گنجور

حاشیه‌ها

مژگان در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸:

کَلِک به معنای انگشت هست و مشاطه آرایشگر ، در گویش لری و کوردی هنوزهم انگشت را کلک مینامند و این یعنی اصالت

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۷ در پاسخ به سید محسن دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:

کنَب معنای محصلی ندارد

کَتَب  باید باشد که معنایی ندارد شاید منظورش کتاب بوده است

نیما در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:

قبلا داشتیم "اکنون همان پنداشتم دریای بی‌پایاب را"

پایاب قسمت گود ولی کم عمق یک رودخانه‌ست، کاملاً مشخصه در مصرع "چو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی" کلمه "پایانم" اشتباهه و کلمه درست "پایابم" هست. معنی خودمونی پایاب میشه تا جایی که پاها پیداست. حضرت سعدی میگه فکر کردم آب تا پاهام بیشتر نیست (عشق سطحی و وصال راحت) ولی وقتی خودمو تو ورطه تو انداختم متوجه شدم دریایی و آب از کمرم گذشت (عشق ژرف و وصال مشکل). هرجا مرقوم شده "پایانم"، اشتباهه. درخواست تصحیح زدم، امیدوارم تصحیح کنید.

 

اشتباهی به این فاحشی، تصحیح نشد ❌️

حسین رحیمیان در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان:

دربیت سی ام به نظرم ناز بادرد هم قافیه نیست .

زشت باشدروی نازیبا وناز

سخت باشد چشم نابینا ودرد

اصل بیت رومن نمیدونم چی هست ولی اینجا قافیه ندارد

پارسا پورسلطانی در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

ساقی به نورِ باده برافروز ...

مدام : شراب ، همیشه

امین مروتی در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

 

شرح غزل شمارهٔ ۵۹۳ دیوان شمس (برون شو ای غم از سینه)

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)

 

محمدامین مروتی

 

در این غزل کوتاه، مولانا مطابق معمول از حال بسیار خوشش سخن می گوید که در لفظ نمی گنجد.

 

برون شو ای غم از سینه، که لطف یار می‌آید

تو هم ای دل ز من گم شو، که آن دلدار می‌آید

مولانا ای غم! از من دور شو که محبوبم دارد می آید. دلم را هم تقدیم دلدار کرده ام و هویتی و انانیتی برایم باقی نمانده است.

 

نگویم یار را شادی، که از شادی گذشتست او

مرا از فرط عشق او، ز شادی عار می‌آید

نمی گویم سوغات یارم شادی است که عشق ورای شادی و غم است.

 

مسلمانان مسلمانان، مسلمانی ز سر گیرید

که کفر از شرم یار من، مسلمان‌وار می‌آید

ای مسلمانان! دوباره مسلمان شوید که کفر هم از محبوب من خجالت می کشد و به یار من ایمان آورده است.

شیخ محمود شبستری هم در گلشن راز همین مضمون را پروده و می گوید:

به باطن، نفس ما چون هست کافر

مشو راضی به دین اسلام ظاهر

ز نو، هر لحظه ایمان تازه گردان

مسلمان شو، مسلمان شو، مسلمان

 

برو ای شُکر، کاین نعمت، ز حدّ شُکر بیرون شد

نخواهم صبر گرچه او، گهی هم کار می‌آید

صبر بر نداشته و شکر داشته، دو فضیلت بزرگند. مولانا می گوید عاشق از شکر و صبر هم در می گذرد، هر چند صبر کردن بر جفای معشوق هم لازم است.

 

رَوید ای جمله صورت‌ها، که صورت‌های نو آمد

عَلَم‌هاتان نگون گردد، که آن بسیار می‌آید

صورت های کهنه و تکراری در عشق، وجود ندارند و جهان بر عاشق نو به نو صورت می نماید. مولانا می گوید پرچم کهنگی سرنگون شود تا به جایش پرچم عشق بلند شود که صورت های نو و فراوان با خود می آورد.

 

دَر و دیوار این سینه، همی‌دَرَّد ز انبوهی

که اندر دَر نمی‌گنجد، پس از دیوار می‌آید

مولانا می گوید سینه ام گنجایش این فراوانی نعمت و خوشی را ندارد. اگر شادی معمولی از در بیاید شادی من از در و دیوار هجوم می آورد.

 

20 اسفند 1403

 

پارسا پورسلطانی در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

ساقی به نورِ باده برافروز ...

ساقی کسی هست که در دوره جاهلیت در خانه خدا به مهمانان خانه خدا اب میدادن ، بعدها آمدن به میخانه ها و به مهمانان شراب میدادن

ساقی در عرفان ( سوره انسان آیه ۲۱ ) خدا هست

اینجا حافظ از ساقی (خدا) درخواست تجلی (جام : وجود ) میکند

 

 

 

 

 

 

پارسا پورسلطانی در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

دریای اَخضَرِ فَلَک و کَشتی ...

این بیت الحاقی است

داریوش رسولی در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:

 

 تفسیر بیت:

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش 

خیام در این بخش می‌گوید که شبی به کارگاه کوزه‌گری رفته است. کارگاه کوزه‌گری نمادی از جهان آفرینش است، جایی که خداوند به عنوان «کوزه‌گر» (آفریننده)، انسان‌ها و موجودات را می‌آفریند.

دیدم هزار کوزه گویا و خموش 

در این کارگاه، هزاران کوزه وجود دارد که هم «گویا» هستند و هم «خموش». این کوزه‌ها نماد انسان‌ها و موجوداتند که هر یک به زبان حال خود سخن می‌گویند، حتی اگر سکوت کنند. این نشان‌دهنده این است که هر موجودی به نوعی در حال بیان حقیقت وجودی خود است.

هریک به زبان حال خویش می‌گفت 

هر کوزه (هر انسان یا موجود) به زبان حال خود سخن می‌گوید. «زبان حال» به معنای بیان درونی و غیرلفظی است. هر موجودی با وجود خود، ذات و حقیقتش را فریاد می‌زند، حتی اگر سخنی بر زبان نیاورد.

کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش 

در این بخش، کوزه‌ها در جست‌وجوی کوزه‌گر (آفریننده)، کوزه‌خر (خریدار) و کوزه‌فروش (فروشنده) هستند. این سؤال نمادین نشان‌دهنده جست‌وجوی انسان برای یافتن خالق خود (کوزه‌گر)، معنای زندگی (کوزه‌خر) و جایگاه خود در جهان (کوزه‌فروش) است. این سؤال در واقع بیانگر حیرت و جست‌وجوی انسان برای درک هدف و ماهیت وجودی خود است.

 معنای کلی رباعی: 

این رباعی بیانگر مفهوم عرفانی «جست‌وجوی حقیقت» است. خیام با استفاده از نماد کوزه و کوزه‌گر، به رابطه بین انسان (مخلوق) و خدا (خالق) اشاره می‌کند. انسان‌ها مانند کوزه‌هایی هستند که هر یک به زبان حال خود در جست‌وجوی معنا و حقیقت وجودی خویشند. این رباعی همچنین نشان‌دهنده این است که همه موجودات به نوعی در حال بیان حقیقت خود هستند، حتی اگر سکوت کنند.در عین حال

این  رباعی همچنین می‌تواند اشاره به این داشته باشد که انسان‌ها در نهایت به دنبال یافتن خالق خود و درک جایگاه خود در جهان هستند. این جست‌وجو، بخشی از ذات انسان است و هر کس به زبان خود در حال پرسش و جست‌وجوی حقیقت است.

سفید در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۰۱ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۱:

 

ز صد سالک سوی مقصد یکی ره برد و باقی را

شد اندر راه دامنگیر آب و خاک منزل‌ها...

 

 

سفید در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۵۵ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳:

 

معنی الوجود فی صور الکون قد ظهر

ما ضر سر وحدته کثرة الصور...

 

 

سفید در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۵۳ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۷:

 

کل شیء سواک لیس بشی...

 

 

سفید در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۵۱ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹:

 

عقل می‌گفت که چند است صفات تو و چون

عشق زد بانگ که «سبحانک عما یصفون»...

 

 

سفید در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۴۴ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲:

 

ز فیض پیر مغان یافت این نظر جامی

که در صحیفه هستی ندید نقش عبث...

 

 

سفید در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۴۳ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵۵:

 

بار عشق تو پشت ما خم کرد

لا مرور الشهور والسنوات...

 

 

سفید در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۸ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵۱:

 

موجود تویی علی الحقیقه

باقی نسبند و اعتبارات...

 

 

محمد امین در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۳:

لطفا ترجمه های هوش مصنوعی را حذف کنید

خواننده را گمراه میکند

دکتر حافظ رهنورد در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:

پرسش؛

او سلیمان زمان است چگونه صفتی‌ست؟

وقتی کسی را می‌گوییم تو تختی زمان هستی یا او تختی زمان است یعنی چه؟ یعنی حی و حاضر است. یا غیر از این است؟ 

عزیزانی که این غزل را به پیامبر اسلام و مهدی موعود نسبت داده‌اند لطفا ارتباط بیت پنج و شش را با این دوبزرگوار روشن کنند.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب:

حکیمی کاین حکایت شرح کرده‌ست

حدیث عشق از ایشان طرح کرده‌ست

 

چو در شصت اوفتادش زندگانی

خدنگ  افتادش از شست‌ِ جوانی

 

به عشقی در که شصت آمد پسندش

سخن  گفتن  نیامد  سودمندش

 

نگفتم هر چه دانا گفت  از آغاز

که فرخ نیست گفتن، گفته را باز

 

در اینجا منظور از حکیم و دانا, همان حکیم ابوالقاسم فردوسی است. 

این چند بیت اشاره به داستان خسرو و شیرین در شاهنامه که فردوسی به زیبایی بی نظیری بدان پرداخته است.

نظامی اشاره به سالخوردگی فردوسی و عدم شور و نشاط او برای پرداختن به زوایای عاشقانه آن دارد ولی به نظرم تنها دلیل فردوسی ترس از مرگ و ناتمام ماندن شاهنامه بوده است نه سالخوردگی!

گرامی گنجوریان حتما حتما این داستان در شاهنامه مطالعه کنید که مجموع این دو بسیار کامل و جامع خواهد بود.

بازرگان جنوبی/ میسان/ عراق/ ۹ مارس ۲۰۲۵

کلاس اولی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سروده‌ام:

کاش خاطر کسی که باعث تسلی او هستیم نرنجایم

 

۱
۱۹۳
۱۹۴
۱۹۵
۱۹۶
۱۹۷
۵۵۴۹