ShahRah در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
واقعا شعری که تخلص یا به عبارتی امضای شاعر رو داره، چطور میشه منتسب به شخص دیگری باشه؟؟!!
از طرف دیگه همامی در دفتر اشعارش به خاطر علاقه به سعدی چندین شعر از سعدی رو نوشته. چون اون ها رو دوست داشته و می خونده، اصلا دلیل نمیشه این شعر از سعدی نباشه.
متاسفانه این مبحث به اشتباه در برنامه آقای صحت ارائه شد.
هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
کجای تاریخ ادبیات فارسی دیده شده که در بیت آخر شاعری از شاعر دیگری اون هم به عنوان تخلص استفاده کنه؟؟!!
nabavar در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۲ در پاسخ به حبیب شاکر دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵:
اگه اجازه بدی کمک کنم که رباعی شما موزون بشود
صد حقه زدم که کار خود راست کنم
هر خواهش دل بی کم و بی کاست کنم
این سیل فنا نداد فرصت که کمی
دنیا به همان سان که دلم خواست کنم
مجتبی قدیانی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۳ در پاسخ به علیرضا طهرانی دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵:
سلام. نه بهتر است که البته نِه تلفظ میشه میشه نَه هم خواند. نی کمی خواندن را سنگین میکنه.
مجتبی قدیانی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۸ در پاسخ به حبیب شاکر دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵:
دوست گرامی، مصرع اول گیرا و روان است اما مصرعهای بعدی جای کار دارند و وزنشان خوب از آب درنیامده!
امین مروتی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:
شرح غزل شمارهٔ ۱۸۹ (به رقص آ)
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
محمدامین مروتی
ذهن مولانا با دیدن همه مظاهر طبیعی، خود به خود معطوف عوالم معنوی می شود. بهار عاشقان فصل عشق و عاشقی و زیبا دیدن است. مولانا همنوا و هماهنگ با درختان، جان تازه ای می گیرد تا جایی که به رقص و پایکوبی و دست افشانی و سماع در می آید.
آمد بهارِ جانها، ای شاخِ تَر به رقص آ
چون یوسف اندر آمد، مصر و شکر به رقص آ
بهار شده. شاخ خشک درختان سبز شده. بهار به جان عاشقان هم رسوخ کرده. تو گویی یوسف به مصر وارد شده. شکر محصول مهم مصر بوده. مولانا می گوید مصر از درچیدار یوسف، غرق در شکر شده و خود شکر هم رقصان شده است.
ای شاهِ عشقپرور، مانندِ شیرِ مادر
ای شیرجوش! در رو، جانِ پدر، به رقص آ
شاهی که عشق را می پرورد همچون شیر مادر است. یعنی مثل شیر مادر در درون رگ های ما جاری می شود. پسر عزیزم! اگر جویای چنین شیری هستی، وارد جان شو و برقص.
چوگان ِ زلف دیدی، چون گوی دررسیدی
از پا و سر بُریدی، بیپا و سر به رقص آ
وقتی زلف چوگان مانند معشوق را دیدی، دست و پا را رها کردی تا مدور و گرد شوی و مثل گوی در خم زلفش روی و از خوشی برقصی.
تیغی به دست خونی، آمد مرا که: چونی؟
گفتم:«بیا که خیر است»، گفتا: «نه شر» به رقص آ
در حالی که شمشیر به دست داشت احوالم را پرسید. گفتم خیر است؟ گفت نه آمده ام تا جانت را بگیرم. از این مژده به رقص آی.
از عشق، تاجداران در چرخِ او چو باران
آن جا قبا چه باشد؟ ای خوشکمر! به رقص آ
هزاران پادشاه از عشق او، مانند قطرات باران به گردش می چرخند و می رقصند و در فکر قبای انانیت و تشخص خود نیستند. پس تو هم از آنان بیاموز و خوش برقص.
ای مست ِ هستگشته، بر تو فنا نبشته
رقعهی فنا رسیده، بهرِ سفر به رقص آ
کسی که مست دنیاست، فانی می شود و باید برای مردن آماده شود، مگر اینکه به دنیای معنا و شادی سفر کند. یعنی برای پرهیز از فنا باید رقصید.
در دست، جام ِ باده، آمد بُتم پیاده
گر نیستی تو ماده، ز آن شاه ِ نر به رقص آ
معشوق باده به دست آمده است. اگر مرد معنا هستی تحت تاثیر او و به خاطر او به رقص آی.
پایان ِ جنگ آمد، آواز ِ چنگ آمد
یوسف زِ چاه آمد، ای بیهنر! به رقص آ
صلح آمد و آوای موسیقی طنین آنداز شد. گویی یوسف از چاه نجات یافته است. بی هنر مباش و تو هم بارقص خودی بنما.
تا چند وعده باشد؟ وین سَر به سجده باشد؟
هَجرم ببُرده باشد، دنگ و اثر به رقص آ
تا کی در هجر بمانم و به امید وعدۀ وصال سجده کنم. مست و مدهوش به رقص آی.
کی باشد آن زمانی؟، گوید مرا: «فلانی!»
کای بیخبر! فنا شو! ای باخبر! به رقص آ
آن محبوب من چه موقع به من می گوید ای بی خبر! در من فنا شو تا از عالم عشق با خبر شوی و از شوق به رقص آییو
طاووس ِ ما درآید و آن رنگها برآید
با مرغ ِ جان سراید: بیبال و پر به رقص آ
طاووس عشق با رنگ هایش جلوه می کند و به مرغ جان مان می گوید برای رقص معنا به پرو بال نیازی نداری. برقص.
