
کوه از ناله و فریاد نمیآساید
چه کند؟ بر سرِ این "پایبهدامن" تیغ است
ذوالفقاری دگر است آنکه کند قطعِ امل
ورنه مقراض هم از بهرِ بریدن تیغ است
کلفتِ زندگی از مرگ بتر می باشد
شمعِ ما را ز سرِ خود نگذشتن تیغ است
سطرِ خونی ز پر افشانیِ بسمل خواندیم
که گر از خویش روی، جادهی روشن تیغ است
زین ندامتکه به وصلی نرسیدم بیدل
هر نفس در جگرم تا دمِ مردن تیغ است!
«بیدلِ دهلوی»
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴:
.
تصحیحِ بیتِ دوم:
.
بارانِ مهر او بنبارید بر دلم
تا چشم من ز هَر (مژهای) ناودان نساخت
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۲:
.
در بیتِ هشت، مصرعِ دوم، کلمهی (نگهت) اشتباه درج شده است. صحیحداین است که: (نکهتِ لالهزار را مانَد)
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴:
..
بیتِ شش:
..
اگر من بلبلم، اما تو آن گل برگِ خندانی
که از باغ تو بویی بس بوَد «چون» من هزاران را
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۱:
حدسی در رابطه با یک بیت بیدل
..
..
نورِ دل در گروِ کسبِ قبولِ سخن است
به نفس «گو چه» دهد سنگ که مینا گردد
..
(بیدلِدهلوی)
..
این بیت در تصحیحِ خال محمد خسته و اکبر بهداروند به این شکل آمده است.
..
اما به نظرِ من «گو چه دهد» مناسبِ این بیت نیست و بنا به بسیاری از ابیات بیدل اگر اینجا «کوچه دهد» گذاشته شود معنای بیت کاملا شفاف و صحیح میشود.
..
..
نورِ دل در گروِ کسبِ قبولِ سخن است
به نفس کوچه دهد سنگ که مینا گردد
..
(بیدلِدهلوی)
..
کوچه دادن در شعر بیدل اصطلاحی پر کاربرد است به معنای (راه دادن)
..
این بیت مربوط به پذیرفتنِ سخنِ حق است. میگوید پذیرفتنِ سخنِ حق، دل را نورانی میکند، همان طور که سنگ، نفسِ شیشهگر را پذیرا میشود و تبدیل به شیشه میشود.
..
بینِ (سخن) با (نفس) هم مراعات نظیر برقرار است.
..
البته این تنها حدسِ بنده است و مدرکی بر آن ندارم و باید دید اساتیدی که در پیِ تصحیحِ نسخِ بیدل هستند چه میفرمایند.
..
..(حمید زارعی مرودشت)..
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۳ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:
منظورم بیت سوم و بیت چهارم بود. اشتباه نوشتم مصرع***
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:
مصرع چهارم:
بنوازی ار گدائی به تفقد و عطائی
نکنی ازین (زیانی) نرسد از آن شکستت
حمید زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:
مصرع سوم:
.
به من فقیر مسکین چو گذر کنی بیفکن
نظری چنانکه دانی (به زکاتِ) چشم مستت
حمید زارعیِ مرودشت در ۸ سال قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۳:
..
دربارهی بیت سوم:
..
میدهد عاقبتِ کار، حسد سینه به زخم
بَد رَگی تا به کجا تکیه به نشتر نکند؟
..
(بیدلِ دهلوی)
..
..
تمامِ بارِ زیباییِ این بیت، بر دوشِ کلمهی (بد رَگی) است.
..
بد رَگ = دو معنی دارد:
..
یکی یعنی کسی که بد اخلاق و بد طینت است
..
یکی هم به افرادی که در موقعِ حجامت، رگشان راحت پیدا نشود میگویند بد رگ است.
..
این اصطلاح دوم هنوز اطراف ما جریان دارد و توی بیمارستان، موقعِ آزمایش خون، به کسی که راحت نشود رگش را پیدا کرد، میگویند بد رگ.
..
نشتر = نیشتر، وسیلهای مانندِ سوزن، برای حجامت.
..
معنای مصرعِ اول = حسد، سینه را در آخرِ کار به زخم خواهد داد.
..
معنای مصرعِ دوم = بدرگی، چه قدر میتواند نیشتر را از خود براند؟ چون بالاخره نیشتر، رگ را پیدا میکند و زخم میزند.
..
..
اما ارتباطاتِ کلامیِ این بیت، بسیار زیبا و شاهکارند.
..
زخم شدنِ سینه، با نیشتر ارتباط دارد
..
بدرگی از طرفی با حسد ارتباط دارد به معنای بد طینتی و از طرفی با نشتر به معنای بد قلق بودن.
..
بیتیست که یک پله از آرایهی اسلوبِ معادلهی معمول در سبک هندی فراتر رفته و اسلوب معادله را با یک موسیقی و ارتباطِ درونی، پخته تر و تکاملیافته تر کرده است.
..
کشفِ این فرمولهای بیدل است که عظمتش را اثبات میکند.
..
@berkeye_kohan کانالِ برکهی کُهَن
..
..
حمید زارعیِ مرودشت در ۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۵:
.
مصرعِ دوم:
.
ریشِ زاهد هر طرف آخر درازی میکشد
حمید زارعیِ مرودشت در ۳ ماه قبل، جمعه ۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۹ در پاسخ به برنا جوانمرد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴: