طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
منظر دیده قدمگاه گدایان شده است
کاخ دل درخور اورنگ شهی باید کرد
تیغ عشق و سر این نفس مقنع بخرد
زین سپس خدمت صاحب کلهی باید کرد
روشنان فلکی را اثری در ما نیست
حذر از گردش چشم سیهی باید کرد
شب که خورشید جهانتاب نهان از نظر است
قطع این مرحله با نور مهی باید کرد
خوش همی میروی ای قافلهسالار به راه
گذری جانب گم کرده رهی باید کرد
نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت
به صف دلشدگان هم نگهی باید کرد
جانب دوست نگه از نگهی باید داشت
کشور خصم تبه از سپهی باید کرد
گر مجاور نتوان بود به میخانه نشاط
سجده از دور بهر صبحگهی باید کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در این شعر، شاعر به این مسئله اشاره کرده است که در راه عشق و دلدادگی باید با تمام وجود تلاش کرد و از هیچ کوششی برای جلب توجه معشوق فروگذار نکرد شاعر همچنین به مراقبت از روابط عاشقانه و تلاش برای اجتناب از خصم و دشمنی اشاره می کند و وفاداری به معشوق و بسنده کردن به جلوه ای از عشق در زمان هجران و دوری موضوعاتی هستند که شاعر به آنها توجه داشته است.
برای رسیدن به محبت معشوق یا معبود،اگر از راه طاعت کاری پیش نرفت گاهی باید از برخی قواعد پیروی نکرد و در دل محبوب، به هر ترتیبی که شده، به دنبال راهی برای جلب توجه و محبت او بود.
چشمانداز من جایی برای گدایان(انسان های بدون منزلت) شده است. در این حالت، باید دل همچون کاخ خود را آماده و فراهم برای تخت پادشاهی کنم.
عشق مانند شمشیری است که بر روی نفس ما قرار میگیرد جلوگیری از این بدست کسی انجام می گیرد که قدرت قانع کردن دارد (یا شخص نقابدار) پس از این به بعد باید به کسی خدمت کرد که صاحب مقام و منزلتی باشد
روشنایی ستارگان و حرکت آن بر ما تاثیرگذار نیست بلکه باید مراقب حرکت چشم های سیاه (محبوب) باشیم (چون آن بر حال ما تاثیر دارد)
در شب که خورشید فروزان پنهان است، در چنین زمانی (دوری و هجران) باید از نور ماه(جلوه ای از نور خورشید) استفاده کرد.
ای رهبر کاروان، به خوشی در راه میروی. لازم است گذری هم به طرف کسی که راهش را گم کرده کنی.
تنها زیبایی و شیطنت مژههای سیاه منظم مانند صف کافی نیست؛ بلکه باید نگاهی هم به دلباختگان و عاشقانی داشت که در صف عشق ایستادهاند. به عبارت دیگر، زیبایی ظاهری مهم نیست بلکه توجه به عشق و احساسات نیز اهمیت زیادی دارد.
در کنار دوست باید مراقب نگاه بود ( نگاهی به غیر از جانب معشوق) برای تباه کردن و نابودی دشمنی و خصومت(تشبیه به کشور) باید با تمام قوا تلاش کرد (سپاهی لازم است)
ای نشاط (تخلص شاعر) اگر نمیتوانی در کنار میخانه حضور داشته باشی، پس باید از دور به آنجا توجه کنی و هر صبح به سوی آن سجده کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به سوی کعبه ز میخانه رهی باید کرد
آخر عمر به عمدا گنهی باید کرد
شیخ مستور و زلیخا ره بازار به پیش
چارهٔ معجر و فکر کلهی باید کرد
گفت زاهد که من از آن سگ گو پاکترم
[...]
عشق گفتی گنهست و گنهی باید کرد
خضر جستیم و بظلمات رهی باید کرد
این عروسان مقنع همه رنگند و فریب
روی بر درگه صاحب کلهی باید کرد
عشق پیکان قضاراست سپر قصه مخوان
[...]
همره قافلهٔی روبرهی باید کرد
جای در میکده یا خانقهی باید کرد
کس بخود راه بسر منزل جانان نبرد
جان من پیروی خضر رهی باید کرد
به تزلزل نتوان عمر گرامی گذراند
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.