کور و کران ِ عالَم، دید از مسیح، مرهم
گفته مسیح ِ مریم کِ:«ای کور و کر!» به رقص آ
مسیح، کوران و کران را شفا داد و آنان را به رقص در آورد.
مخدوم، شمسِ دینست، تبریز رشکِ چینست
اندر بهار حُسنش، شاخ و شجر به رقص آ
شمس تبریزی مخدوم من است و تبریز به واسطۀ وجودش از چین زیباتر است. ای درختان به شکرانۀ بهار زیبایی شمس به رقص آیید.
9 دی 1403
شهرام همائی بروجنی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴:
آوازی همراه با ارکستر بر پایه ی این شاهکار حضرت سعدی شیرازی را می توان در نشانی زیر نیوشید:
رضا از کرمان در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۵ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۵ - حکایت آن امیر کی غلام را گفت کی می بیار غلام رفت و سبوی می آورد در راه زاهدی بود امر معروف کرد زد سنگی و سبو را بشکست امیر بشنید و قصد گوشمال زاهد کرد و این قصد در عهد دین عیسی بود علیهالسلام کی هنوز می حرام نشده بود ولیکن زاهد تقزیزی میکرد و از تنعم منع میکرد:
سلام در بیت قبل میفرماید که در حالت هشیاری ذهنی , آدمیان بدلیل اختلافات فی مابین، مانند آب وروغن از هم جدایند ودر هنگام مستی(منظور مست از باده الهی) با هم متفق میشوند ومانند حلیم (هریسه)آنچنان در هم ممزوج میگردند که هیچ اختلافی باهم نداشته و به وحدت کامل میرسند.
جلال ارغوانی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰:
سعدی خوش سخن ، سخن جان مگو دگر
جان را چه قیمتی که کنیش فدای یار
جلال ارغوانی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹:
سعدی چو یار بار غمت داد وهم برفت
آخر چه سود که شعر بلندم بگشت یار
جلال ارغوانی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:
سعدی دل عالمی ربودی
از گفته دل کش شکر بار
جلال ارغوانی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:
تا سخن سعدی است گل نپذیز از کسی
آی وگلستان ببین در سخن نوبهار
جلال ارغوانی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:
ای صنم خوش عذار بهر خدا گو به من
سعدی شیرین نگار چند کشد انتظار
vafa در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۴:
درود، کسی میتونه تقطیع هجایی مصرع اول بیت اول رو به من توضیح بده؟
لاله نیکوسرشت در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۴:
با درود مصرع دوم بیت ۱۵ در نسخهء چاپ انتشارات هرمس ، چون صحیح است .
بر چرخ پَر چون مردمک بینردبان بینردبان
دکتر صحافیان در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰:
ابر بهاری در برابرم آشکار شده و باد فرح افزای نوروزی میوزد، پولی برای شراب میخواهم و نوازندهای خوش، کیست که تقبل کند؟(آذار، آدار و آزار: ششمین ماه سریانی مطابق ماه مارس- رسید یا ببود در قدیم: عهدهدار شدن حساب بدهی یا حساب یک نفر)
۲-زیبارویان رخنمایی میکنند و من شرمنده تهیدستیام، آری بار عشق اینگونه کشیدن بسی دشوار است، اما باید کشید( عشق در لایه زیرین زندگی و جریان حال خوش است و مفلسی در لایه رویین)
۳-قحطی سخاوت است، نباید آبروی خود را بفروشیم، گل و شراب را در ازای فروش خرقه میخریم(طنز:هم خرقه ریایی دیگر نیست و هم اسباب حال خوش فراهم)
۴- امید است به یمن اقبال خوشم، گشایشی رسد چرا که من در سحر و هنگام سپیده صبح از خداوند درخواست میکردم.
۵- آری گل نیز چنان سرمست و با هزاران خنده بر لب به بوستان آمده، گویا از گوشهای بوی سخاوت کریمان را شنیده است.
۶-با این سرمستی بهاری اگر در عالم رندی و بدنامی جامه دریدهایم، چیزی نیست، اما جامهای هم در خوشنامی باید درید(مثلی بوده در قدیم به معنای به یادگار نهادن نام نیک)
۷- زیباییها و ظرافتهای لب شیرینت را چه کسی بهتر از من گفته است؟ در عینحال این ستم که از گیسوان زیبایت کشیدهام که کشید؟!(خانلری: این لطافت)
۸- آری دادگری پادشاه اگر جویای بیچارگان عشق نشود، عاشقان گوشهنشین باید از آسایش طمع ببرند.
۹- نمیدانم که بود تیر عاشقکش بر حافظ زد، که هنوز از شعر با طراوتش خون میچکد.
آرامش و پرواز روح
آرا منتظری در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۱ در پاسخ به mohandes دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
یکی اجرایی است با همکاری استادان جواد معروفی و حسن کسایی که بسیار بسیار زیباست و دیگری در ساز قصه گو
وحید حسینی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - گفتار اَندر آفرینشِ مَردُم:
علیرضا وکیلی منش بیتی از این شعر رو به زیبایی هر چه تمامتر در مستند ایران در دستگاه نوا خوانده.
نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازوی است و ز اوی است درد
sharam forooghi در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:
اینقدر استفاده از هوش مصنوعی کار خوبیه که هر بار که میبینمش دلم نمیاد در بخش حاشیه از گنجور قدر دانی نکنم.
خیلی ازت ممنونم گنجور🌸
محمد حسین حسنی شلمانی در ۶ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی:
شما را بخدا این هوش مصنوعی را حذف بفرمایید با احترام
علیرضا حبیب پور در ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳: